مزخرف گویی در منابر اخوندهاى شيعى

Print Friendly, PDF & Email

آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺑﺮﻗﻌﯽ ﻗﻤﯽ ﺩﺭ كتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ: ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻡ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻋﯿﺎﺩﺕ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺗﻮﻗﻒ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﺮﻧﺸﯿﻦ ﺁﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺮﻗﻌﯽ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺑﺎﻻ ، ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻭﺍﻋﻆ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺁﻗﺎﯼ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ،

ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺮﻗﻌﯽ ﮐﺠﺎﯾﯿﺪ؟ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ؟ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺟﻨﺎﺏ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻋﻘﺎﯾﺪﻡ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻡ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪﻡ ﭼﯿﺴﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﺪ .
ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﺪ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ، ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﻭﺿﻪﺧﻮﺍﻧﯽ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ، ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ، ﺍﮐﺜﺮﺍ ﺿﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺍﺋﻤﻪ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ, ﺁﻗﺎﯼ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﮔﻔﺖ: ﺣﺘﯽ ﻣﻦ؟
ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﻣﻨﺒﺮ ﻫﻢ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺭﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ.

ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻔﻬﯿﻢ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﺩﻫﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻪ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ؟
ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﯼ
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﺩ ﻣﯽﺷﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﻭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻡ، ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺘﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ.
ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎ ﺫﮐﺮ ﺷﺪﻩ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺭﻭﺍﯾﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻻﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﻋﻠﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭﺍﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ( ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺳﺘﻮﻧﻬﺎﯼ ﻧﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻭﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﺪ )
ﮔﻔﺘﻢ : ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﻭﻻ ﺿﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:

ﻭَﺍﻟﻠَّـﻪُ ﺃَﺧْﺮَﺟَﮑُﻢ ﻣِّﻦ ﺑُﻄُﻮﻥِ ﺃُﻣَّﻬَﺎﺗِﮑُﻢْ ﻟَﺎ ﺗَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ ﺷَﯿْﺌًﺎ ﻭَﺟَﻌَﻞَ ﻟَﮑُﻢُ ﺍﻟﺴَّﻤْﻊَﻭَﺍﻟْﺄَﺑْﺼَﺎﺭَ ﻭَﺍﻟْﺄَﻓْﺌِﺪَﺓَ ۙ ﻟَﻌَﻠَّﮑُﻢْ ﺗَﺸْﮑُﺮُﻭﻥَ .(ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺤﻞ : ﺁﯾﻪ ٧٨)
ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﺪ، ﺍﺯ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﻝ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ.

ﺛﺎﻧﯿﺎ ، ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻨﺒﺮ ﮔﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﮐﺮﺑﻼ ﺯﺩﯼ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ: ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﮐﻮﻓﻪ ﻣﯽ‌ﺁﻣﺪ « ﺣﺮ » ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ « ﺣﺮ » ﻧﯿﺰ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﻗﺪﻡ ﺍﺯ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﮐﺎﺏ ﺯﺩ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﻧﻬﯿﺐ ﺯﺩ ﻭ ﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﻣﺮﮐﺒﺶ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﺮﺩ، ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺎﻧﺪ ﻣﺘﺤﯿﺮ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﺳﺐ ﺣﺮﮐﺘﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺮﺑﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺖ، ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﻋﺮﺏ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻏﺎﺿﺮﯾﻪ (ﻗﺎﺫﺭﯾﻪ)، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺳﺌﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ: ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺍﺳﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﻋﺮﺏ ﮔﻔﺖ : ﺷﺎﻃﯽ ﺍﻟﻔﺮﺍﺕ،ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺍﺳﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﮔﻔﺖ : ﻧﯿﻨﻮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺍﺳﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﮔﻔﺖ: ﮐﺮﺑﻼ، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻫﺎﻥ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺟﺪﻡ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﮐﺮﺑﻼ ﺍﺳﺖ .
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺘﯽ ﺩﺭ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ (ﭼﻄﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﺒﺶ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﻣﺎﻡ، ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻋﺮﺏ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﻣﺤﻞ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ؟
ﺟﻨﺎﺏ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺍﻣﺎﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ‌ﺍﯾﺪ؟ ﮐﻪ ﺍﺳﺒﺶ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻄﻠﻊ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺣﺐ ﺍﺋﻤﻪ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﻼﻡ؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺗﺎﻣﻞ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ؟

توضيح نويسنده:
آیت الله برقعی عقايدی داشت كه به ذوق روحانيت شيعه خوش نمی‌آمد و او را تكفير كردند .
وی معتقد بود که «قرآن احتیاج به تفسیر ندارد، چون تفسیر نظر انسانی است در حالی‌که قرآن سخنان خداوند است و هر فرقه‌ای به نفع خودش قرآن را تفسیر می‌کند اما باید برای غیر عرب زبان، قرآن را خوب ترجمه نمود نه تفسیر».

وی در کتاب «تضاد مفاتیح‌الجنان با قرآن» می‌گوید: از جمله خرافاتی که در میان عوام مسلمین حتی در میان عالم نمایان رواج دارد و نتیجه سکوت علما است، اعتقاد به کرامات و معجزات از قبور ائمه یا اعقاب آنها و سایر بزرگان دین است. در حالی که چنین اعتقاداتی مخالف اصل «توحید» و عقاید اصیل اسلامی و قرآنی است.

براي شناخت ديدگاه‌های آيت الله برقعی اینجا را بخوانيد .

 

20 thoughts on “مزخرف گویی در منابر اخوندهاى شيعى

  1. عوام مردم قدرت تشخیص و وقت مطالعه و غیره ندارند و در واقع بخاطر عدم تفکیک ذهنی بین مسایل و اعتماد به منبری ها به چاه جهالت وارد میشوندبسیاری از این کج راهه ها بخاطر اشخاصی است که دانسته یا نادانسته با آب و تاب این مسایل را بین عوام نشر میدهند در صورتی که خود قدرت تمییز داشتند

    1. همين اشخاص كه ميفرمائىد ٣٧ سال است جان و مال مردم ايران را در قبضه خود درآورده اند.

    2. البته اساس کلی حرفتون درسته. اما به نسبت گذشته مردم اگاه تر شدن و دیگه خرافات گذشته تاحدودی باور ندارند و اگاهی در سطح گسترده داره رسانده میشه و در کلام مردم کاملا در اتوبوس و مترو و خیابان و… ملموس هست.

  2. درود

    خیلی جالب و البته خنده آور است که خاطرات برقعی را نقل کرده اید، ولی جواب مرحوم فلسفی از آن را ذکر نکرده اید. البته اشکالی به نویسنده محترم نیست چون ممکن است جواب آقای فلسفی را اصلا نشنیده باشند.

    اما اینکه گفته شده که «آیت الله برقعی عقايدي داشت كه به ذوق روحانيت شيعه خوش نمي امد و او را تكفير كردند.» بهتر است بدانید که ایشان آخر عمر، حتی خود را شیعه و مسلمان به این معنا نمی دانست یعنی، خودش ابتدا خود را از شیعه بودن و مسلمان بودن سلب کرد. و اگر کمی از خود ایشان شناختی داشته باشید (و نه مطالبی که در برخی سایت ها می نویسند) متوجه می شوید که طرفداران ایشان با حمایت خود ایشان، نحله ای به نام برقعیون را تاسیس کردند و جزوات پیش از انقلاب آن نزد بنده موجود است.

    و اینکه گفته شده که وی معتقد بود که «قرآن احتیاج به تفسیر ندارد، چون تفسیر نظر انسانی است در حالی‌که قرآن سخنان خداوند است و هر فرقه‌ای به نفع خودش قرآن را تفسیر می‌کند اما باید برای غیر عرب زبان، قرآن را خوب ترجمه نمود نه تفسیر». بله اگر تفسیر نظر انسانی باشد کاملاً حرف ایشان صحیح است و این همان نظر علمای اسلام است که تفسیر شخصی و به رای را حرام می دانند. اما اگر قرآن را از زبان کسانی تفسیر کنیم که خود قرآن میگویند اینان فهمیده اند (یعنی پیامیبر و اهل بیت : راسخون فی العلم) دیگر تفسیر بر مبنای نظر شخصی نخواهد بود. ثانیا بسیاری از علما مانند علامه طباطبایی و دیگران، تفسیر قرآن به قرآن را می پذیرند یعنی خود قرآن، آیات دیگر خودش را تفسیر کند و این چه ربطی به تفسیر شخصی دارد.

    خواهشا دقت شود که چه طور با عقاید بازی می شود.

    در این راستا اگر بحثی بود در خدمتم.

    با تشکر

    1. برقعی هم ظاهرا مثل نویسنده ی این مطلب از قرآن چیزی نفهمیده و گرنه در قرآن آیه ۳۰تا۳۳ سوره مریم صحبت کردن حضرت عیسی آمده مگر عیسی قبل از به دنیا اومدن دانشگاه رفته بوده که تونسته صحبت کنه؟!!
      خب اهل بیت هم همین علم رو داشتن
      اینجور مطالب کااااملن سفسطه و مغلطه های بچگانه س که تو این سایت ازینا زیاده
      ?

      1. ظاهرا امر بر شما مشتبه شده و دروغهاى خودتون رو باور كرديد!

        حضرت عيسى پيامبر بود و طبق نص قرآن معجزه به انبياء تعلق دارد.
        دوما مطلب رو تا اخر بخونيد متوجه ميشيد كه اسب ايشون بيشتر از خود ايشون كرامات و معجزات داشته.
        مغلطه و سفسطه همان است كه ما ٣٧ سال از اخوندهاى شياد ديده و ميبينيم.
        راستى هنوز هم اعتقاد داريد اقايتان در حين تولد يا على گفته؟؟

      2. مثل اینکه مسئولین سایت بدون بی ادبی و فحاشی نمیتونن صحبت کنن
        بعدشم ظاهرن کتاب های کلامی شیعه رو نخوندین معجره برای انبیا است و کرامت برای اهل بیته و همونجا با دلایل عقلی برتری اهل بیت بر انبیا هم اثبات شده.

        آقای راستگو! یه کرامت هم از اسب ایشون بیارین.

        از اولش هم اعتقاد به یاعلی گفتنش نداشتم . این شماهایید که یک دروغ رو هیی گنده میکنین.

      3. جناب ابتدا معجره تعریف کن و کرامات امامان و معجزات پیامبران ثابت کن.

        باید مقدمات پاسخ داده شود تا دچار توهم نشیم وگرنه منم دارای معجزه هستم.
        به قول ایت الله حیدری شنو دلیلکم؟؟ لذا دلایل و براهین خود را ارائه بده.

      4. سلام جناب

        یه نکته ای جالب بود برام من فعلا با برقعی کاری ندارم.

        ایا امامت افضل است یا نبوت ؟؟ جالب اینجاست گفتید در سوره مریم صحبت کردن عیسی امده ایا صحبت کردن عیسی امده و در مورد سگ اصحاب کهف هم امده چرا در مورد امامت واضح چیزی نیامده؟
        اما گفتی اهل بیت علم داشتن. راست میگی اهل بیت عالم بودند. الان یک نمونه از علم اهل بیت با سند صحیح میارم تا میزان علم اهل بیت مشخص بشه.

        (حديث الحوت على أي شئ هو) ۵۵ – محمد، عن أحمد، عن ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن أبان بن تغلب، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: سألته عن الأرض على أي شئ هي؟ قال: هي على حوت، قلت: فالحوت على أي شئ هو؟ قال: على الماء، قلت: فالماء على أي شئ هو؟ قال: على صخرة، قلت: فعلى أي شئ الصخرة؟ قال: على قرن ثور أملس ، قلت: فعلى أي شئ الثور؟ قال: على الثرى، قلت: فعلى أي شئ الثرى؟ فقال: هيهات عند ذلك ضل علم العلماء

        نام کتاب : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۸ صفحه : ۸۹

        روایت ازین قرار است که امام صادق میگه زمین بر شاخ گاو قرار دارد.

        مجلسی هم در مراه العقول ج ۲۵ ص ۲۰۱ تصحیح کرده است.

        اما گفتی ائمه علم داشتند. ۱ سند صحیح از تمام کتب شیعه بیار که اهل بیت یک بار چنین ادعایی کرده باشد.

      5. علیک سلام

        اولا امامت پس از نزول قرآنه. تازه آیاتی مفصل در قرآن هست که شأن اهل بیت رو بیان میکنه مانند احزاب: ۳۳.
        یا مثلا آیه قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی که اگر به این ها دقت شود، متوجه خواهید شد که خود قرآن ناظر به اهل بیت بوده.

        پیرامون احادیث علمی اهل بیت، کتابی هست به نام احتجاج شیخ طبرسی، بحث های فلسفی امامان در رد بسیاری از مکاتب کلامی و فلسفی اومده.
        مثلا برهان فرجه در کلام امام صادق که برای رد ثنویت هست و یا احادیث طبی اهل بیت و یا پیشگویی از آخر الزمان که دقیقاً به وجود آمده.

      6. ایه احزاب ۳۳ ؟؟؟؟

        این ایه چه ارتباطی با امامت و اهل بیت دارد ؟؟؟

        در این باره یک مقاله خدمت دوستان ارایه میکنم لطفا رجوع کنید.

        این گونه مغلطه ها خیلی نخ نما شده است.

        تمام اصل اعتقادی شما شیعیان بر رویات مبتنی شده که البته اکثر آنها ساخته ژن روحانیون خودتون هست.

      7. جناب پیرو اهل بیت. لطفا روی هوا سخن نگید. مطالبتون رو مستند بیار
        اینکه میگی طب و….. ۱ سند صحیح از کتب شیعه بیار با مبنای شیعه صحیح باشه که باید بررسی سندی کنیم.

      8. در جواب حسین آقا

        ببینید در کتب کلامی، تمام این بحث ها آمده و در جای خودش اثبات شده. تعریف معجزه و کرامت هر دو آمده. البته معجزه و کرامت فرق خاصی ندارند با این تفاوت که معجزه متعلق به انبیاست و کرامت، متعلق به اولیاء. (اعم از امامان و نیز انسان های کامل)

        تعریف معجزه این است که شخص کاری از او صادر شود که صدور اون فعل در همان موقعیت اش، خرق عادت محسوب شود. خرق عادت نیز به معنای ایجاد حالتی بر خلاف میل طبیعی طبیعت است؛ مانند روی آب راه رفتن عیسی که خلاف قانون جاذبه است. برای اطلاع بیشتر کشف المراد علامه حلی رو نیگا کنید.

    2. سلام جناب

      کلام اول شما با دروغ شروع شد. مطلب روضه خوانی فلسفی در اواخر ص ۷۹ تا ص ۸۱امده است و شما اتهام زدید که جواب اقای فلسفی ذکر نشده. در حالی که در ص ۸۱ با کلام برقعی به پایان میرسد و جوابی نبوده که نقل بشه.
      در مورد سایر سخناتون بحث زیاده اما ترجیح میدم مستدل و مستند صحبت کنید تا بشود رجوع کرد.
      سپاس

      1. سلام

        کلام اول من!!! کجا؟!

        عزیز من! در خاطرات آقای برقعی، جواب آقای فلسفی ذکر بشه!!! بابا یه ذره دقت کنید.

        آقای فلسفی در صحبت هاشون این رو جواب دادن و کاملاً مغالطه برقعی درش واضحه.

        من نمیفهمم، شما توقع دارید در یک کتابی که درباره یه مطلی نوشته شده، ردش هم در همون کتاب باشه!!! واقعا عجیبه/

      2. خخخخخخخخخ

        مگه پاسخی هم می مانه؟؟؟ پاسخ دندان شکن به فلسفی را استاد برقعی داده چه پاسخی؟؟

        وانگهی از کجا میدونی فلسفی پاسخ داده؟؟؟؟

        ۱ سند بیار از فلسفی که گفته من پاسخ برقعی را دادم

  3. در جواب روشنگر باید بگم که البته نمی خوام قضاوتی درباره شما بکنم ولی ظاهراً کتابهای هر دو مذهب رو خیلی مطالعه نکردید، کتابی داره حاکم حسکانی به نام شواهد التنزل، الان درست یادم نیست ولی فک کنم نزدیک به ۶۰۰ آیه از قرآن رو میاره و با روایات خودشون استناد می کنه که اینها در فضائل اهل بیته.

    خوب توجه کنید تا دچار مغلطه نشید، ۶۰۰ آیه!!! اونم حاکم حسکانی که سنی بوده و حنفی، اصلا حاکم خطاب کردن علما، معمولا رسم اهل سنت بوده.

    بعد این همه روایات اهل سنت چه ربطی به ژن روحانیون داره!!! بابا اگر فقط بگید که ضد دین هستید، کسی به خدا کارتون نداره، ولی می خواید با این حد سواد، اسلام رو نقد کنید خنده داره.

    1. اولا خودتون از نظر سواد دینی وضعیتتون خیلی خرابه حاکم حسکانی در بین علمای اهل سنت جایگاهی نداره حتی به اون اتهام تشیع هم زدند و امثال ذهبی که امام جرح و تعدیل اهل سنت هم بوده گفته : و وجدت له مجلسا یدل علی تشیعه و خبرته بالحدیث و هو تصحیح خبر رد الشمس و ترغیم النواصب الشمس

      یعنی : کتابی از ایشان یافته‌ام که دلالت بر شیعه بودن ایشان دارد و آن «تصحیح رد الشمس…» است. این در کتاب تذکره الحفاظ امام ذهبی هست. همچنین آقا بزرگ تهرانى به خاطر نوشتن کتاب شواهد التنزیل و دو رساله ی دیگه ایشون رو جزو مولفین شیعه نام برده. ایشون در بین اهل سنت جایگاهی هم نداره ثانیا روایاتی که ایشون در کتابش داره هم از جهت سند دارای اشکالات وحشتناکی هستند. شما مثلا چند روایت صحیح از این کتاب برای ما بیارید تا ما ببینیم اسناد این کتاب چقدر اعتبار داره!

      1. اگر شما بخواید شیعه و سنی بودن یک عالم رو با اقرار یک نفر دربیارید خب هر عالم سنی رو دست بذارید، بالاخره یک پیدا میشه بگه شیعه است. حالا سواد من رو خراب می دونید، اشکالی نداره و شما برید ذهبی رو ببینید که در جرح و قرح اش هیچ کس رو ملاحظه نمی کنه اگر دقت کنید ذهبی رو توی جرح و قرح متعصب می دونن حتی خود سنی ها و آقا بزرگ هم خیلی ها رو که یقینا سنی هستن به عنوان شیعه آورده تا تجلیل از زحماتشون بشه. بعدشم شما یه سر به کتابای حسکانی بزن، فقه اش بر مبنای مذهب حنفیه و اصلا حاکم گفتن اصطلاح اهل سنته و از همه مهم تر حاکم مال نیشابور بوده که اون زمان نیشابور یه جنبه مرکزیتی برای علمای سنی داشته. آخه نمیشه که ما فقط هر چی که به نفع مون هست رو بگیریم و بقیه رو رها کنیم.

Comments are closed.