Warning: The magic method Gallery_Video::__wakeup() must have public visibility in /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-content/plugins/gallery-video/video-gallery.php on line 72
Warning: "continue" targeting switch is equivalent to "break". Did you mean to use "continue 2"? in /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-content/plugins/telegram-for-wp/inc/Notifcaster.class.php on line 318
Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-content/plugins/gallery-video/video-gallery.php:72) in /customers/6/a/1/eslam.nu/httpd.www/wp-includes/feed-rss2.php on line 8
نوشته چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟ اولین بار در پدیدار شد.
]]>پس از اینکه تعدادی از کتابهای مورد اعتماد خود شیعه و موثق نزد آنها را ذکر نمودیم، عبدالله ابن سباء شخصى است اهل يمن كه يهودى بوده و به ظاهرا مسلمان شده بود.
اکنون به بیان مهمترین موارد اعتقادی ابن سبا میپردازیم که پیروان خود را به سوی آن و اعتقاد به آن فرا میخواند و این افکار گمراهکننده به فرقههائى سرايت كرد كه خود را شیعه ميناميدند.
علت اینکه ما برای بیان اعتقادات این شخص یهودی به کتب شیعه و روایت آنها از معصومین استناد میکنیم، اینست که:
شیعیان میگویند: «اعتقاد به عصمت ائمه باعث شده است که احادیث آنها کاملاً صحیح باشد و برای صحت آنها لازم نیست که سند آن احادیث – آنگونه که اهل سنت معتقدند – با پیامبر متصل باشد». و میگویند: «چون امام معصوم است پس شکی در گفتههای اون نیست».
علامه مامقانی میگوید: همهی احادیث ما در صدور از معصوم قطعی هستند. لازم به ذکر است که کتاب مامقانی جزو مهمترین کتابهای جرح و تعدیل نزد شیعه است.
اکنون پس از ذکر این گفتههای علماى شیعی که آنان را مجبور به پذیرش روایات نقل شده در کتابهایشان میکند به بیان مهمترین باورهای گمراهکنندهی ابن سبأ میپردازیم.
١) اعتقاد به وصیت: ابن سبأ اولین کسی است که معتقد بود پیامبر برای خلاف علی به مردم سفارش نموده و وی را جانشین خود پس از خویش قرار داده است.
٢) اولین کسی که از دشمنان -فرضی- علی اظهار تنفر نمود و مخالفان او را مورد بررسی قرار داد و به تکفیر آنها اقدام نمود، ابن سبأ بود. البته دلیل ما برای این اعتقاد او، كتاب تاريخ طبرى يا روايت سيف بن عمر نيست، بلكه رواياتى است كه نوبختى و كشى و مامقانى و تسترى و ساير مورخان شيعى نقل كرده اند.
نوبختى ميگويد: گروهي از اهل علم از اصحاب علي روايت كرده اند كه عبدالله بن سبأ، يهودى بوده و مسلمان شده و در ولايت على در آمده است.
او زمانى كه هنوز يهودى بود در مورد يوشع بن نون كه يكى از اصحاب موسي بود دچار غلو شد و زماني هم كه مسلمان شد پس از وفات پيامبر در مورد على هم دچار غلو شد. او اولين كسي است كه اعتقاد به فرضيت امامت علي را گسترش داد و از دشمنان او برائت جست، و مخالفان او را ناسزا گفت.
نوبختى در ادامه ميگويد: از اينجاست كه مخالفان شيعه ميگويند: اصل تشيع از يهوديت سرچشمه میگیرد. در اينجا اين مسئله هم قابل ذكر است كه اعتقاد به وصيت كه مورد تكيه ی ابن سباست، در تورات، اصحاح ١٨ ،سفر تثنيه الاشتراع بيان شده است و در همانجا بيان شده كه هرگز زمانى نخواهد بود كه پيامبرى براي جانشينى موسي وجود نداشته باشد و هر پيامبري در دوره ى خود جانشينى خواهد داشت كه هنگام حيات او زندگى ميكند. نوبختى هنگام توضيح سبأيت ميگويد: آنان ياران عبدالله بن سبأ بودند كه نسبت به ابوبكر و عمر و عثمان و ساير صحابه طعنه ميزد و خود را از آنان مبرا ميدانست و مي گفت كه على او را به اين كار امر كرده است.
٣) او اولين كسى بود كه الوهيت و ربوبيت على را مطرح كرد.
٤) از ميان فرقه هاى غالى شيعه او اولين كسى بود كه ادعاي نبوت كرد.
دليل آن هم روايتى است كه كشى با سند خود از محمد بن قولويه قمى روايت كرده كه گفت: سعد بن عبداالله بن ابيخلف قمي براي من بيان كرد كه محمد بن عثمان عبدي از يونس بن عبدالرحمن از عبداالله بن سنان روايت كرده كه گفت ابوجعفر به من گفت كه عبداالله بن سبأ ادعاي نبوت ميكرد و گمان ميبرد كه على بن ابيطالب خداست!
اين خبر به على رسيد، پس او را فراخواند و از او پرسيد كه آيا چنين گفته اى؟ گفت: آرى و تو خدا هستى و من در درون خود دريافتم كه تو خدا هستى و من هم پيامبر هستم.
على فرمود: واى بر تو، شيطان تو را مسخره كرده است، از اين اعتقاد زشت بر گرد مادرت به عزايت بنشيند، توبه كن. اما ابن سبا اين كار را نكرد، پس على او را زندان كرد و باز از او تا سه روز توبه خواست اما توبه نكرد، پس او را با آتش سوزاند.
اما حقيقت اينست كه على، ابن سبأ را به مدائن تبعيد كرد و ما اين مسئله را به هنگام بحث از برخورد على با او بيان خواهيم كرد. علي مرتضي گفت: شيطان بر او چيره شده و نزد او ميآمد و در ضمير او الهام ميكرد.
كشى با سند خود از محمد بن قولويه دوباره روايت كرده و ميگويد كه سعد بن عبدالله به من گفت كه يعقوب بن يزيد و محمد بن عيسي از ابوعمير از هشام بن سالم براي من روايت كرد كه گفت: از ابو عبدالله شنيدم كه درباره عبدالله بن سبأ و اعتقاد او به خدايى على بن ابيطالب براي ياران خود سخن ميگفت كه: وقتي كه او چنين ادعايي مطرح كرد، اميرالمؤمنين از او طلب توبه كرد اما او انكار نمود، پس او را با آتش سوزاند(#منابع: رجال كشي، ص ٩٨، چاپ مؤسسه اعلمي كربلاء و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦١ و تنقيح المقال)
٥) ابن سبأ اولين كسي بود كه اعتقاد به رجعت (يعني بازگشت على به دنيا پس از مرگ و نيز بازگشت پيامبر) را ايجاد كرد. اولين جايي كه ابن سبأ اين عقيده را گسترش داد، مصر بود و ميگفت: جاى تعجب است كه شخصى به رجوع عيسى به دنيا معتقد باشد اما بازگشت محمد را نپذيرد در حاليكه خداوند فرموده است: «إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيكَ القُرآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ
ترجمه: در حقيقت، همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعدهگاه بازمىگرداند. (سوره القصص / آیه ۸۵)
پس مساله رجوع براى محمد شايسته تر است از عيسى(منابع: تاريخ دمشق، نسخه خطى مصور در كتابخانه كتابهاى خطي دانشگاه دولتهاي عربي، شماره ٦٠٢ و تاريخ في ترجمه عبداالله بن سبأ، و تهذيب تاريخ دمشق، ابن بدران، ج ٧، ص ٤٢٨ و تاريخ طبرى).
اما اگر اهل تشيع به روايت مطمئن ابن عساكر كه در كتاب تاريخ خود آن را روايت كرده و ديگران هم آن را روايت كرده اند، راضي نميشوند پس اين روايت را بشنويد كه آمده: سبأيها به شخصي كه خبر قتل علي را برايشان آورد گفتند: اي دشمن خدا تو دروغ گفتي، به خدا قسم اگر مغز او را براي ما ميآوردي و هفتاد انسان عادل را هم بر كشتن او شاهد ميگرفتي، باز هم خبرت را نميپذيرفتيم، زيرا ما ميدانيم كه او نمرده و كشته نشده و نخواهد مرد تا اينكه عرب را رهبري كند و زمين را به تصرف در آورد.
آري اين خبر را سعد بن عبدالله اشعري قمي صاحب كتاب «المقالات والفرق» كه اهل تشيع وي را موثق ميدانند، ذكر كرده است. نوبختي هم در كتاب «فرق الشيعه» عقيده ي سبأيت را ذكر كرده و گفته: «علي كشته نشده و نمرده و كشته نميشود و نخواهد مرد تا اينكه عرب را با عصاي خويش رهبري كند و زمين از عدل و داد پر كند، همانگونه كه از ظلم و جور پر گشته است(منابع: المقالات و الفرق، سعد بن عبدالله قمى، ص ٣١)
اكنون لازم است كه مفهوم رجعت را از نظر اهل تشيع بشناسيم: محمدرضا مظفر ميگويد: «آنچه كه شيعيان دوازده امامى با استناد به روايات اهل بيت درباره رجعت معتقدند اينست كه خداى تعالى گروهي از مردگان را در اشكال دنيايي آنها به دنيا باز ميگرداند و گروهى از آنها را عزت و گروهي ديگر را ذلت ميدهد و اهل حق را بر اهل باطل چيره ميكند و حق مظلومين را از ظالمين باز ميستاند. اين اتفاق به هنگام قيام مهدي خواهد افتاد. كشى با سند خود از محمد بن قولويه دوباره روايت كرده و ميگويد كه سعد بن عبدالله به من گفت كه يعقوب بن يزيد و محمد بن عيسي از ابوعمير از هشام بن سالم براي من روايت كرد كه گفت: از ابو عبدالله شنيدم كه درباره عبدالله بن سبأ و اعتقاد او به خدايى على بن ابيطالب براي ياران خود سخن ميگفت كه: وقتى كه او چنين ادعايي مطرح كرد، اميرالمؤمنين از او طلب توبه كرد اما او انكار نمود، پس او را با آتش سوزاند(منابع: رجال كشي، ص ٩٨، چاپ مؤسسه اعلمي كربلاء و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦١ و تنقيح المقال)
البته فقط كسانى به دنيا بر ميگردند كه داراي مرتبه ي والاى ايمانى باشند يا در فساد غرق شده باشند. پس از آن ميميرند و زنده ميشوند و به ثواب و عقاب خود خواهند رسيد، آنگونه كه الله در قرآن كريم حكايت ميكند آن گروه كه با رجعت هم اصلاح نشده اند و به غضب الله مبتلا شده اند باز هم از ميخواهند كه براى بار سوم به دنيا باز گردند، شايد اصلاح شوند: «قالوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثنَتَينِ وَأَحيَيتَنَا اثنَتَينِ فَاعتَرَفنا بِذُنوبِنا فَهَل إِلى خُروجٍ مِن سَبيلٍ» مىگويند: پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانيدى و دو بار ما را زنده گردانيدى. به گناهانمان اعتراف كرديم؛ پس آيا راه بيرونشدنى [از آتش] هست؟» (سوره غافر/ ۱۱)
(منبع: عقائد الإمامية، محمدرضا مظفر، چاپ دوم، سال ١٣٨١، ص ٦٧ – ٦٨).
قمى كه جزو اشخاص مورد اعتماد شيعه است با سند خويش كه به ابوعبدالله میرساند درباره ی تفسیر آيه «يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروجِ»
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مىشنوند، آن روز بيرون آمدن از زمين است. (سوره ق /۴۲)
نقل ميكند كه: ابوعبدالله يوم الخروج را به رجعت تفسير نموده و گفته: نداى قائم از آسمان روز خروج است و آن صيحه همان رجعت است.(منبع: تفسير قمى، ج ٢، ص ٣٢٧)
اهل تشيع براى رجعت، ايمان محض يا كفر محض را شرط دانسته اند. قمى گفته: پدرم از ابن ابي عمير از مفضل از ابوعبدالله نقل كرده كه در مورد آيه: «وَإِذا وَقَعَ القَولُ عَلَيهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُكَلِّمُهُم أَنَّ النّاسَ كانوا بِآياتِنا لا يوقِنونَ»
و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبندهاى را از زمين براى آنان بيرون مىآوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنانكه بايد] به نشانههاى ما يقين نداشتند. (سوره النمل/۸۲)
گفته: هيچ كدام از مؤمنان كشته نميشود مگر اينكه رجوع ميكند تا اينكه ميميرد و هيچ كس رجوع نميكند مگر در صورت ايمان محض و يا كفر محض(منبع: تفسير قمى، ج ٢، ص ١٣٠ و ١٣١)
اما تفسير درست اين آيه كه مظفر به آن استدلال كرده اين است كه از ابن مسعود نقل شده: «آنچه كه در آيه ی ١١ غافر آمده مانند آيه اي است كه در (٢٨ بقره) آمده كه فرموده: آنان مرده بودند و در صلب پدرانشان قرار داشتند، سپس خداوند آنان را از صلب بيرون آورده و زنده گردانيد، سپس آنان را ميراند و دوباره زنده كرد. اين روايت را فريابي و عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابيحاتم و طبراني و حاكم تخريج كردهاند و حاكم آن را صحيح دانسته است.(منبع: الدر المنثور في تفسير المأثور، سيوطي، ج ٥، ص ٣٤٧)
از ابن عباس هم نقل شده كه فرمود: شما قبل از اينكه به دنيا بيائيد مرده بوديد و اين يك مرگ شما بود. سپس خداوند شما را زنده گردانيد، سپس شما را ميراند و در قبرها قرار گرفتيد سپس روز قيامت شما را زنده ميگرداند، پس دو مرگ و دو حيات براي هر انسانى هست. و اين مضمون در آيه ی ۲۸ سوره بقره آمده است(منبع: الدر المنثور في تفسير المأثور، سيوطي، ج ٥، ص ٣٤٧)
٦) ابن سبأ يهودى مدعى شد كه على دابة الارض است و اوست كه مخلوقات را خلق و روزى را گسترانيده است.
ابن عساكر گفته كه: جعفر صادق از پدران خود و آنان از جابر روايت كرده اند كه: پس از اينكه با على بيعت شد در ميان مردم به پا خواست و خطبه خواند، عبدالله بن سبأ رو به او كرد و گفت: تو دابة الارض هستى. علي گفت: از خدا بترس. ابن سبأ ادامه داد: تو مالك هستى، على گفت: از خدا بترس. ابن سبأ گفت: تو مخلوقات را خلق نمودى و رزق و روزى را گسترانيدى.على در نهايت فرمان قتل او را صادر كرد اما روافض گرد آمدند و گفتند: او را رها كن و به ساباط مدائن تبعيد كن.(#منابع: تاريخ دمشق، ابن عساكر و تهذيب تاريخ دمشق، ج ٧، ص ٤٣٠)
باز هم اكثر شيعيان به روايت ابن عساكر اعتقادى ندارند ما برخى روايات را از كتابهاى خود آنها ذكر ميكنيم كه مورد اعتماد آنهاست. قمى در تفسير گفته: در مورد آيه ٨٢ نمل كه الله ميگويد: «وَإِذا وَقَعَ القَولُ عَلَيهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُكَلِّمُهُم أَنَّ النّاسَ كانوا بِآياتِنا لا يوقِنونَ»
ترجمه: و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبندهاى را از زمين براى آنان بيرون مىآوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنانكه بايد] به نشانههاى ما يقين نداشتند. (سوره النمل آیه ۸۲)
پدرم از ابن ابي عمير از ابوبصير از ابوعبدالله نقل كرده كه گفت: رسول الله به مسجد رفت و ديد كه على در مسجد خوابيده و مقداري شن را جمع نموده و زير سرش قرار داده است. پيامبر با پاى خود وى را تكان داد و فرمود: بپا خيز اى دابه الله.
يكي از اصحاب گفت: اي رسول خدا! آيا همه ما همديگر را با اين اسم صدا بزنيم؟
پيامبر فرمود: نه، به خدا قسم اين اسم مخصوص على است و او همان دابه اى است كه خداوند در اين آيه ذكر نموده است.
سپس فرمود ای علی! به هنگام آخر زمان، خداوند تو را نيكوترين شكل و به همراه وسيله ى داغ كردن زنده مى گرداند تو با آن دشمنانت را داغ ميكنى(منابع: تهذيب الغه ج ١٣، ص ١١٤ و قاموس المحيط ج ٤ ص ١٨٨)
مردى به ابوعبدالله عرض كرد: اما مردم ميگويند كه اين دابه با آنان سخن ميگويد. ابوعبدالله فرمود: خداوند با آنان در آتش جهنم سخن بگويد و او فقط با آنان سخن ميگويد(منبع: تفسير قمى ج ٢ صص ١٣٠ و ١٣١)
يكى ديگر از اين روايات اينست كه راويان ثقه ي آنها از على روايت كرده كه گفت: (به من شش علم داده شده است، يكى علم مرگها (اجل مردم)، علم بلاها، علم فرائض و فصل خطاب و من صاحب كرات هستم، يعنى توانايى رجوع به دنيا و صاحب حكومت دولتها، صاحب عصا و وسيله ى داغ كردن هستم و همان دابه ای هستم كه با مردم سخن میگويد)(منابع: اصول كافى ج ١ ص ١٩٨ و بصائر الدرجات كبرا ج ٢٦ ص ١١٩-١٢١)
در اينجا لازم است كه برخورد على و فرزندانش را با ابن سبأ و یارانش بدانیم. پس از اينكه ابن سبأ اسلام خود را اعلام كرد، و با اتكاء بر مسئلهى امر به معروف و نهى از منكر، قلب گروهى از مردم را به دست گرفت، شروع به نزديكى با على و اظهار محبت به او نمود. پس از اطمينان از اين مسئله شروع به دروغپردازى و بستن افتراء بر على كرد. عامر شعبي كه يكي از بزرگان تابعين و متوفي سال ۱۰۳ هجري است ميىگويد: اولين كسي که در دين دروغ بست عبدااللهبن سبأ بود او بر خدا و رسول دروغ ميىبست. على در مورد او ميىگفت: مرا با اين حميت سياه(منبع: قاموس المحيط، ج ١، ص ١٥٢، چاپ ١٩٥٢ قاهره) یعنی ابن سبأ (و حمیت عظیمالجثه از هر چیز را گویند، و ابن سبأ شخصی چاق و عظیمالجثه بود) چه كار است در حالى كه او در مورد ابوبكر و عمر دروغ پردازى ميكند؟ (منبع: تاريخ دمشق، نسخه خطي، شماره ٦٠٢ كتابخانه نسخه هاي خطي و تهذيب تاريخ ابن عساكر ج ٧ ص ٤٣٠)
نوشته چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟ اولین بار در پدیدار شد.
]]>نوشته دختران ائمه, همسر خلفای اموی و دشمن شیعیان اولین بار در پدیدار شد.
]]>ب) عبدالله بن زبیر از بزرگترین دشمنان علی بن ابيظالب بود. ببينيم نظر على در مورد چه بود!
۱) قال على بن ابي طالب: ما زال الزبير يعد منا أهل البيت حتى نشا عبدالله».
ترجمه: زبير با ما عداوتى نداشت تا قبل از بدنيا آمدن پسرش عبدالله
منابع:
١) الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ابن عبد البر، ج ٣ ص ٩٠٦
٢) العقد الفريد، ابن عبد ربه الأندلسي، ج ٥ ص ٦٤
٣) شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد ج ٢٠ ص ١٠٤
۲) ما زال الزبير رجلا منا اهل البيت حتى نشا ابنه المشئوم عبدالله»
ترجمه: زبیر همیشه از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزند نا مبارکش، عبدالله بزرگ شد.
منبع: نهج البلاغة حكمت ٤٥٣ – السيد الشريف الرضي ، ج ١ ص ٥٥٥
۲) ازدواج دختران زینب, خواهر امام حسین با دشمنان پدرش
زينب خواهر امام حسين، دخترش “امکلثوم” را به ازدواج حجاج بن يوسف ثقفى، امير مكه و مدينه درميآورد که مشهورترین دشمن شیعیان در كل تاریخ بوده است، بطوریکه با كوچكترين شكى به شیعه بودن کسی، او را به زندان مينداخت و از دم تيغ ميگذراند و بدترين رفتار را در ميان خلفا با شيعيان داشت.
منابع تاريخى كه اين وصلت را گزارش كرده اند بسيار زيادند در اينجا به يكى از آنها اشاره ميكنيم.
روایت اول)
متن عربى: ثم مات القاسم عن أم كلثوم؛ فتزوجها الحجاج بن يوسف، وهو يومئذ أمير على المدينة ومكة
ترجمه: قاسم همسر ام كلثوم(دختر زينب) وفات كرد و حجاج بن يوسف با او ازدواج كرد در زمانى كه امير مكه و مدينه بود.
منبع: نسب قريش، مصعب بن عبد الله الزبيري ج ١ ص ٨٢
روایت دوم)
متن عربى: فأما أم كلثوم فكانت عند الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّد بْنِ جَعْفَر بْنِ أَبِي طالب، ثُمَّ تزوجها الحجاج
ترجمه: پس ام كلثوم نزد قاسم بن محمد بود و بعد از حجاج ابن يوسف با او ازدواج كرد
منبع: أنساب الأشراف البلاذري، ج ٢ ص
حسن و حسين فرزندان امام اول شيعيان پشت سر مروان نماز ميخواندند در حالى كه پس از نماز به پدرشان لعن و نفرين ميفرستاد.
الف) علي بن جعفر في كتابه عن أخيه موسى بن جعفر قال: صلّى حسن و حسين خلف مروان ، و نحن نصلّي معهم.
ترجمه: راوى ميگويد حسن و حسين پشت سر مروان نماز ميخواندند و ما هم با آنها نماز خوانديم.
منبع: وسائل الشيعه آل البيت ، ج ٨ ص ٣٠١
ترجمه: حسن و حسين بن على پشت سر مروان نماز ميخواندند.
منبع: مسائل علي بن جعفر ومستدركاتها، علي بن جعفر العريضي، ج ١ ص ١٤٤
نوشته دختران ائمه, همسر خلفای اموی و دشمن شیعیان اولین بار در پدیدار شد.
]]>نوشته چرا امام على, در حمله به فاطمه هيچ واكنشى از خود نشان نداد ؟ اولین بار در پدیدار شد.
]]>[٢]- تصحيح اعتقادات الإمامية، الشيخ المفيد، جلد: ١ صفحه: ١٤٩-١٥٠.
[٣]- كتاب الرجال، ابن داود الحلي، جلد: ١ صفحه: ٢٤٩.
[٤]- كتاب الرجال، ابن داود الحلي، جلد: ١ صفحه: ٢٢٦-٢٢٥.
[٥]- رجال الطوسي، الشيخ الطوسي، جلد: ١ صفحه: ١٢٦.
نوشته چرا امام على, در حمله به فاطمه هيچ واكنشى از خود نشان نداد ؟ اولین بار در پدیدار شد.
]]>نوشته دعاى امام سجاد براى نابودى ايرانيان اولین بار در پدیدار شد.
]]>تصویر صفحات مربوطه از این کتاب سراسر تنفر را میبینید.
نوشته دعاى امام سجاد براى نابودى ايرانيان اولین بار در پدیدار شد.
]]>نوشته مختار ثقفى قهرمانى شرافتمند يا شارلاتانی فرصت طلب؟ اولین بار در پدیدار شد.
]]>اما وقتى به كتب علماى بزرگ شيعه رجوع ميكنيم درميبابيم كه ادعاها و داستانسراييهاى روحانيون فاسد و دروغگو دقيقاً برعكس آن چيزى است كه در واقع بوده و اتفاق افتاده است و مختار ثقفى يك شخصيت فرصت طلب و خائنى بوده كه تمام تلاشش براى گرفتن بيعت از مردم و شخصيتهاى نامدار براى محمد بن حنفيه به عنوان امام شيعيان بوده و هيچ وقعى به حسن يا حسين، ديگر فرزندان على بن ابيطالب نمى گذاشته است.
به گفته برخى از علماى شيعه او حتى در تلاش براى دستگير كردن حسين بن على و تحويل دادن او به خليفه بوده است. بنا بر روایات اسلامی زمانی که مختار در سال ۶۸۴-۶۸۶ در کوفه می جنگید و فرقه شیعه کیسانیه را پایه گذاری کرد، همه اقدامات خود را به نام محمد بن حنفیه انجام می داد و اعتقادش بر اين بود كه محمد بن حنفيه امام و جانشين على بن ابيطالب ميباشد.
مختار ثقفى پايه ريز اولين فرقه شيعه در ايران به نام شيعه كيساييه بود كه در قرنهاى اول تاريخ اسلام تعداد زيادى از ايرانيان را به خود جذب كرده بود كه بعدها توسط مذهب شيعه زيديه جايگزين شد.درباره مختار و فرقه منسوب به او يعنى مختاريه يا كيسانيهنوبختی از علمای شیعه در کتاب خود «فرق الشيعة» صفحه ٥٨ می نویسد: گروهی معتقد به امامت محمد بن حنفیه فرزند علی بن ابی طالب شدند که در روز بصره (جنگ جمل) پرچمدار پدرش بود. جدا از دو برادرش (حسن و حسین) و علت نامگذاری این گروه به کیسانیه این بود که رئیسشان مختار بن ابی عبید ثقفی بود که کیسان لقب داشت و او همان کسی است که به خونخواهی حسین برخاست و قاتلان او را كشت، و ادعا می کرد محمد بن حنفیه او را به این کار امر نموده است و امام و جانشین پدرش می باشد. متن عربى: وفرقة قالت بإمامة محمد بن علي بن أبي طالب ابن الحنفية بعد علي لأنه كان صاحب راية أبيه يوم البصرة دون أخويه الحسن والحسين، فسموا الكيسانية، وهم المختارية (أيضا). وإنما سموا بذلك لأن رئيسهم الذي دعاهم لذلك كان المختار بن أبي عبيد وكان لقبه كيسان، وهو الذي طلب بدم الحسين ابن علي علي وثأره حتى قتل من قتلته وغيرهم من قتل وأدعى أن محمد بن الحنفية أمره بذلك وأنه الإمام بعد أبيهمنبع: فرق الشيعه، أبومحمد الحسن بن موسى النوبختي، صفحه ٥٨ لينك صفحه كتاب از ويكى مصدر.
پس از نوبختى سرى به يكى از بزرگترين روحانيون مسلمان يعنى محمد بن عبدالكريم شهرستانى صاحب كتاب بسيار معروف الملل و النحل ميزنيم كه ببينيم در مورد فرقه كيسائيه و امامت محمد بن حنفيه چه نوشته است.شهرستانى در كتاب خود از کیسانیه به عنوان اولین فرقه از فرق شیعه در کتاب ملل و نحل یاد كرده است كه به خود روايت و ترجمه اش ميپردازيم.متن عربى روايت:اختلفوا بعد عليّ رضي اللّه عنه، فمنهم من قال إنه نص على ابنه محمد بن الحنفيّة، و هؤلاء هم الكيسانية، ثم اختلفوا بعده، فمنهم من قال إنه لم يمت، و يرجع فيملأ الأرض عدلا، و منهم من قال إنه مات، و انتقلت الإمامة بعده إلى ابنه أبي هاشم، و افترق هؤلاء، فمنهم من قال الإمامة بقيت في عقبه وصية بعد وصية، و منهم من قال إنها انتقلت إلى غيره، اختلفوا في ذلك الغير، فمنهم من قال هو بيان بن سمعان النهدي، و منهم من قال هو عليّ بن عبد اللّه بن عبّاس، و منهم من قال هو عبد اللّه بن حرب الكندي، و منهم من قال هو عبد اللّه بن معاوية بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالب، و هؤلاء كلهم يقولون إن الدين طاعة رجل، و يتأوّلون أحكام الشرع كلها على شخص معيّن كما ستأتي مذاهبهم.ترجمه: شيعيان بعد از على بن ابى طالب دچار اختلاف شدند و عده اى از آنها به نص در امامت محمد حنفيه فرزند على معتقد بودند كه اين گروه كيسانيه نام داشتند و بعد از آن دچار اختلاف و انشعاب شدند عده اى ميگفتند كه او نمرده و روزى بازخواهد گشت و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد عده اى ديگر قائل بر اين بودند كه امامت او به پسرش ابي هاشم منتقل شده، عده اى ديگر معتقد بودند اين امامت بعد از او به شخصى ديگر منتقل شده است و در آن اختلاف ديگرى داشتند و عده اى ميگفتند بيان بن سمعان النهدي امام است عده اى ديگر به امامت اشخاصى ديگر معتقد شدند : عليّ بن عبد اللّه بن عبّاس، عبد اللّه بن حرب الكندي، عبد اللّه بن معاوية بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالبمنبع: الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانی جلد ١ صفحه ٣٧ .
پس همانطور كه ديديد اصلا نامى از امامت حسن يا حسين در كار نبوده است و مختار ثقفى هم طبق همين قاعده نميتوانسته قائل به امامت هريك ازين دو شود و طبعا سراغ كسى ميرود كه اجماع مردم بر آن باشد يعنى همان محمد بن حنفيه.محمد بن جرير طبرى مورخ بزرگ تاريخ اسلام نوشته است :محمد بن حنفيه در مکه توسط عبدالله ابن زبیر اسیر میشود و تهدید می شود که اگر با او (زبیر) بیعت نکند در آتش نابود خواهد شد محمد بن حنيفه موفق می شود پیامی برای مختار در کوفه برای کمک بفرستد. مختار افرادش را به آنجا می فرستد، آنها وارد مکه میشوند و محمد حنفيه و یارانش را آزاد می سازند.منبع: تاريخ الطبري جلد ٦ صفحات ٧٦ و ٧٧ لينك از سايت المكتبة الشاملة.
بازهم ميبينيد كه در اينجا زبير به سراغ شخصى ميرود كه اجماع شيعيان بعنوان امام بر او بوده است(محمد بن حتفيه) و او را تحت فشاربراى بيعت با خود قرار ميدهد و وى نيز ازمختار طلب حمايت ميكند زيرا حسن و حسين بن على با دريافت جريه سالانههنگفت خود از خليفه راه عافيت را برگزيده بودند كما اينكه قبلا به آن اشاره كرده ايم.حال ببينيم كه علماى بزرگ شيعه نظرشان در مورد شخصيت مختار ثقفى چيست و چه چيزهائى در مورد وى نوشته اند.
شريف مرتضى علم الهدى از علماى بزرگ شيعه در كتاب معروف خود به نام تنزيه الأنبياء مينويسد:
متن عربى: فأشار المختار على عمه ان يوثقه ويسير به إلى معاوية على أن يطعمه خراج جوخي سنة. فأبي عليه وقال للمختار: قبح الله رأيك أنا عامل أبيه وقد أئتمنني وشرفني
ترجمه : مختار ثقفی تصمیم داشته است که امام حسين را دستگیر كند و در مقابل گرفتن خراج يك سال او را تحويل معاويه دهد.
منبع: تنزيه الأنبياء تاليف : السيد الشريف المرتضي، صفحه ٢٢٢ ، ناشر : انتشارات الشريف المرتضى-قم
لينك اين صفحه كتاب در سايت مركز الأبحاث العقائدية:
در ادامه بررسى كتاب هاى علماى شيعه در مورد شخصيت #مختار_ثقفى سرى ميزنيم به يكى از نامدارترين علماى اين مذهب به نام محمد جواد مغنية،
ايشان در كتاب معروف خود به نام الشيعه في الميزان در مورد مختار مينويسد:
متن عربى: أن الرجل كان من طلاب الحكم، وعشاق الإمارات، وأنه بايع ابن الزبير طمعا أن يوليه الكوفة، … أما طلبه لثأر الحسين (ع) فكان لمجرد الدعاية
ترجمه: مختار عاشق مال و قدرت بود و با زبير بيعت كرد تا او را والى كوفه كند، و اما ادعايش در انتقام خون حسين تنها يك ادعا و لاف سياسى بود.
لينك صفحه كتاب در سايت المكتبة الشيعة
منبع: الشيعه في الميزان ، تاليف: محمدجواد مغنية ص ١٠٥، ناشر: دارالشروق
اما يكى از جالبترين نظرات در مورد مختار ثقفى و شخصيتش را بزرگترين و معتبرترين كتاب رجالى شيعيان به نام رجال كشى ميباشد كه بزرگترين روحانى تاريخ شيعيان يعنى شيخ طوسى آنرا تاليف كرده است.
در اختيار معرفة الرجال يا همان رجال الكشي روايتى كه در ادامه نوشته ميشود، آمده است:
متن عربى روايت:محمد بن الحسن وعثمان بن حامد، قالا حدثنا محمد بن یزداد الرازی، عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن عبد الله المزخرف، عن حبیب الخثعمی، عن أبی عبد الله(ع) قال کان المختار یکذب علی علی بن الحسین.
ترجمه: شيخ طوسى اين روايت را از زبان امام صادق نوشته است كه ميگويد: مختار شخصى دروغگو بود كه به على بن الحسين(امام سجاد) دروغ ميگفت.
طوسى در اين كتاب روايات مختار را بدليل دروغگو بودن او غير قابل قبول ميداند.
منبع: اختيار معرفة الرجال(رجال الكشي)، تاليف : شيخ الطوسي، صفحه ١٢٥ ، محقق: السيد مهدي الرّجائي صححه و علق علیه و قدم له و وضع فهارسه حسن المصطفوی، ناشر:انتشارات مرکز تحقیقات و مطالعات دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مشهد
لينك صفحه كتاب در سايت كتابخانه مدرسه فقاهت(كتابخانه مجازى حوزه)
همين روايات از علماى بزرگ شيعه كفايت ميكند كه بدانيم مختار ثقفى يك شارلاتان فرصت طلب بوده است كه توسط عده اى از ملايان شيعه تبديل به بتى ديگر در مذهب بت پرستان عمامه به سر شده است.
نوشته مختار ثقفى قهرمانى شرافتمند يا شارلاتانی فرصت طلب؟ اولین بار در پدیدار شد.
]]>نوشته سياست، كفايت و درايت، تمام چيزى كه امام على نداشت اولین بار در پدیدار شد.
]]>همه ما درباره وقايع صدر اسلام بارها و بارها مطالبى را از روحانيون مسلمان و خصوصاً آخوندهاى شيعه شنيده ايم. اما آنچيزى كه كمتر و يا اصلا از آن حرف زده نشده است، نقاط ضعف على بن ابيطالب است كه با وضوح تمام در جاى جاى تاريخ اسلام به چشم ميخورد، چه آنجا كه روحانيون شيعه او را عامل خلقت كائنات ميدانند و چه آنجا كه اهل سنت دامادى محمد و خلافت او پس از عثمان را برايش فضيلت ميشمارند.
على بن ابيطالب در خانه محمد بزرگ شده بود و زمانى كه محمد ادعاى نبوت كرد نوجوانى بيش نبود كه نزديكى به محمد و تمايل او به دين تازه تأسيس اسلام، او را به انسانى خشك مقدس و متعصب تبديل كرده بود كه بارها بدليل همين خشك مقدس بودن، جان انسانهاى بيگناهى را گرفته و هميشه مورد بخشش و حمايت شديد پيامبر اسلام قرار گرفته بود.(رك: من لا یحضر الفقیه ج ١
نوشته سياست، كفايت و درايت، تمام چيزى كه امام على نداشت اولین بار در پدیدار شد.
]]>