اما با به دنیا آمدن آن طفل و سیاه پوست بودن او، همه گان به شک افتاده و حرف رضا را باور نميكنند به همين دليل و برای تشخیص پدر کودک دست به دامن قیافه شناس میشوند.
روايت مذكور در صفحه ٣٢٢ جلد اول كتاب اصول كافى بدين مضمون است:
۱۴– علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعلي بن محمد القاساني جميعا، عن زكريا بن يحيى بن النعمان الصيرفي قال: سمعت علي بن جعفر يحدث الحسن بن الحسين بن علي بن الحسين فقال: والله لقد نصر الله أبا الحسن الرضا عليه السلام، فقال له الحسن: إي والله جعلت فداك لقد بغى عليه إخوته، فقال علي بن جعفر: إي والله ونحن عمومته بغينا عليه، فقال له الحسن: جعلت فداك كيف صنعتم فإني لم أحضركم؟ قال: قال له إخوته ونحن أيضا: ما كان فينا إمام قط حائل اللون فقال لهم الرضا عليه السلام هو ابني، و الى آخر …
ترجمه:
به خدا سوگند كه خدا امام رضا را يارى نمود. حسن گفت: بلى به خدا سوگند، چنين است فداى تو گردم، برادرانش بر او ستم كردند. على بن جعفر گفت: بلى به خدا سوگند كه ما عموهاى او نيز بر او ستم كرديم.
حسن گفت: فداى تو گردم، چه كرديد و به چه كيفيّت با او سلوك نموديد؟ زيرا كه من در نزد شما حاضر نبودم تا بدانم. على گفت كه: برادرانش با وى گفتند و ما نيز گفتيم كه هرگز در ميان ما امامى نبود كه رنگش متغيّر باشد( زيرا اما جواد سیاه پوست بود).
پس امام رضا به ايشان فرمود كه: «او پسر من است». گفتند كه: رسول خدا حكم فرمود به سخن اهل قيافه، پس آنان كه علم قيافه را دارند، در ميانه ما و تو حَكَم باشند. حضرت فرمود كه: «شما كسى به طلب ايشان فرستيد، اما من اين كار را نخواهم كرد، و شما كه مىفرستيد، ايشان را اعلام مكنيد كه از براى چه مطلب ايشان را طلب نموده ايد، و بايد كه اين امر در خانه هاى شما باشد».
پس چون اهل قيافه آمدند، برادران امام رضا عليه السلام ما را در باغ نشانيدند، و عموها و برادران و خواهران آن حضرت، صف كشيدند و امام رضا را گرفتند و او را جُبّه پشمينه و كلاهى از جنس آن جبّه پوشانيدند، و بيلى بر سر دوش او گذاردند و به آن حضرت گفتند كه: در اين باغ، داخل شو كه گويا در آن كار میکنی…. الى آخر
منبع: الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۱ صفحه : ۳۲۳
اگر اين روايت در كتب منسوب به وهابيون و يا حتى اهل سنت امده بود، مىشد گفت كه از روى غرض اينكار انجام گرفته ولى وقتى اين روايت در مهمترين كتاب روايى شيعيان كه با تأييد خود نويسنده و تمام علماى شيعه صحيحترين كتاب بعد از قرآن است، نمىتواند حرف از غرض و لجاجت زد و بايد بر اين ادعا صحه گذاشت.
نتيجه:
الف:مردم حرف امام رضا را باور نکردند و وی را به شکل یک باغبان درآوردند كه قيافه شناس پدر كودك را تشخيص دهد
ب: چطور فرزند يك شخص سفيد پوست، سياه پوست ميشود ؟
ج: مگر نه اينكه ائمه شيعه علم غيب دارند و از سوى خداهستند؟
خوب چطور علم غيب امام رضا ناگهان هنگ كرده و عاقبت كار خودش را به قيافه شناس ميسپارد؟
براى رسوا كردن آخوندها كافى است كمى وقت صرف كنيد و كتابهاى معتبر شيعه را بخوانيد، تازه متوجه خواهيد شد كه اين قوم غير از دروغ و شيادى هنر ديگرى ندارند.