مثالهاى عجيب و كودكانه قرآن 

Print Friendly, PDF & Email

 

قرآن در بعضی موارد برای بيان مقصود خود، از روش «مثل زدن» كمك گرفته است. اما بسيارى از مثل‌هاى قرآنى نامفهوم و لذا غيرقابل استفاده‌اند و در بسيارى از آنها قياس مع‌الفارق صورت گرفته و معلوم نيست كه چه نتيجه‌اى از آنها ميتوان گرفت. پيش از پرداختن به نمونه‌هايى از مثل‌هاى قرآنى، دو نكته را يادآور ميشويم:

الف) آيه ۵۸ سورة روم ميگويد: «و به راستى در اين قرآن براى مردم هر گونه مثل زده‌ايم…» و آية ۵۴ سورة كهف و آيه ۲۷ سوره زمر نيز همين مضمون را تكرار مى كنند. اما دقيقاً معلوم نيست كه منظور اين آيات چيست. آيا واقعاً در قرآن «هرگونه» مثلى آمده است؟
ب) آية ۲۶ سورة بقره ميگويد: «خدا پروا ندارد كه به پشه و فراتر از آن مثل زند، آنگاه مؤمنان مى دانند كه آن [مثل] راست و درست [و] از سوى پروردگارشان است، ولى كافران مى گويند: خداوند از اين مثل چه مى خواهد؟…» باز هم معناى دقيق صدر آيه معلوم نيست، اما يك چيز روشن است و آن اينكه در اين آيه افرادى كه نقادانه و نكته‌ سنجانه به مثل‌هاى قرآنى نگاه مى كنند و بطور طبيعى اين سؤال برايشان پيش مى آيد كه: معناى اين مثل‌ها چيست، كافر قلمداد شده‌اند! لكن در دنياى امروز، كسى از اين تهديدها نمى ترسد. اكنون بپردازيم به نمونه‌هايى از اين مثل‌ها:
۱) آيه ۳۵ سوره نور، مى خواهد «نور بودن خدا» را بصورتى روشن‌تر معنى كند:
خداوند نور آسمان‌ها و زمين است. مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‌اى است. آن شيشه گويى ستاره‌اى درخشان است كه از درخت مبارك زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى شود. نزديك است كه روغنش (هر چند بدان آتشى نرسيده باشد) روشنى بخشد. روشنى بر روي روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى كند…
براستي آيا خواندن اين آيه مى تواند ما را به تصور دقيق‌تر و عميق‌ترى از مفهوم «نور خدا» برساند؟؟
۲) آيه ۷۵ سوره نحل دو نفر را با هم مقايسه كرده است:
خدا مثلي مى زند: برده‌اى است مملوك [زرخريد] كه هيچ كارى از او برنمى آيد. آيا او با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو داده‌ايم، و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى كند، يكسان است؟ سپاس خداى راست. [نه] بلكه بيشترشان نمى دانند.
بدون شك پاسخ سؤالى كه در آيه مطرح شده، منفى است. اما نتيجة اين قياس مع‌الفارق چيست و از آن چه درسى مى توان گرفت؟ جمله آخر آيه نيز كمى مبهم به نظر مى رسد. ضمير «هُم = آنها» به چه كسانى برمى گردد و «چه چيزي» است كه «بيشتر آنها» نمى دانند؟
۳) در آيه ۷۶ سوره نحل نيز برده‌اى لال و دست و پا چلفتى، با فرد هدايت شده‌اى كه فرمان به عدالت مى دهد، مقايسه شده است: و خدا مثلى [ديگر] مى زند: دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمى آيد و او سربار صاحبش مى باشد. هر جا كه او را مى فرستد، خيرى به همراه نمى آورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى دهد و خود بر راه راست است، يكسان است؟
پاسخ البته منفى است، اما هدف خداوند از اين قياس مع‌الفارق چيست؟ يكسان نبودن برده‌اى لال و دست و پا چلفتى با فردى عادل و هدايت شده، كدام نكتة اخلاقى، اجتماعى و… را مى رساند؟
۴) آيه ۲۸ سوره روم مى گويد:
[خداوند] براى شما مثلى از خودتان مى زند، آيا از غلامان و كنيزانتان شريكى در آنچه روزيتان داده‌ايم، داريد كه در آن برابر باشيد و از آنان همانگونه كه از خودتان بيمناكيد، بيمناك باشيد؟ بدينسان آيات [خود] را براي خردورزان روشن بيان مى كنيم. اگر اين، «بيان روشن آيات» باشد، واى از بيان ناروشن آيات!
۵) آيه ۲۹ سوره زمر مى گويد: خداوند مثلى مى زند از مردى [يا: برده‌اى] كه چند شريك درباره او ستيزه‌جو و ناسازگارند و مردى [يا: برده‌اى] كه [بى مدعى] ويژة يك مرد است. آيا اين دو برابر و همانند هستند؟ سپاس خدايى راست، ولى بيشتر آنها نمى دانند.
باز هم معلوم نيست كه اين مقايسه چه درسى به ما مى دهد و «هُم = آنها» چه كسانى هستند و چه چيزى را نمى دانند؟
۶) آيه ۱۷۱ سوره بقره گويى مى خواهد ماهيت واقعى کفار را به ما بشناساند:
مثل آنان که کفر ورزيدند مثل آن کس است که بانگ زند بر حيوانى که نمى شنود جز فراخواندن و بانگ زدنى را، کرند، گنگند و کورند که نمى انديشند. هر چه مى انديشم، چيزى از اين تشبيه بى معنى نمى فهمم. عده‌اى از مترجمان قرآن براي اينکه کمى از ابهام آيه بکاهند، آن را چنين ترجمه کرده‌اند:
ومثل [دعوت کننده] کافران همچون مثل کسى است که حيوانى را که جز صدا و ندايى [مبهم، چيزي] نمى شنود، بانگ مى زند، [آرى] کرند، لالند، کورند، و درنمى يابند.
مطابق اين معنا، کافران حيواناتى کر و کور و لالند که دعوت آنها به حقيقت (بخوانيد اسلام) هيچ فايده‌اى ندارد!؟ بگذريم، اين مدعا که کافران کر و لال و کورند، بارها در قرآن تکرار شده است. کر و کور بودن کافران، هرچند با واقعيت ناسازگار است، اما در فضاى تفکر قرآنى مى تواند معقول باشد. فقط مانده‌ام سخت عجب که لال بودن آنها را چگونه بايد معنى کرد؟
ايا بازهم بايد گفت كه قران كلام خداست ؟؟؟؟

11 thoughts on “ مثالهاى عجيب و كودكانه قرآن 

  1. درود برشما.علاوه براین مثل زدن های بی معنی قسم خوردن های عجیبی زیادی هم ازسوی الله درقرآن صورت گرفته مثلا درسوره عادیات خداوند به سم اسبان غارتگران وجهادگران که کفار رادربرمی گیرند ومحاصره می کنند قسم یاد می کند!
    والمغیرات صبحا !!!!
    والخ

  2. نظر شما در مورد مسائلی که در خانواده باعث کری و کوری شده اما با سیاستهای کلی اقتصادی در کشور می شود معضل بیکاری را با اعمال نظر آخوندها در حوزه و دانشگاه پیاده کرده و بیماریهای سیاسی را در بانکها حل نموده و روان سازی سلامت ترافیک را اجرا نمود کلاً چیست !؟
    متوجه شدید ؟ نشدید؟ چه قدر شما کم در آیات قرآن تفکر می کنید ! آیا این نظر کافی نیست!
    التماس تفکر

  3. یه کم بیایید اهل دقت و منطق باشیم
    نور یعنی انچه روش است و روشن کننده دیگران هم هست
    ایا واقعا مصداق بارز این حقیقت خدا نیست و ایا جنبه نور بودن خدا از نور یک فانوس کمتر است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    1. خوب با اين تعريفى كه شما از نور داديد به نظر شما ماه نور دارد و نور ميدهد؟؟؟

      آيا ماه نور هفت آسمان است؟؟؟

    1. سپاس از شما دوست نازنین که اینقدر زیبا شخصیت خانوادگی خود و ادب ناب محمدی را نشان دادید.

      پیروز و مانا بشید

  4. قرآن طبق معمول سخنانی کودکانه و نسنجیده و غیر قابل سنجش زده است.
    فرض کنید به انسانی بگویند پرواز کن و برو و از پنجره طبقه ۲۰ یک ساختمان بپر و بیا اینجا. و یا در مثالی دیگر فرض کنید به یک نفر که در عمرش یک کلمه زبان اسپانیایی نخوانده و نشنیده یک متن اسپانیولی بدهند و بگویند ببین چه مفاهیم بلندی در این متن نوشته شده است.
    یک موجود آگاه و دانا و حکیم وقتی دستور به انجام کاری توسط یک انسان می دهد که توانایی های او را شناخته و خارج از توان یک انسان به او سخنی نمی گوید
    الله در قرآن آیه ۱۳ سوره رعد می گوید
    رعد به ستايش او و فرشتگان از ترس او تسبيح مى‌كنند. آخر کدام انسانی و به چه طریقی می تواند درک کند که صدای دلخراش ناشی از تخلیه بار الکتریکی ابرها دقیقا معادل تسبیح گفتن برای خداست و شبیه به تسبیح گفتن فرشتگانی که نه انسان دیده و نه می تواند آنها را درک کند و نه سخن آنان را بشنود . آخر صدای رعد و برقی که انسانها و فرهنگهای مختلف از ان تعابیر مختلف دارند چگونه می توانند پدیده هایی جهان شمول باشند. آیا انسانها قابلیت درک و ترجمه صدایی که از رعد می شنوند دارند تا بفهمند که مثلا رعد دارد می گوید سبحان ربی العظیم بحمده و یا دارد مثلا می گوید آخ وای دلم درد گرفته است.
    در جایی که انسانها توانایی تشخیص صدا و حرف زدن رعد ( به مفهومی که شنیدن صدا برای انسان دارد ) را ندارند آیا این ادعا تنها خیالبافی کودکانه ای نیست.
    من اگر بروم به یک بانک بگویم که یک میلیون دلار در بانک شما دارم و همین الآن باید به من این پول را بدهید آیا باید بانک بلافاصله به من پول را بدهد یا از من مدرک جهانشمول و محکمه پسند دقیق بخواهد . هر قدر ادعایی مهمتر و جدی تر باشد باید مدرکش هم معتبر تر و جهانشمولتر باشد. آیا ما به صرف طرح کردن ادعای غیر قابل اثبات تنها خودمان را متهم به توهم و خیالپردازی نکرده ایم که ادعایی واحی و غیر قابل اثبات را مطرح می کنیم.
    ادعای این که همه حیوانات و گیاهان بلکه موجودات در آسمانها و زمین ! در حال تسبیح الله هستند (يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ﴿۱) آیه اول سوره جمعه ) ((أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَالْطَّیْرُ صافّاتٍ کُلّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ؛آیه ۴۱ سوره نور) و در جایی دیگر از قرآن ادعای اینکه در حال تسبیح هستند اما شما نمی فهمید(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ﴿۴۴﴾ آیه ۴۴ از سوره اسرا) یعنی چه؟
    یکبار دیگر آیه ۴۴ سوره اسراء را بخوانید
    قرآن می گوید با اینکه نمی توانید بفهمید اما قبول کنید که همه چیز دارند تسبیح الله را می گویند.
    درست مثل اینکه من ادعا کنم
    با اینکه نمی فهمید و من نمی توانم به شما ثابت کنم اما شما یک میلیون دلار به من بدهکار هستید.
    یا در یک مذهب دیگر مثلا یک بودایی که در مقابل مجسمه بودا ایستاده بگوید
    این مجسمه خالق جهان است و در حال برکت دادن به زندگی من است و الآن هم دارد یک بیمار را در شهر بمبئی هند شفا می دهد آیا شما به صرف ادعا باید بروید و یک بودایی و یا هندو شوید .
    اگر مخاطب انسان است باید ادعا یی که مطرح می شود در چارچوب قابل اثبات برای درک و فهم انسان با تمام ناتوانی ها و محدیودیتهای دیداری و شنوایی و حسیش باشد و از توان درک او خارج نباشد تا بتواند با درک و فهم خودش آن را قبول و یا رد کند . صرف ادعای غیر قابل اثبات و خارج از توانایی انسان آیا چیزی جز به مسخره گرفتن خرد انسان نیست. آیا کسی می تواند ادعا کند که انسان را می شناسد و بلکه او را آفریده است اما از درک توانایی های ادراکی انسان و آوردن دلیل قابل درک برای همین انسان عاجز است و بلکه اعتراف می کند و اصلا ادعا میکند که باید چیزی را بپذیرید که هیچ درکی از آن ندارید.
    آیا آوردن دلیلی با توجه به درک انسان حداقل حق انسان برای یافتن ادعای حق از باطل نیست؟!!!!
    اگر این چیزی قابل درک برای انسان نیست اصلا چرا باید مطرح شود. آیا اگر به یک انسان فلج مادرزاد بگویند در مسابقات دو و میدانی المپیک شرکت کن گفتن این حرف کار درستی است. وقتی میدانیم یک فرد فلج است و اصلا توان و درکی از راه رفتن و دویدن ندارد اساسا چرا حتی باید به خودمان اجازه دهیم که چنین چیزی را مطرح کنیم و از او بخواهیم؟!!
    در حالی که مثلا برای هیچ انسانی قابل درک نیست که مثلا صدای ماو ماو یک گاو بخاطر دل درد ناشی از زیاد خوردن علوفه است و یا برای تحریک جنسی شریک جنسی اش است و یا برای حمد خدا و یا صدای برخورد در با چارچوب بر اثر وزش باد شدیدآیا صدای آخ گفتن در است و یا مثلا صدای تسبیح خدا و یا چیزی دیگر!
    شوربختانه مایه تعجب است که هنوز بسیاری به این هجویات باورمندانه اعتقاد دارند

  5. اسلام دوبعد دارد بعد شعاری که قران و روایات را تشکیل میدهد و عمدتا تجربیات و دیدگاههای پیامبر در مسافرتهای مختلف است و بعد عملی که در اغلب موارد خلاف شعارها عمل کرده و درابتدای ظهوراسلام جز با خشونت و غارت کاروانهای غیرمسلمانها که کاری به اینها نداشتند و اسارت زنهایشان و فریب و دروغ و تطمیع افراد فقیر و تبدیل انها به نیروی بی مغز و مخرب که از امدادهای الهی خبری نبوده! و پیشرفتهای گسترده ان بواسطه همین عوامل بوده(روش داعش همان روش صدر اسلام است) اسلام بدترین ایده ممکن درجهان است که فقط برای حکومت کردن انهم با محدود کردن ازادیهای شخصی و اجتماعی افراد و سرکوب و نابودی دگراندیشان ومدافعان حقوق اولیه والزام به اطاعت از افرادی است که خودرا ولی دین میدانند و هرگز صلاحیت انها قابل اثبات نیست و امثال خودشان یکدیگر را تایید میکنند!! .اسلام دقیقا برای عربستان خشن و وحشی ان زمان امده و هرگز جهان شمول نیست.به فرض که اسلام دین برحق و درستی باشد اما مسلمانان بدترین انسانهای دنیاهستند و در فریب و دروغ و منفعت طلبی ناعادلانه و تضییع حقوق دیگران و خشونت گرایی و… من بعنوان یک مسلمان از مسلمانی خود بیزارم و ترجیح میدهم بی دین باشم زیرا عملا جامعه بی دین است و فقط شعار بی محتوای اذان ونماز انهارا دلخوش به وعده بهشت کرده!!

  6. ایه ۳۵ سوره نور چرا اول ایه میگه خداوند نور است ولی اخر ایه میگه هرکس را بخواهد به نور خودش هدایت میکنه؟ و نگفته به سمت خودش هدایت میکنه
    و در پاسخ به اینکه خدا ماه رو نور قرار داده میگن منظورش اینه نور ماه اکتسابیه ولی در این ایه نور بودن خدا از خودشه و اکتسابی نیس

    ممنون میشم توضیح بدین

Comments are closed.