در مورد نژادپرستى اعراب و اينكه خودشان را از باقى اقوام برتر ميديدند رواياتى بسیار زیادی در منابع اسلامی وجود دارد که این روایتها به افراد مختلفی منجمله عمر بن خطاب خلیفه دوم مسلمانان, امام علی, امام اول شیعیان و امام جعفر صادق منصوب شده اند.
در اين نوشتار قصد دارم نظر امام ششم شيعيان يعنى جعفر صادق را كه از او بعنوان دانشمند مسلمانان نام برده ميشود را برايتان بازگو كنم. به روايت زير توجه كنيد:
ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما عجم ها(فارسها) هستند. روشن است که هر عربى از هر عجمی بهتر و بالاتر؛ و هر عجمی از دشمنان ما هم بدتر است؛ عجمها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد؛ زنانشان را به فروش رسانيد و مردانشان را به بردگى و غلامى اعراب گماشت.
منبع این روایت: سفينه البحار و مدينه الحکم و الاثار ؛ صفحه ۱۶۴، نویسنده: شیخ عباس قمى
ممکن است دوباره عده ای ادعا کنند که این حدیث سند ضعیفی داره و صحیح نیست و يا ازين دست بهانه هاى هميشگى دوستان مذهبی, برای اینکه صحت این حدیث را برای شما اثبات کنم به ذکر چند مورد میپردازم.
شیخ عباس قمی از بزرگترين محدثين شيعه در قرن حاضر و از شاگردان ممتاز علامه محدث نورى بود و از اساتيد روح الله خمينى ميباشد. در بخشى از زندگينامه شيخ عباس قمى ميخوانيم كه:
«شیخ عباس قمي پس از فراگیری بخشی از علوم دینی مقدمات و سطح در نزد علمای عصر خویش، در حوزه علمیه قم سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه.ق برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه علمیه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلی بویژه حدیث استعداد درخشانی داشت از فقیه و محدث بزرگ آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به محدث نوری يا علامه نورى بیشتر کسب فیض کرد.»
اما در مورد كتاب سفينة البحار كه اين روايت را نقل كرده گفته شده است كه: «در سال ۱۳۴۰ ه.ق (۱۳۰۰ ه.ش) برای تدریس به حوزه علمیه کهن قم فراخوانده شد و در همین ایام یعنی سال ۱۳۴۴ ه.ق، مهمترین کتاب حدیثی ایشان یعنی سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار – که فهرست موضوعی تفصیلی برای احادیث کتاب عظیم و بیش از صد جلدی بحارالانوار تالیف علامه مجلسی است – پس از سالها تلاش شبانه روزی مولف در دسترس علاقمندان قرار گرفت
و به این ترتیب می توان گفت او به کتاب عظیم بحارالانوار حیات مجدد بخشید و مبلغان را در دفاع از اسلام به سلاحی کاری مجهز نمود.
شيخ عباس قمي در این کتاب علاوه بر فهرست احادیث و آیات قرآن، گاه به بیان مطالب مهم و تحقیقات ژرفی نیز اهتمام ورزیده و علاوه بر این شرح حال مختصری از مشاهیر و بزرگان علمای شیعه و سنی و حتی برخی از شعرا و ادیبان را نیز ضمیمه کرده است.
اما البته مزیت اساسی این کتاب آن است که مولف، همه آداب ظاهری و باطنی نقل حدیث را از قبیل پاکیزیگی ظاهر و باطن و خلوص نیت و پرهیز از اغراض مادی رعایت نموده است.»
يعنى اينكه احاديث نامعتبر را غربال كرده است،
پس با توجه به گفته هاى بالا و تسلط شيخ عباس قمى به علم حديث و زمان زيستن ايشان، نمى توان براحتى و با ترفند نخ نماى بررسى سندى، اين روايت را زير سئوال برد.
اين حديث, نژادپرستى و فاشیزم عربى را به وضوح نشان ميدهد و با توجه به احاديث ديگر ازين دست ميتوان اين فاشيسم عربى را برگرفته از دستورات قرآن دانست كه عرب را بعنوان مردم منتخب براى نزول قرآن معرفى كرده است.
عده اى از حوزويان كه فكر ميكنند در ميان ٨٠ ميليون ايرانى فقط كسانى كه عمامه بر سر دارند ميفهمند و باقى مردم نادان هستند، در توضيح در مورد اين حديث نوشته اند .
علامه مجلسى در زير اين حديث در مورد كلمه عجم توضيح داده است و گفته است كه عجم يعنى كسى كه مخالف اسلام و دين خدا باشد خواه آن شخص عرب باشد يا غير عرب.
برای رد این ادعا متن خود روایت را میبینیم که شيخ عباس قمى در زير حديث در مورد كلمه عجم توضيح داده, نوشته است:
متن عربى: الأعاجم لماورد، الفرس الي المدينه اراد الثانى أن يبيع النساء و أن يجعل الرجال عبيد العرب ….
(در تصوير اين قسمت از نوشته را زوم كرده ام كه به وضوح ديده شود)
ترجمه: در مورد عجم ها چنان آورده شده است كه زمانى كه فارسها وارد مدينه شدند زنان را به فروش رسانيده و مردانشان را برده(غلام) اعراب كردند…..
خوب در اینجا ديديد كه آخوندها و حوزویان اثبات كردندكه فقط دروغ و خرافات و جهل توليد ميكند و آنرا به خورد مردم میدهند.
رسوا شدن ملا محمد باقر مجلس
در ادامه، ادعاهاى دانش آموختگان حوزه, توضيح علامه مجلسى در زير اين روايت را در مورد معناى كلمه عجم را برايتان مينويسم و دروغ اين علامه شياد را برايتان افشا ميكنم.
علامه مجلسى در زير اين روايت نوشته است:
به روايتى عجم به كسانى گفته ميشود كه مخالف اسلام هستند كه حتى اعراب غير مسلمان را نيز ميتوان به اين لفظ خواند.
براى اينكه اثبات كنيم علامه مجلسى سوادش در حد مكتب خانه هاى قديم بوده, به سراغ كتاب خود مسلمانان يعنى قرآن ميرويم.
در آيه ٤٤ از سوره فصلت آمده است كه: وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآناً أَعْجَمِيّاً لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ (٤٤ فصلت)
ترجمه: اگر قرآن را به عجمى آورده بوديم حتما ميگفتند چرا عربى و عجمى است جدا نشده است(يعنى چرا براى ما اعراب قابل فهم نيست)
در اينمورد سيوطى از بزرگترين مفسرين مسلمان در كتاب دارالمنثور روايتى آورده بدين مضمون:
– قال قتادة: لو أنزله الله عجمياً لكانوا أخسر الناس به لأنهم لا يعرفون العجمية . أخرجه عبد الرزاق و عبد بن حميد و ابن جرير ( ذكرها السيوطي في الدر المنثور تعالى ٦ \٣٢٢) .
ترجمه: قتاده روايت ميكند كه: اگر قرآن را به زبان عجمى آورده بوديم، اعراب بدليل عدم فهم و درك آن جزو خاسرين ميبودند.
در اين قسمت به يك آيه ديگر در قرآن ميپردازيم.
در آيه ١٠٣ از سوره نحل در پاسخ به كسانى كه محمد را متهم ميكرده اند كه شخصى (جبر بقال – سلمان فارسى يا يك غلام اهل آفاريقا) قرآن را به او مى آموزد، ميگويد: وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ۗ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ (١٠٣ نحل)
ترجمه: و ما ميدانيم كه آنها ميگويند يك انسان اين مطالب را به او مى آموزد، (بايد بدانند) كه زبان آن شخص عجمى است ولى اين مطالب به زبان عربى است.
پس با توجه به آيات خود قرآن ميتوان گفت كه عجم به كسى گفته ميشود كه زبان عربى را صحبت نميكند و به غير عرب عجم گفته ميشده و ارتباطى نيز با دين و اعتقاد و نژاد او ندارد، بر خلاف ادعاى مضحك مجلسى.
ولى بايد بدانيم كه در آن زمان اعراب چه كسانى را بعنوان عجم نامگذارى ميكرده اند.
سرى به يكى از معتبرترين لغتنامه هاى عربى يعنى كتاب مجمع المعانى الجامع ميرويم تا ببينيم اين كتاب كلمه عجم يا زبان عجم را چه معنا كرده است.
در تصوير بعدى به وضوح توضيحات را نوشته ام ولى در اينجا نيز تكرار ميكنم كه:
الف: عجم يعنى مخالف و متضاد عرب
ب: لفظ عجم به روميان و فارسها(ايرانيها) اطلاق ميشده
پس همانطور كه ديديد كلمه عجم در روايت مورد نظر اشاره به مردمانى با زبان غير عربى دارد و از آنجا كه در توضيح دوم روايت به وضوح نام فارسها و فروش زنانشان در مدينه و به بردگى درآوردن مردانشان توط اعراب آمده است، پس هيچ شكى باقى نمى ماند كه منظور امام صادق از عجم و اعاجم همان ايرانيان بوده است.
اين همان امام دانشمند شيعيان است كه نمونه بارز يك فاشيست عرب است.
براى اثبات نژاد پرستى و فاشيسم عربى ميتوان به صدها روايت ديگر نيز اشاره كرد.