Warning: The magic method Gallery_Video::__wakeup() must have public visibility in /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-content/plugins/gallery-video/video-gallery.php on line 72 Warning: "continue" targeting switch is equivalent to "break". Did you mean to use "continue 2"? in /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-content/plugins/telegram-for-wp/inc/Notifcaster.class.php on line 318 Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-content/plugins/gallery-video/video-gallery.php:72) in /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-includes/feed-rss2.php on line 8 محمد بایگانی - http://www.eslam.nu/tag/محمد/ Thu, 14 May 2020 11:21:11 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=5.8.9 http://www.eslam.nu/wp-content/uploads/2016/06/image-3-1-144x144.jpeg محمد بایگانی - http://www.eslam.nu/tag/محمد/ 32 32 114402832 آیا محمد وجود خارجی داشت؟ http://www.eslam.nu/2016/07/09/mhmd-vjud/ http://www.eslam.nu/2016/07/09/mhmd-vjud/#comments Sat, 09 Jul 2016 10:36:12 +0000 http://www.eslam.nu/?p=1282 نگاهی کوتاه به کتاب: اسلام در سایۀِ شمشیرها Neil Godfre چکیده: «تام هُلاند (Tom Holland)» نویسنده کتاب «اسلام در سایه شمشیرها» بر این باور است که تاریخی که ما امروز به نام تاریخ اسلام میشناسیم واقعیت ندارد و باید آنرا به کمک یافته های باستانشناسی بازنگری و دوباره نویسی کرد. با آنکه در تاریخ سنتی […]

نوشته آیا محمد وجود خارجی داشت؟ اولین بار در پدیدار شد.

]]>
نگاهی کوتاه به کتاب: اسلام در سایۀِ شمشیرها
Neil Godfre
چکیده: «تام هُلاند (Tom Holland)» نویسنده کتاب «اسلام در سایه شمشیرها» بر این باور است که تاریخی که ما امروز به نام تاریخ اسلام میشناسیم واقعیت ندارد و باید آنرا به کمک یافته های باستانشناسی بازنگری و دوباره نویسی کرد. با آنکه در تاریخ سنتی که هم اکنون ما از اسلام میشناسیم گفته میشود که انگیزه عرب ها برای کشورگشایی هایشان گسترش دین اسلام بوده است، ولی یافته های تاریخی نشان میدهند که کمابیش تا ۲۰۰ سال پس از پایان کشورگشایی های تازیان عرب هیچ نام و نشانی از محمد و قرآن در کشورهای زیر سلطه آنها وجود نداشته است. از اینرو او چنین نتیجه میگیرد که تاریخ پیدایش دین اسلام را باید از تاریخ کشورگشایی های عرب جدا ساخت.

دین اسلام ۲۰۰ سال پس از کشورگشایی های عرب از سوی حاکمان مسلمان به ویژه عباسیان درخدمت هدف های سیاسی/رزمی و در راستای ادامه اشغال کشورهای زیر سلطه بکار گرفته شُد.
سرآغاز: نویسنده و گذشته نگار «تام هولاند (Tom Holland)» با انتشار کتابی که در پیش رو دارید پرسش های شگفت انگیزی را درباره خاستگاه و سرچشمه دین اسلام پیشکشیده است. آیا این امکان وجود دارد که سرچشمه این سه دین سامی / ابراهیمی یهود، مسیحی و اسلام که ادعای داشتن کتاب آسمانی میکنند، بیشتر از یک افسانه نباشد؟

روایت های سُنتی چه میگویند؟
۱) مُحمد یک بازرگان بیسواد در شهر مکه بود.
۲) شهر مکه کانون بُزرگ آیین بُت پرستی بود- هیچ یهودی یا مسیحی در آنجا نبود.
۳) هنگامیکه محمد به سن ۴۰ سالگی رسید به کمک یک فرشته دستورهایی را از سوی خدا دریافت کرد.
۴) محمد واپسین پیامبر است. آموزش های او درباره یکتاپرستی سبب خشم بُت پرستان و تبعید او به مدینه شد.
۵) محمد بر عرب ها پیروز شد و مکه را گشود. سپس همه عرب ها مسلمان شدند.
۶) در آغاز آموزش های محمد همگی زبانی (شفایی) بودند. تا این زمان هیچ کدام از پیام های او نوشته نشده بودند. ولی همانگونه که امروز میدانیم، عرب ها به اسلام گرویدند.
۷) تهیج شده با آموزش های محمد، عرب ها آهنگِ گشایش جهان را کردند. از نشانه های همراه بودن خدا با عرب ها این معجزه است که آنها توانستند فرمانروایی های روم و ایران باستان را سرنگون کنند.
۸) فرمانروایی اسلام بر بخش بزرگی از جهان نشان میدهد که محمد پیامبر خدا بود.

پُرسش های چالش برانگیز «تام هُلاند (Tom Holland)»
«تام هولاند (Tom Holland)» میگوید: در گزارش هایی که از سده هفتم میلادی در دست هستند سخن از کشورگشایی عرب ها است و نه مسلمان ها. نُخستین نشانه ها دربارۀِ زندگی محمد دور و بَر سده هشتم میلادی است—یعنی کمابیش دویست سال پس از زمانی که او زندگی میکرده است. در این فاصله زمانی، نه نشانه ای از زندگی رسول الله در دست است، نه تاریخی، نه گزارش نوشتاری از عرب ها درباره کشورگشایی هایشان، نه تفسیری درباره قرآن—سپس به ناگهان وکمابیش پیرامون سده هشتم میلادی، ما با توفانی از گزارش ها برای پُر کردنِ تُهیگی پرسش های بالا رو در روی میشویم.

خاموشی مرموزانه و گرهگاه های دیگر
چگونه این دویست سال سکوت قابل توجیه است؟
پاسخ سُنتی این است که در آن دوران گزارش دربارۀِ رویدادها دهان به دهان میچرخید و فرهنگ آنها شفاهی بوده است. ولی گرهگاه اینجاست که کشورهایی که بدست عرب ها اشغال میشدند همه دارای سطح بالایی از فرهنگ و سواد بودند، از اینرو شگفت انگیز است که تا پیرامون سده هشتم میلادی هیچکس درباره این کشورگشایی ها گزارشی ننوشته است. در پیوند با کشورگُشایی های رومی ها و ایرانیان باستان ما گزارش هایی از مردم شکست خورده دربارۀِ دین و فرهنگ فاتحان در دست داریم. ولی درپیوند با کشورگشایی های عرب ها در یک فاصله زمانی دویست ساله هیچ گزارشی در دست نیست.
پاسُخ «تام هُلاند (Tom Holland)» این است: اسلام تا سده هشتم میلادی به اینگونه ای که ما امروز میشناسیم، وجود نداشته است. باور دینی مسلمانان بسیار پیچیده است—اسلام یک نظام دینی/ فرهنگی است و پیچیده تر از یک «دین ساده» است. و این پذیرفتنی نیست که اسلام بدست یک آدم عادی و در دوران زندگیش شکل گرفته باشد که ناگهان رهبری بخش بزرگی از مردم جهان را بدست بگیرد و دیگر باورهای دینی را کنار بزند.
گرفتاری دیگر: با آنکه روشن است که بخش بُزرگی از قرآن ریشه در باورهای دینی یهودیان و مسیحیان دارد، ولی مسئله بُنیادین در زندگینامه محمد پافشاری بر این ادعاست که «او هیچکدام از اندیشه هایش را از یهودیان و مسیحیان وام نگرفته است، زیرا او یک آدم بیسوادی است که در میان یک بیابان خشک و بی آب و علف، و جدا از این فرهنگ و تمدن ها زندگی و رشد کرده است!»
امروز ما مرز میان دین یهود و مسیحیت را به روشنی میشناسیم. «تام هُلاند (Tom Holland)» یادآوری میکند که تا پیش از «کُنستانتین (Constantine)» مرز دینی میان یهود و مسیحیت روشن نبود. این مرزبندی زمانی انجام گرفت که دین مسیح بکمک «کُنستانتین (Constantine)» به نام یک دین دولتی پذیرفته شد و رهبران کلیسا در جایگاهی قرار گرفتند که بتوانستند یک مرز شفاف برای پاسخ به این پرسش بکشند، که چه کسی مسیحی است و چه کسی نیست. کشیده شدن این «مرز دینی» یک واکُنشی را به همراه داشت. یهودی ها نیز در پاسخ به این مرزبندی، ناگزیر شدند چهارچوب های دینی خودشان را محکم تر و غیر قابل انعطاف تر کنند. اکنون این پرسش پیش میآید که سرنوشت آن انسان هایی که باور بینابینی—یهودی / مسیحی– داشتند چه شُده است؟ آیا آن مسیحی هایی که همزمان «یهودی» هم بودند و آن یهودی هایی که باور داشتند که عیسی مصلوب شده، پذیرفته بودند که او همان مسیح رهایی بخش آنها بوده است؟ بدینسان مومنین با باورهای بینابینی ناگزیر شدند که از باورهای دینی بینابینی شان دست بردارند. «تام هُلاند (Tom Holland)» بر این باور است که خاستگاه و سرچشمه دین اسلام باورهای دینی بینابینی این انسان هایی بود که کلیسا و کنیسه (پرستشگاه های یهودی) آنها را به گُناه «ارتداد» از «سرزمین مقدس» و خانه و آشیانه شان راند و به بیابان فرستاد. این آدم های «مرتد» در مکه گردهم نیامدند، بکله در جایی که آنها بیشترین شمار را داشتند، در جایی در میان سرزمین های فلسطین، اردون و سوریه که سپس تر شهر «پترا (Petra)» نام گرفت.

آیا محمد وجود خارجی داشت؟
«تام هُلاند (Tom Holland)» به این پُرسش پاسخ مثبت میدهد. ما از بهر گزارش هایی که راهبان مسیحی در سده هفتم میلادی درباره محمد داده اند، از وجود او آگاه هستیم، اگرچه نه به نام پیامبر. راهبان از او به نام یک قانونگُزار یا یک فرمانده جنگی عرب یاد کرده اند. برخی از پژوهشگران به وجود محمد شک دارند. اسناد جالب دیگر نشان میدهند که محمد تا دوسال پس از آن زمانی که به نام سالمرگ محمد میشناسند، هنوز زنده بوده و رهبری فتح فلسطین را پیش میبرده است. بدینسان سندهای تاریخی و پُرسش ها سرشار از پیچیدگی هستند.
«تام هُلاند (Tom Holland)» باور دارد که محمد یکی از پیامبران عرب و فراوانی بود که در دوره او ادعای پیامبری کردند. از اینرو همه عرب ها از محمد پیروی نکردند.

کشورگُشایی های تازیان عرب، و نه اسلام
آیا انگیزه کشورگشایی تازیان عرب آموزش های محمد در راستایِ گسترش باورهای دینی مسلمانان بود؟ برای اثبات این ادعا ما هیچ نشانه ای در دست نداریم. من نمیخواهم بگویم که هیچ نشانه ای برپایه کشورگُشایی های عرب در سده هفتم میلادی وجود ندارد؛ شکی در آنها نیست. ولی آن پُرسشی که پاسخش هنوز روشن نیست، این است که آیا این عرب های تازی در آن زمان پیروان اسلام بودند، یا اینکه دین اسلام سپس تر و پس از این کشورگُشایی ها نمایان شُد؟
هنگامیکه رومی ها و ایرانیان سرزمینی را میگُشودند، آنها آثار و یادگارهای روشن از خودشان برجای میگذاشتند که نشان میداد آنها چه کسانی بودند و به چه چیزی باور داشتند. ولی هنگامیکه تازیان عرب بر مردم مسیحی و یهودی چیره میشدند، آنها هیچ نشانه ای از خودشان برجای نمیگذاشتند تا در آن زمان وابستگیشان را به یک دین ویژه نشان دهد. گویا برخی از مسیحیان از ترس اینکه تازیان عرب همبستۀِ یهودیان باشند، این اجازه را به یهودیان میدادند که به پرستشگاه هایشان بازگردند. به ویژه اینکه، شگفت انگیز است که در گزارش هایی که وابسته به این دوره هستند، نه سُخنی درباره محمد و نه نشانی از نام او روی سکه های پول وجود داد. از دیگر داده ها و اطلاعات شگفت انگیز اینکه قبلگاه و مهراب های مسجدهای نخستین به سوی فلسطین (شهر پترا) بود و نه به سوی مکه. نُخستین سکه پولی که به نام محمد زدند، متعلق به ۵۰ سال پس از فتح فلسطین است.

سرچشمه قرآن
ولی درباره قرآن چه میدانیم؟ قرآن در زمان محمد بگونه نوشتاری وجود نداشت، ولی گفته میشود که پیش از اینکه آنرا با جوهر بنویسند، بگونه شفاهی انتقال میافت. این قرآنی که ما امروز میشناسیم همانند سکه پولی که به نام محمد زدند، سپس تر نمایان شد. پرسش دیگر اینکه، قرآن از کجا سرچشمه گرفته است؟ برپایه افسانه هایی که تا به امروز گوش شنوا دارند، از مکه. این افسانه بدینگونه دنبال میشود که محمد پیوسته در گفتگو با بُت پرستانی بود که نافرهیخته و از نگاهِ اندیشه و اخلاق گُمراه بودند و دربارۀِ یکتاپرستی و «اخلاق خدایی» هیچ نمیدانستند. ولی هنگامیکه آدم قرآن را میخواند، متوجه میشود که مخاطب محمد در این گفتگوها مردمی هستند که درباره کشاورزی، بارده کردن زمین، پرورش گاو و گوسفند و کشت انگور… از دانش فراوانی برخوردارند. ولی این مردمیکه طرف گفتگوی قرآن بوده اند، نمیتوانستند در شهر مکه زندگی کنند. شهر مکه از شبکه آبیاری و آبرسانی برخوردار نبود. افزون برآن، در قرآن این گفتگوها با مردمی انجام میگیرد که به روشنی از بُنیادهای دین مسیح و یهود آگاهند و عیسی مسیح و یهوه (خدای یهودیان) را میشناسند. پس مخاطبین محمد نمیتوانستند آدم های «بت پرست و جاهلی» باشند، که جایگاه آنها مکه بوده است.

چرا شهر مکه؟
نام شهر مکه تا سال ۷۴۱ (یک سده پس از مرگ محمد) در هیچ نوشته ای یافت نمیشود—جای شگفتی است که مسلمان ها مکه را از نگاه شکوفایی اقتصادی و پیشرفت، «دوبی (Emirate of Dubai)» جهان کُهن مینامند، همانگونه که امروز مسلمان ها به آن اشاره میکنند! ولی هنگامیکه ما میدانیم که این شهر مکه در میان بیابان بی آب و علف ساخته شده است، پس چرا این شهر را در جایگاهِ خاستگاه اسلام برگزیده اند؟ پاسخ این است: همانگونه که مریم مادر مسیح میبایست باکره باشد تا هرگونه شک برپایۀِ زمینی و انسانی بودن مسیح زُدوده گردد، بدینسان قرآن نیز میبایست در یک بیابان پاکی نمایان میشُد که از آلوده شدن با هرگونه باور دینی دیگر دور نگهداشته شود. بدینسان دین اسلام کوشش کرده است که سرچشمه خودش را از آن بیراهه ای که دین یهود و دین مسیح رفته اند، جدا کند.

کشورگشایی های عرب در پی نمایان شدن اسلام
از نگاهِ «تام هُلاند (Tom Holland)» هنگامیکه تازی های عرب کشورگُشایی هایشان را آغازیدند، آنها دارای هیچگونه اندیشه و انگیزه دینی نبودند. شاید برخی از آنها پیرو محمد بوده باشند، ولی بسیاری از آنها مسلمان نبودند. جُدا از این، شکی نیست که محمد هنوز دینش را کامل نکرده بود، دینی که سپس تر به نام اسلام پذیرفته شد. عرب ها از زمان ها پیش در جایگاه سربازان روزمُزد در آرتش ایران بکار گرفته میشدند. و پس از جنگ های ۳۰ ساله ایران و روم و پیش آمدن چندین بدآمد و به ویژه بیماری های واگیر دار همانند طاعون، هر دو فرمانروایی ایران و روم به اندازه ای ناتوان شدند، که سربازان مُزدور عرب، خودشان را در جایگاهی یافتند که بتوانند با پا پیشگذاشتن، سرزمین های بُزرگی را از دست این دو فرمانروایی بیرون بیاورند. بیماری واگیردار طاعون بدون شک یک چهارم از نیروهای مردمی هر دو فرمانروایی و سرچشمه های گردآوری مالیات را نابود ساخت، و بخش دیگر از نیروهای انسانی این دو کشور در جنگ ازدست رفته بودند؛ جنگی که به اندازه یک نسل ادامه یافت و سبب نابودی نیروهای هر دو فرمانروایی شد. فرمانروایی بیزانس روم توانست در پایانِ جنگ، فلسطین را پس بگیرد، ولی به کمک یک نیروی رزمی که تنها اسکلتی از آن برجای مانده بود. از بهر از دست رفتن نیروهای فراوان انسانی، کشور ایران و روم عرب های فراوانی را به نام سرباز مزدور در مرزهای خودشان بکار گرفته بودند. بدینسان سربازان مُزدور عرب با نیرومندی در عراق، سوریه و فلسطین حضور داشتند. آنها هم اکنون در این استان ها بودند. به باور من آنچه که ما از آن به نام «کشورگشایی های عرب» یاد میکنیم، چیزی سوای این نباشد که این سربازان مُزدور عرب «فرصت را غنیمت شمردند» و از آنجا که میدانستند هیچکس جلودار آنها نخواهد شد، پا پیشگذاشتند و برای گرفتن این استان ها از دست این دو فرمانروایی «بخت» خودشان را یافتند. بدینسان، هنگامیکه عرب ها فهمیدند که آنها مالک بخش بزرگی از سرزمین های این دو فرمانروایی پیشین شده اند، از خودشان پرسیده اند که چرا و چه شُد که خدا اجازه پیش آمدن چنین رویدادی را داده است؟ مگر اینکه این پیشامد خواست خدا بوده است. آنها باور دینیشان را—حتا اگر آنها یک باوری دینی هم میداشتند—بر مردم زیر سلطه تحمیل نمیکردند. هیچ نشانه ای از شورش مسیحیان، یهودیان یا وابستگان به دین های دیگر در دست نیست یا گزارش نشده است که انگیزه آن پایمال شدن باورهای دینی آنها بدست یک دین یا فرهنگ بیگانه بوده باشد.

پس در چه زمانی اسلام به نام دین عرب ها نهادینه شد؟
فرمانده جنگی عبدالمالک، در سال ۶۸۵ میلادی، برای اینکه سزاواریش را به نام فرمانروای تازه قانونی و نهادینه کند، پیش از دیگر عرب هایِ هم تبارش و رومی ها در شمال، او ادعا کرد که از سوی خدا به نام فرمانروا برگزیده شده است. (در اینجا میتوان رفتار عبدالمالک را با «کُنستانتینConstantine » سنجید که او هم پیروزیش را به مسیحیت نسبت داد و سپس با ساختن کلیسا از مسیحیت استفاده ابزاری برای استوار کردن نیروی زمیش کرد.)
عبدالمالک در حقیقت «کنستانتین و پاولوس مقدس در یک شخصیت است.» او زبان عربی را به نام زبان فرمانروایی خودش نهادینه کرد. شکل و تصویر را از روی سکه های پول برداشت، نخستین ساختمان های اسلامی را به نام «بیت المقدس یا Dome of the Rock » بناکرد. از نگاه «تام هُلاند (Tom Holland)» او خودش را به نام نماینده خدا یا «خلیفه» شناساند. عبدالملک خودش را در جایگاه محمد نشاند. پس از مرگ عبدالمالک از قدرت مطلقه حکومت خلیفه گری او کاسته شد. همزمان رویدادهای دیگر شکل گرفتند. با گسترش فرمانروایی اسلام و فتح کشورهای تازه، موجی از بردگان به سوی ام القرای اسلام و کانون خلیفه گری روانه شدند که در سربازخانه ها و در مرزها و حاشیه شهرها همانند عراق جای داده میشدند. نوادگان این بردگان، به ویژه آنها که آزاد میشدند، قرآن خواندن را آغاز میکردند و کوشش میکردند که پیام های «آسمانی» آنرا در راه دستیافتن به حقوق انسانی، رحمت و ایستادن در برابر زورگویی ها و گُستاخی های اشغالگران عرب، برعلیه سروران عربشان تفسیر کُنند. بسیاری از این بردگان مسیحی، یهودی یا زرتشتی بودند؛ آنها فرهنگ ها و باروهای دینیشان را در گفتگوهای دینی وارد میکردند. با تاثیر پذیری از فرهنگ ها و باورهای دینی گوناگون، اسلام از شکل خام و آغازینش به شکل «تکامل» یافته امروزیش رسیده است.
برای نمونه: برخی از کیش های اسلامی خیانت جنسی به همسر را با شلاق زدن کیفر میدهند، و برخی دیگر با سنگسار، درحالیکه کیفر سنگسار در قرآن وجود ندارد، و این قانون از دین یهود گرفته شده است.
نمونه دوم: برپایه سفارش قرآن مومنین باید سه بار در روز نماز بخوانند. ولی امروز مسلمان ها پنج بار در روز نماز میخوانند؛ زرتشتیان پنج بار در روز نماز میخوانند، از اینرو آیین پنج بار نماز خواندن در اسلام از زرتشتیان گرفته شده است. آیا اینها نمونه هایی از تاثیر پذیری اسلام از دین های دیگر نیست؟
بدینسان دین اسلام با تاثیر پذیری از فرهنگ های گوناگون آغاز شد و به شکل نو و امروزی درآمده است. ولی این ویژگی ها به دین اسلام اعتبار «دین حقیقی» را نمیدهد. همه این دگرگونی ها را به شکلی با دست بردن در حدیث و سنت به محمد نسبت میدهند که آغازی برای سُست کردن نظام خلیفه گری در اسلام است.

مترجم : Javid Namjou

نوشته آیا محمد وجود خارجی داشت؟ اولین بار در پدیدار شد.

]]>
http://www.eslam.nu/2016/07/09/mhmd-vjud/feed/ 11 1282
تخطئه و اتهام بجای استدلال http://www.eslam.nu/2016/07/09/%d8%aa%d8%ae%d8%b7%d8%a6%d9%87-%d8%a7%d8%aa%d9%87%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d8%ac%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%af%d9%84%d8%a7%d9%84/ http://www.eslam.nu/2016/07/09/%d8%aa%d8%ae%d8%b7%d8%a6%d9%87-%d8%a7%d8%aa%d9%87%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d8%ac%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%af%d9%84%d8%a7%d9%84/#comments Sat, 09 Jul 2016 10:26:49 +0000 http://www.eslam.nu/?p=1278 در موارد بسیاری در قرآن بجای استدلال منطقی و ارائه ی معجزه برای هدایت، از مغالطه حمله شخصی و اتهام به طرف مقابل استفاده میشود و منکران و منتقدان قرآن را پست، فاسق، ظالم، کافر، دروغگو و… می خواند. به عنوان مثال: وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَٰؤُلَاءِ مَن يُؤْمِنُ […]

نوشته تخطئه و اتهام بجای استدلال اولین بار در پدیدار شد.

]]>
در موارد بسیاری در قرآن بجای استدلال منطقی و ارائه ی معجزه برای هدایت، از مغالطه حمله شخصی و اتهام به طرف مقابل استفاده میشود و منکران و منتقدان قرآن را پست، فاسق، ظالم، کافر، دروغگو و… می خواند.

به عنوان مثال:

وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَٰؤُلَاءِ مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ (عنکبوت ۴۷)

فقط کافران آیات ما را انکار میکنند.

وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ(لقمان ۳۲)

ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﻫﺮ دغلکار، ﺧﺎﺋﻦ ﻭ ﻛﻔﺮ ﭘﻴﺸﻪ ﺍﻯ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ.

وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ(بقره ۹۹)

فقط افراد فاسق (زشتکار) به آیات ما کفر می ورزند.

وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ
وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ(مطففین ۱۰ تا ۱۲)

وای بر تکذیب کنندگان؛ در روز قیامت آنان که روز جزا را دروغ میپندارند. و جز هرتجاوزپیشه گناهکاری آن را به دروغ نمیگیرد.

وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ(بقره ۱۷۱)

و مثل کافران چون مثل کسی است که حیوانی را که جز صدا و ندایی نمیشنود، بانگ می زند. کرند، لالند، کورند و تعقل نمیکنند.

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (انفال ۵۵)

بی تردید بدترین حیوانات نزد خدا، کسانی اند که کفر ورزیده و ایمان نمی آورند.

آیا واقعا همه ی ۶ میلیارد جمعیت غیرمسلمان کره ی زمین، فاسق، پست تر از همه ی حیوانات، دروغگو، دغلکار و بی عقل هستند؟

آیا این روش می تواند روش خدا برای دعوت به خداپرستی باشد؟ یا روش انسان ضعیفی است که ضعف خود را با تحقیر طرف مقابل می پوشاند ؟
این یک روش مشهور مغالطه است که وقتی فردی نمی تواند بوسیله استدلال نظرش را اثبات کند به تحقیر و سرکوب طرف مقابل می پردازد تا ذهن شنونده را از ضعف خویش منحرف کند و به شنونده بقبولاند که طرف مقابل، فرد با ارزشی نیست تا سخن با ارزشی داشته باشد. این مغالطه در بین افراد کم سواد بسیار رایج است.

 

 

نوشته تخطئه و اتهام بجای استدلال اولین بار در پدیدار شد.

]]>
http://www.eslam.nu/2016/07/09/%d8%aa%d8%ae%d8%b7%d8%a6%d9%87-%d8%a7%d8%aa%d9%87%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d8%ac%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%af%d9%84%d8%a7%d9%84/feed/ 1 1278
نقش علي بعنوان جلاد اسلام http://www.eslam.nu/2016/07/08/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%b9%d9%84%d9%8a-%d8%a8%d8%b9%d9%86%d9%88%d8%a7%d9%86-%d8%ac%d9%84%d8%a7%d8%af-%d8%af%d9%8a%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ Thu, 07 Jul 2016 22:06:39 +0000 http://www.eslam.nu/?p=1242   عقبه پسر علقمه، از صادق جعفر بن محمد نقل میکند: عرب بیابانگردی نزد پیامبر آمد و ادعا کرد که از بابت شتر، هفتاد درهم از او طلب دارد. پیامبر به او گفت: آیا آن را از من نگرفتی؟ گفت: نه! گفت: من آن را به تو دادم. عرب گفت: من راضی هستم که شخصی […]

نوشته نقش علي بعنوان جلاد اسلام اولین بار در پدیدار شد.

]]>
 

عقبه پسر علقمه، از صادق جعفر بن محمد نقل میکند: عرب بیابانگردی نزد پیامبر آمد و ادعا کرد که از بابت شتر، هفتاد درهم از او طلب دارد.
پیامبر به او گفت: آیا آن را از من نگرفتی؟ گفت: نه! گفت: من آن را به تو دادم.
عرب گفت: من راضی هستم که شخصی میان ما و شما حکم کند. پیامر با او به نزد یکی از قریشیان آمد.

قریشی به عرب گفت: به پیامبر خدا چه ادعای داری؟

گفت: هفتاد درهم پول یک شتر که به او فروخته ام. گفت: ای پیامبر خدا تو چه میگوئی؟
گفت: آن را پرداخت کرده ام. قریشی گفت: ای رسول خدا! شما بر طلب داشتن او اقرار نمودید، بنابر این باید دو نفر را به عنوان شاهد بیاورید، تا اثبات شود که پرداخته اید، یا اینکه هفتاد درهم به او بدهید.

پیامبر خشمناک برخاست و در حالی که عبایش را میکشید، گفت: به خدا قسم، نزد کسی خواهم رفت که با حکم خداوند میان ما حکم نماید. و همراه مرد عرب نزد علی آمد و علی از عرب پرسید چه ادعایی درباره رسول خدا داری؟
گفت: از بابت فروختن شتری، هفتاد درهم طلب دارم.
گفت: ای پیامبر خدا، شما چه میگوئید؟ گفت پولش را پرداخته ام.

گفت: ای عرب! رسول خدا میگوید آن را پرداخت کرده است، آیا راست میگوید؟

گفت: نه، به من پرداخت نکرده است.

علی در دم شمشیر کشید و گردن او را زد.

پیامبر گفت: عرب را چرا کشتی؟

گفت: به خاطر اینکه شما را تکذیب نمود. و هرکس که شما را تکذیب کند، خون او حلال است و قتلش واجب.
پیامبر گفت: یا علی! سوگند به خدائی که مرا به حق مبعوث نموده تو از حکم خدا خطا ننمودی، ولی دیگر چنین نکن!

منابع:
من لا یحضر الفقیه ج ۱ حديث ۳۴۲۵

امالی شیح صدوق برگ ۱۶۴ (مجلس بیست و دوم حدیث دوم)
وسایل الشیعه, حر عاملی، ۱۴۰۱ ه ق ج ۱۸ ، ص ۲۰۰
محمد تقی شوشتری، ۱۴۰۳ ه ق ، ص ۲۰۹

image

 

نوشته نقش علي بعنوان جلاد اسلام اولین بار در پدیدار شد.

]]>
1242
ابوبکر انسانهارا میسوزاند http://www.eslam.nu/2016/06/30/abvbkr-svzand/ Thu, 30 Jun 2016 18:37:35 +0000 http://www.eslam.nu/?p=767 این روزها اخبار بسیار تاسف باری به گوشمان میرسد. ..قتل عام، کشتار کودکان، اسارت زنان، چیدن سرها، قطع ید، مثله کردن ابدان،…آتش زدن انسان توسط پیروان ابوبکر بغدادی!(۱) یکی از جنایات غیرقابل انکاری که اول خلیفه پیامبر اسلام ابوبکر بن ابی قحافه مرتکب شد و در آخرین لحظات زندگی‌اش از انجام آن سخت پشیمان گردید؛ […]

نوشته ابوبکر انسانهارا میسوزاند اولین بار در پدیدار شد.

]]>
این روزها اخبار بسیار تاسف باری به گوشمان میرسد. ..قتل عام، کشتار کودکان، اسارت زنان، چیدن سرها، قطع ید، مثله کردن ابدان،…آتش زدن انسان توسط پیروان ابوبکر بغدادی!(۱)
یکی از جنایات غیرقابل انکاری که اول خلیفه پیامبر اسلام ابوبکر بن ابی قحافه مرتکب شد و در آخرین لحظات زندگی‌اش از انجام آن سخت پشیمان گردید؛ کشتن «اياس بن عبد الله»، معروف به فجائه سلمی بود که به طرز بسیار فجیع درحالی که او ندا میداد “أنا مسلم” و “شهادتین” بر زبان جاری میکرد زنده زنده در آتش سوزانده شد.(۲)
فجائه به جای جنگ با مرتدینی که حاضر به پذیرفتن خلافت ابوبکر نبوده و زکات مالشان را به نماینده ی خلیفه ی خدا در روی زمین نمیدادند به راهزنی مشغول شده بود؛ به اعتراف نصوص معتبر از جمله طبری او مسلمان بود و از زنادقه نبود. ابوبکر در آخرین لحظات عمرش از زنده سوزی و کشتن فجیع او احساس پشیمانی می‌کند، این رفتار نشان دهنده این است که وی دچار عذاب وجدان بوده است. خلیفه وظیفه داشت به جرم‌های او رسیدگی و بر طبق دستور اسلام حد را بر او جاری کند. اگر جرم او سرقت بود، دستش را قطع و اگر مرتکب قتل شده بود، قصاصش می‌کرد. نه این که بدون محاکمه، او را زنده زنده در آتش بسوزاند!
سؤال این است که چگونه یک انسان می‌تواند دستور اعدام وحشیانه هم کیش و دین خود را صادر کند؟ آیا خلیفه بودن به او همچین جسارتی داده بود؟ یا کلام خدای مسلمانان؟
تا آخر این یادداشت همراه ما باشید.
سوگند ابوبکر به کشتن کسانی که زکات ندهند:

در کتاب بخاری (تصویر شماره ۱) از ابوهریره نقل شده که گفت:
۶۹۲۴ – حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ، وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنَ العَرَبِ، قَالَ عُمَرُ: يَا أَبَا بَكْرٍ، كَيْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَمَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ ”
۶۹۲۵ – قَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَاللَّهِ لَأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ المَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا…

 منبع :صحيح البخاري ج ۴ص۲۷۹ و ۲۸۰،المؤلف: محمد بن إسماعيل البخاري الجعفي،المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاة القاهرة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)،الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ
وقتی ابوبکر تصمیم گرفت با اصحاب رده بجنگد، خلیفه دوم بر وی اعتراض كرد و گفت: چگونه می‌خواهی با مردم قتال کنی با اینکه پیغمبر فرمود: من مأمورم با كفار بجنگم تا اينكه اينها لاإله إلا الله بگويند و هر كس لا اله الا الله بگويد و مسلمان شود مال و جان او كاملاً در امان است مگر اينكه از حدّ اسلام و حدّ توحيد بيرون رفته باشد؛ ولي ابوبكر گفت: قسم به خدا با هر كس كه بين نماز و زكات فرق بگذارد خواهم جنگيد حتي اگر يك بزغاله‌اي كه به پيغمبر مي‌دادند و به من ندهند با او خواهم جنگيد.

زنده سوزاندن إِيَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ يَالِيلَ مشهور به فجائه

طبری در تاریخ خود(تصویر شماره ۲) می گوید:
قال السري قال شعيب عن سيف عن سهل وأبي يعقوب قالا كان من حديث الجواء وناعر أن الفجاءة إياس بن عبد ياليل قدم على أبي بكر فقال أعني بسلاح ومرني بمن شئت من أهل الردة فأعطاه سلاحا وأمره أمره فخالف أمره إلى المسلمين فخرج حتى ينزل بالجواء وبعث نجبة بن أبي الميثاء من بني الشريد وأمره بالمسلمين فشنها غارة على كل مسلم في سليم وعامر وهوازن وبلغ ذلك ابا بكر فأرسل إلى طريفة بن حاجز يأمره أن يجمع له وأن يسير إليه وبعث إليه عبدالله بن قيس الجاسي عونا ففعل ثم نهضا إليه وطلباه فجعل يلوذ منهما حتى لقياه على الجواء فاقتتلوا فقتل نجبة وهرب الفجاءة فلحقه طريفة فأسره ثم بعث به إلى أبي بكر فقدم به على أبي بكر فأمر فأوقد له نارا في مصلى المدينة على حطب كثير ثم رمي به فيها مقموطا قال أبو جعفر وأما ابن حميد فإنه حدثنا في شأن الفجاءة عن سلمة عن محمد بن إسحاق عن عبدالله بن أبي بكر قال قدم على أبي بكر رجل من بني سليم يقال له الفجاءة وهو إياس بن عبدالله بن عبد ياليل بن عميرة بن خفاف فقال لأبي بكر إني مسلم وقد أردت جهاد من ارتد من الكفار فاحملني وأعني فحمله أبو بكر على ظهر وأعطاه سلاحا فخرج يستعرض الناس المسلم والمرتد يأخذ أموالهم ويصيب من امتنع منهم ومعه رجل من بني الشريد يقال له نجبة بن أبي الميثاء فلما بلغ أبا بكر خبره كتب إلى طريفة بن حاجز إن عدو الله الفجاءة أتاني يزعم أنه مسلم ويسألني أن أقويه على من ارتد عن الإسلام فحملته وسلحته ثم انتهى إلي من يقين الخبر أن عدو الله قد استعرض الناس المسلم والمرتد يأخذ أموالهم ويقتل من خالفه منهم فسر إليه بمن معك من المسلمين حتى تقتله أو تأخذه فتأتيني به فسار طريفة بن حاجز فلما التقى الناس كانت بينهم الرميا بالنبل فقتل نجبة بن أبي الميثاء بسهم رمي به فلما رأى الفجاءة من المسلمين الجد قال لطريفة والله ما أنت بأولى بالأمر مني أنت أمير لأبي بكر وأنا أميره فقال له طريفة إن كنت صادقا فضع السلاح وانطلق معي إلى أبي بكر فخرج معه فلما قدما عليه أمر أبو بكر طريفة بن حاجز فقال اخرج به إلى هذا البقيع فحرقه فيه بالنار فخرج به طريفة إلى المصلى فأوقد له نارا فقذفه فيها فقال خفاف بن ندبة وهو خفاف بن عمير يذكر الفجاءة فيما صنع … لم يأخذون سلاحه لقتاله … ولذاكم عند الإله أثام … لا دينهم ديني ولا أنا منهم … حتى يسير إلى الصراة شمام …
منبع : تاريخ الطبري ج۳ ص۲۶۴ و ۲۶۵ المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بيروت، الطبعة: الثانية – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء: ۱۱ .

« مردی از بنی سلیم که به او فجائه گفته می شد نزد ابو بکر آمد. او أیاس بن عبد الله بن عبد یالیل ابن عمیرة بن خفاف نام داشت. به ابوبکر گفت: من مسلمانم و می خواهم با مرتدین جهاد کنم، من را کمک کن. ابو بکر نیز به او مرکب و سلاح داد. فجائه نیز به همراه مردی از بنی لاشرید به نام نجبة بن أبي المیثاء اموال مسلمانان و مرتدین را گرفتند و آنان که مخالفت کردند کشتند.
زمانی که خبر به ابو بکر رسد، به طریفة بن حاجز نوشت: همانا دشمن خدا فجائه نزد من آمد گمان می کرد مسلمان است و از من خواست تا او را در مقابل مرتدّين تقویت کنم، من نیز به او مرکب و سلاح دادم اما خبر قطعی به من رسیده که او به مسلم و مرتد متعرّض شده اموال آنان را می گیرد و آن کس که مخالفت کند می کشد. با مسلمانانی که نزد تو هستند به سوی او برو، او را بکش یا نزد من بیاور.
طریفة بن حاجز به سوی او رفت و زمانی که به او رسید، بین دو طرف تیر اندازی شد که در نتیجه نجبة بن أبي المیثاء به تیری کشته شد. فجائه نیز با دیدن تلاش مسلمانان به طریفه گفت: به خدا قسم تو اولی (برتر) از من نیستی تو امیر ابوبکری و من نیز امیر او هستم. طریفه جواب داد: اگر راست می گویی سلاحت را زمین بگذار و با من نزد ابوبکر بیا.
فجائه نیز با طريفه نزد ابوبکر آمد. زمانی که به ابوبکر رسیدند، ابوبکر به طریفة بن حاجز امر کرد و گفت: فجائه را به بقیع ببر و با آتش بسوزان.

عسقلانی در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابة(تصویر شماره ۳) می نویسد:
قال أبو عمر: مذكور في الصّحابة، وذكر سيف أنه هو الّذي كتب إليه أبو بكر في قصة الفجاءة السّلمي، فسار طريفة في طلبة حتى ظفر به طريفة، فأنفذه إلى أبي بكر فحرقه بالنّار، وكان طريفة وأخوه معن بن حاجر مع خالد بن الوليد.

منبع : الإصابة في تمييز الصحابة ج۲ص۲۸۵ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: ۸۵۲هـ)، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى – ۱۴۱۵هـ، عدد الأجزاء: ۸.بازنویسی شده از روی نسخه خطی موجود در دانشگاه الازهر مصر

ابن کثیر در کتاب البدایه والنهایه (تصویر شماره ۴) می نویسد:
وَاسْمُهُ إِيَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ يَالِيلَ بْنِ عُمَيْرَةَ بْنِ خِفَافٍ من بني سُليم، قاله ابن إسحاق،وَقَدْ كَانَ الصِّديق حرَّق الْفُجَاءَةَ بِالْبَقِيعِ فِي الْمَدِينَةِ، وَكَانَ سَبَبُهُ أنَّه قَدِمَ عَلَيْهِ فَزَعَمَ أنَّه أسلم، وَسَأَلَ مِنْهُ أَنْ يجهِّز مَعَهُ جَيْشًا يُقَاتِلُ بِهِ أَهْلَ الرِّدَّة، فجهَّز مَعَهُ جَيْشًا، فلمَّا سَارَ جَعَلَ لَا يمرُّ بِمُسْلِمٍ وَلَا مُرْتَدٍّ إِلَّا قَتَلَهُ وَأَخَذَ مَالَهُ، فلمَّا سَمِعَ الصِّديق بَعَثَ وَرَاءَهُ جَيْشًا فردَّه، فلمَّا أَمْكَنَهُ بَعَثَ بِهِ إِلَى الْبَقِيعِ، فَجُمِعَتْ يَدَاهُ إِلَى قَفَاهُ وألقي في النَّار فحرقه وهو مقموط.
{البداية والنهاية ج۹ص۴۵۶ المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: ۷۷۴هـ)، المحقق: علي شيري، الناشر: دار إحياء التراث العربي، الطبعة: الأولى ۱۴۰۸، هـ – ۱۹۸۸م.}

پشیمانی و اعتراف ابوبکر از آتش زدن فجائه:
قال ابو بكر رضى الله عَنْهُ: أَجَلْ، إِنِّي لا آسَى عَلَى شَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ تَرَكْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَّا الثَّلاثُ اللاتِي وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكْشِفْ بَيْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَيْءٍ وَإِنْ كَانُوا قَدْ غَلَّقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ، وَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ حَرَقْتُ الْفُجَاءَةَ السُّلَمِيَّ، وَأَنِّي كُنْتُ قَتَلْتُهُ سَرِيحًا أَوْ خَلَّيْتُهُ نَجِيحًا وَوَدِدْتُ أَنِّي يَوْمَ سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ
(تصویر شماره ۵)
منبع : تاريخ الطبري ج۳ ص۴۲۹،۴۳۰،۴۳۱ المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بيروت، الطبعة: الثانية – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء:۱۱.

ابوبكر بعدها از فرمانش درباره فجائه، سخت پشيمان شد و در بستر بيمارى -كه از آن برنخاست- مى گفت: مرتكب سه كار شده ام كه اى كاش آنها را انجام نداده بودم: اى كاش در خانه زهرا را نگشوده بودم، اگر چه آن در براى جنگ به روى من بسته شده بود. و اى كاش فجائه را به آتش ‍ نمى سوزانيدم، بلكه دستور مى دادم تا او را به طور معمول اعدام كنند و يا به زندانش مى افكندم. و اى كاش در سقيفه بنى ساعده امر خلافت را به گردن يكى از آن دو يعنى عمر يا ابو عبيده مى انداختم.

قرآن و خشونت
بی تردید عملکرد مومنان هر ایدئولوژی نشات گرفته از فرامین مقدس مآبانه ی آن است. یکی از درون مایه های قرآن تندی و خشونت های افراطی است. این مضامین در آیات بسیاری چون بقره آیه ۱۹۱، توبه آیه ۵، توبه آیه ۱۲، نساء آیه ۸۹، انفال آیه ۱۲، توبه آیه ۲۸، توبه آیه ۲۹، مائده آیه ۳۸، انفال آیه ۳۹، احزاب آیه ۶۱، توبه آیه ۱۲۳، محمد آيه ۴ و… به چشم میخورد. به عنوان مثال در سوره مائده آيه ۳۳ بیان میدارد:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.
سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او میجنگند و در زمين به فساد می كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند. اين، رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
و یا در سوره انفال در آیات ۱۲ تا ۱۷ بیان میکند که خدا در دل کفار وحشت می اندازد پس فراز گردن ها را بزنید و هرکسی که به مخالفت برخیزد بر او سخت گرفته میشود و جزای کافران آتش سوزان است و در انتها خاطر نشان میکند که قلع و قمع کفار به دست شما نبوده است بلکه…:

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
و شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت و چون [ريگ به سوى آنان] افكندى تو نيفكندى بلكه خدا افكند و بدين وسيله مؤمنان را به آزمايشى نيكو بيازمايد قطعا خدا شنواى داناست

پر واضح است که امثال این آیات نیروی محرکه شقاوت و جنایات امثال ابوبکر و سایر مسلمین زمامدار بوده است، آیا بهتر نیست که دست از تعصبات مبهم برداریم؟

منابع:

۱- وقتی-آتش-زدن-خلبان-اردنی-اعراب-ر… اینجا را گلیک کنید.
۲- به نقل از شرح مواقف النفری/ شیخ عفیف الدین تلمسانی

 

 

11258808_1181659731847909_6734161709512029267_n 11870641_1181659535181262_7237251422440110674_n 11892130_1181660508514498_8796779489475679950_n 11902538_1181660765181139_231389166210024696_n 11904110_1181660305181185_8555194085380420041_n

نوشته ابوبکر انسانهارا میسوزاند اولین بار در پدیدار شد.

]]>
767