بارها و بارها بر منابر و سخنرانيهاى روحانيون در مورد كرامت زن در اسلام شنيده ايم و حتى در كتابهايشان خوانده ايم. جداى اينكه تمامى اين داستانها ساخته ذهن مسلمانان و يا تحريف واقعيات موجود است، مانند هميشه به منشاء اصلى احكام و دستورات اسلامى يعنى كتاب قرآن سر ميزنيم و گوشه بسيار كوچكى از رابطه پيامبر اسلام با زنان را از زبان اين كتاب ميشنويم.
برخلاف ادعاى مسلمانان كه فرياد ميزنند كه، قرآن كتاب راهنماى بشريت است، در اين كتاب سوره ها و آيه هاى بسيار بى ربطى وجود دارد كه نه در آن نشانى از راهنمايى هست و نه پند آموزنده اى، بلكه برعكس باعث سردرگمى و گمراهى انسان نيز ميشود.
يكى ازين سوره ها، سوره احزاب است كه تقريبا تمامى آن به زنان محمد و اتفاقات رختخواب ايشان با زنان مختلف، پرداخته است. ما هرچه اين سوره را زير و رو كرديم نكته اخلاقى يا پيام اخلاقى و انسانى در آن نديديم. بطور خلاصه به آيه هاى ٥٠ و ٥١ و ٥٢ از اين سوره ميپردازيم و تحليلى كوتاه بر آنها مينويسيم. در آيه ٥٠ پس از آنكه يك ليست بلند بالا از زنانى كه محمد ميتواند با انها ازدواج كند نوشته شده و سپس گفته است:
;وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ….
ترجمه: و زن مؤمنى كه خود را [داوطلبانه] به پيامبر ببخشد در صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد [اين امتياز] ويژه توست نه ديگر مؤمنان.
لطفا اين قسمت از آيه را چندين و چند بار بخوانيد و به آن فكر كنيد. معناى ساده اين آيه اين است كه مثلا:
يك زنى مى آيد و در ميزند، عايشه در را باز ميكند، زن ميگويد ببخشيد خانم همسرت خانه است؟ عايشه هم بدليل كودكى بدو بدو ميرود و به همسرش خبر ميدهد. پيامبر اسلام دم در مى آيد و از آن خانم ميپرسد، بفرماييد امرى داشتيد؟
آن خانم نيز ميگويد: بله خواستم كه خودم را تقديم شما كنم و با شما به رختخواب بروم!
حال قرآن ميگويد: اگر محمد دلش خواست ميتواند با او همخوابى كند و در ادامه ميگويد اين امتياز فقط مخصوص تو است نه همه مردان مسلمان.
ان وهبت نفسها” يعنى اگر (آن زن)خودش را تقديم كرد. حال كمى با عقل و منطق به اين مقوله بنگريم.
اولا: يعنى چه كه زنى خودش را تقديم كرد؟؟ چطور ميشود يك زن بيايد و به مردى بگويد با من رابطه جنسى برقرار كن و هنوز او را زن مؤمن ناميد؟؟
اصولا در تمامى فرهنگها و در طول تاريخ انسانها به چنين زنى مؤمن گفته نمى شود بلكه از القاب مانند فاحشه، لا ابالى، بى شخصيت و … استفاده ميشود.
دوما: اين امتياز فقط مختص محمد است يعنى چه؟؟ اگر كار نيكويى است چرا همه انجام ندهند؟ اگر كار بدى است، چرا كسى كه ادعاى پيامبرى ميكند بايد آنرا انجام دهد؟
سوماً: در زمان اعراب متعصب و غيرتى آن زمان، كدام زنى است كه بدون اجازه خانواده اش راه بيفتد و به محمد بگويد بيا با من نزديكى كن؟؟
چهارماً: اگر منظور عشق و علاقه و دوست داشتن بوده، چرا بدين صورت بيان شده و نه به همان طريقه عرف و عادى جامعه و بازهم چرا فقط مخصوص محمد؟
پنجماً: مگر نه اينكه خود محمد ادعا ميكند من با شما تفاوتى ندارم و ” انا بشرٌ مثلكم” پس چگونه در اينجا و در مسئله جنسى و رابطه با زنان، اختصاص خورده است ؟؟
حال برويم سراغ آيه ٥١ از همان سوره احزاب، البته بهتر بود نام آنرا سوره رتق و فتق مسائل زناشوئى محمد، ميگذاشتند، زيرا بغير از مسائل جنسى پيامبر اسلام هيچ پيام هدايت آميز يا بشر دوستانه اى در آن وجود ندارد.
متن عربى آيه ٥١ سوره احزاب: تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ&﴿۵۱﴾
ترجمه: نوبت هر كدام از آن زنها را كه مى خواهى به تاخير انداز و هر كدام را كه مى خواهى پيش خود جاى ده و بر تو باكى نيست كه هر كدام را كه ترك كرده اى دوباره طلب كنى اين نزديكتر است براى اينكه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگيشان به آنچه به آنان داده اى خشنود گردند (۵۱)
ببنيد بيش از يك ميليارد مسلمان و بيش از ميلياردها مسلمان در ١٤٠٠ سال گذشته باور قلبى داشته اند كه اين كتاب از سوى خدا به محمد وحى شده كه بوسيله آن مردم را هدايت كند، حال آنكه در اين آيه ميبينيد نوبت به رختخواب رفتن(سكس كردن) محمد با زنان انبوهش را تشريح ميكند و بر خلاف ادعاهاى قبلى مبنى بر رعايت عدالت بين همسران، به وى ميگويد: نوبت هر كدام را خواستى به تأخير بينداز و هركدام را خواستى نزد خودت جاى بده!!
يعنى اينكه ام سلمه كه پير و يائسه است را اگر خواستى از خودت دور كن و عايشه يا زينب را كه هم جوان و خوش اندام هستند و هم زيبا در بغلت جاى بده! تازه نامش هم شده عدالت بين همسران.
از همه اينها بدتر اينكه اين موضوعات فقط به محمد اختصاص دارد و نه همه مردم.
عجب! يكى نيست به اين خدائى كه اين مطلب را گفته بگويد: اگر اختصاصى است و نه عمومى چرا بايد در يك كتاب عمومى جاى بگيرد و همه آنرا بخوانند؟؟
اصولا كجاى اين مطلب كاملا خصوصى جنبه هدايت دارد و كدام انسانى در طول تاريخ با خواندن اين آيات هدايت شده است؟؟؟؟
يا همانطور كه ما ميگوييم نويسنده اين مطالب خدا نبوده و همان دسته نصرانيهاى شام بوده اند و يا خدائى كه با محمد در ارتباط بوده كلا نه حال روحيش خوب بوده و نه عقل درست و حسابى در سر داشته است.
برويم به سراغ آيه ٥٢ سوره احزاب كه هم دروغ روحانيون اسلامگرا را افشا ميكند و هم شاهكار قرآن و خداى محمد در اين آيه نهفته است، زيرا خداى محمد بسيار شديد در فكر ارضاى مسائل جنسى محمد بوده و بسيار مراقب بوده كه ايشان در مذيقه نباشد و به او بد نگذرد. اى كاش مسلمانان به جاى تعصب فقط و فقط همين سوره را با ترجمه ميخواندند تا متوجه ميشدند چه كلاه گشادى از بدو تولد بر سرشان رفته است.
متن عربى آيه ٥٢ سوره احزاب: لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا
ترجمه: از اين پس زنان و نيز اينكه به جاى آنان زنان ديگرى برگزينى تو حلال نيست هر چند محو زيبايى آنان شوى، به استثناى كنيزانى كه بدست آورده اى و خدا همواره بر هر چيزى مراقب است (۵۲)
در اين آيه به ناگاه خداى محمد كه در اين سوره بيشتر نقش مسئول يك شيرين كامه را بازى ميكند، به ناگاه متوجه ميشود پيامبرى كه فرستاد بيش از اندازه چموش است و يك حرمسرا راه انداخته با بيش از ١٠ زن جورواجور.
پس بايد او را متوقف كرد، و به او دستور ميدهد ازين به بعد هيچ زنى بر تو حلال نيست حتى نمى توانى آنها را جا به جا كنى.
ببينيد دوستان اين آيات آنقدر واضح هست كه نه نياز به تفسير دارد نه نياز به واكاوى و نه نياز به يك ملاى شياد كه با تغيير ترجمه كلمات مارا فريب دهد.
شخص مسئول محمد، در اين آيه به او ميگويد ديگر حق ندارى حرمسرايت را بسط دهى و حتى نمى توانى آنها را جا به جا كنى!!!!!
مگر محمد زنانش را با يك زن جديد جا به جا ميكرده؟؟؟ پس چرا تاكنون كسى چنين چيزى در اينباره نگفته است؟
حال در خوشبينانه ترين حالت، اگر جابه جائى را با استفاده از آيه قبل، جا به جائى روز بودن با زنها حساب كنيم، متوجه خواهيم شد كه ايشان زياده روى كرده و در اينمورد به وى اخطار داده شده است.
سئوال:مگر نه اينكه طبق ادعاى روحانيون حضرت معصوم تشريف داشتند؟؟؟ مگر معصوم كار خطا ميكند؟؟
اينجاست كه با همين چندكلمه ساده دروغ روحانيون افشا ميشود. بله ايشان نه معصوم بوده و نه داراى هيچ عصمتى بوده و به همين راحتى از سوى رئيسش اخطار گرفته است و او را از زياده روى منع ميكنند چون ظرفيت آن آزادى را نداشته است.
اما نكته به همين جا ختم نميشود و در ادامه آيه يك فاجعه اتفاق مى افتد. به وى گفته شده که زنان بر توحرام شده اند زين پس، حتى اگر زيبائى آنها تو را محو خود كند!
سئوال: مگر نمى گويند پيامبر اسلام فقط به خاطر كمك به اين زنها با آنها ازدواج ميكرد و اكثرا پير و زشت بوده اند؟؟
طبق اين آيه از خود قرآن خير، اين ادعاى روحانيون كاملا دروغ است و بدرد خودشان و عمه شان ميخورد. در اين آيه اثبات ميشود كه ايشان فريب زيبائى زنها را ميخورده و به همين دليل حرمسرايش را بسط داده است.
البته ناگفته نماند ام سلمه كه زنى پير و بيوه برد را محمد بعنوان خدمتكار و براى نگهدارى از خواهر زادگان خديجه به خانه اش آورد و قضيه اش با باقى زنان محمد تفاوت دارد.
پس اينجا نيز اثبات شد كه محمد براى زيبايى زن ميگرفته و زشت بودن و بى سرپرست بودن دروغى بيش نيست. و اما يك نكته جالبتر هم آيه دارد و آن هم ادامه آيه است.
من اين قسمت را جدا كرده ام كه بهتر متوجه شويد در چه موردى بحث ميكنم. وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ
ترجمه: حتى اگر محو زيبائى آنان شدى، مگر كنيزان(زنان اسير)
پس ايشان از داشتن زن منع شدند و زنان بر ايشان حرام شدند حتى اگر زيباييشان او را فريب دهد، اما در ادامه ميگويد: مگر زنان اسير(كنيز)، و تا آنجائى كه همه ميدانيم براى نزديكى با يك كنيز نه نياز به عقد ازدواج هست و نه تشريفات.
در اينجا يكى از مهمترين نكات در زندگى محمد روشن ميشود و آن اينكه: ايشان براى زيبائى اين همه زن گرفته بود و براى ارضاى شهوت, زيرا اگر مسئله شهوت و نزديكى با زنان در ميان نبود به ايشان در مورد كنيزان سفارش نميشد و كنيد نيز در قوانين متحجر اسلامى يك آلت تناسلى زنانه كاملا مجانى است و هر وقت نياز بود ميتوان در او دخول كرد.
حال فلان علامه و فلان عالم بنشيند و تفسير و تأويل كند و داستانسرائى و شيعيان خرافاتى هم هى فرت وفرت روايات مضحك و بى اعتبارشان را پشت سر هم كنند كه نه معناى اين آيات چنين نيست. درصورتى كه خود آيات با زبان بسيار ساده و كانلا واضح موضوع را نوشته و توضيح داده اند.
البته ميتوان از هر آيه اين سوره و برخى سوره هاى ديگر مطالب اينچنينى را به راحتى استخراج كرد و قسمت بزرگىاز تاريخ ووقايع آن زمان را متوجه شد. اميدوارم فرصتى باشد بتوانم مطالبى بيشتر ازين دست را تهيه كنم.
“و نيز زن مومن اگر خودش را به پيغمبر ببخشد، و پيغمبر هم بخواهد با او ازدواج كند، تنها ***اين نكاح بدون مهر*** براى اوست، نه همه مؤمنين،”
تفسیر المیزان ذیل ترجمه آیات. خواستید تفسیرش را هم بخوانید. لینک
http://quran.anhar.ir/tafsirfull-14055.htm
جناب گرامی
ایه به این واضحی چه نیاز به تفسیر دارد ؟؟
در کجای آیه نامی از ازدواج آمده ؟؟
در کجای آیه نامی از مهر یا بدون مهر آمده ؟؟
شما اصل مطلب را به حاشیه میبرد برای از بین بردن قبح مساله ….
دکتر روشنگر عزیز ظاهرا برادران منتقدتون این مطالب رو قبول دارن که پاسخی ندادن
و با حقیقت کنار اومدن
امیدوارم همیشه همینطور متطقی برخورد کنن
بازهم که بر منابع شیعه واقف نیستید .
۱ : ازدواج با زنان مشرک و زنا کار برای هر مسلمانی حرام است .
۲ : ازدواج با زنان مؤمن در صورتی امکان دارد که اگر برای اولین بارش است باید از پدر و جد پدری اش اجازه بگیرد (رجوع کنید به خود قرآن و سنت معصوم (ع) ) پس این زن مژمن پس از اذن پدر یا جد پدری اش میتواند خود را به پیامبر تسلیم کند .
۳ : و اما آیه ۵۱ ، ابتدا به شأن نزول بروید و سپس دقت کنید :
آیه ای در قرآن است که به خاطر خلاف هایی که زنان پیامبر در حق شوهرشان مرتکب شدند به پیامبر گفته است که اگر آنان را رها کنی خداوند به همسرانی شایسته میدهد .
به عنوان مثال ماجرای توهین کردن عایشه به پیامبر در حضور پدرش (ابوبکر) در منابع اهل سنت نیز است و البته سیلی که ابوبکر به عایشه میزند . ناشایستگی های بعضی از زنان پیامبر در تاریخ است و این آیه از جمله اختیاراتی است که خداوند به پیامبر درباره زنانش داده است .
۴ : برطبق محکم ترین و موثق ترین منابع حتی با احتساب کنیزان پیامبر ۱۳ همسر داشته است که با دوتای آنان فقط عقد بوده و به عروسی کشیده نشد . حال نگاهی بیندازید به پایین :
تمامی همسران پیامبر جز عایشه بیوه بوده اند .
پیامبر تا حدود ۵۰ سالگی فقط یک همسر به نام خدیجه کبری (س) داشت .
این دو دلیل راضی تان نمی کند ؟ پس بازهم پایین را نگاه کنید :
ازدواجهای پیامبر پس از خدیجه کبری (س) غالبا پس از هجرت پیامبر به مدینه بود و پیامبر در این دوره مشغول گسترش دعوت اسلامی و پایهگذاری حکومت اسلامی بود و افزون بر آن، جنگهای متعددی برای او پیش آمد. چنین شخصیتی فرصت برای سرگرم شدن به زنان نخواهد داشت.
برخی از اردواج ها برای اجرای حکم الهی و زدودن افکار غلط جاهلی بودند ؛ مانند ازدواج با زینب دختر جحش. و برخی دیگر :
دلجویی از زنان، به دلیل آسیبهایی که به خاطر پذیرش اسلام، متحمل شده بودند؛ مانند ازدواج با ام حبیبه.
محافظت و تأمین زندگی بیوهزنان فقیر و یتیمان به جای مانده؛ مانند ازدواج با ام سلمه و زینب دختر خزیمه.
نشان دادن عظمت، شکوه و قدرتمندی اسلام و مسلمین؛ مانند ازدواج با صفیه.
حفظ آنان از خطرات جانی؛ مانند ازدواج با سوده.
آزادسازی اسیران و بردگان؛ مانند ازدواج با جویریه .
حالا بستان شد ؟
منابع :
ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۴، ص۲۹۳.
مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۳، ص۲۳
الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج ۲، ص۵۹۲۵۹۹.
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۴، ص۳۴.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص۵۲.
مجله معرفت، کنکاشی درباره علل تعدد همسران پیامبر، شماره۱۰۸، ص۸۴
مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۸۲؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۴۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴.
تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴؛ ابن هشام، السيرة النبوية، دارالمعرفة، ج۲، ص۶۴۴
ابن عبدالبر، استیعاب، ج۱، ص۴۵
المیزان، ج ۴، ص۱۹۵؛ علامه طباطبایی، بررسیهای اسلامی، ص۱۳۲ – ۱۳۹؛ مؤسسه در راه حق، نگرشی کوتاه به زندگی پیامبر اسلام، ص۲۹؛ رسولی محلاتی، تاریخ انبیاء، ج ۳، ص۴۷۵.
جناب کاظمی عزیز
تو رو خدا یکم واقع بین باشین.از چی میترسین؟همانطور که در سایت گفته شده و ایات ان هم اورده شده خداوند در قران میگوید قران را به زبانی ساده فرستادیم.مگه خودمون عقل و شعور نداریم که تفسیرشو بخونیم؟
کجای این ایه نامی از ازدواج و مهریه اومده برادر؟
تنها راهی که واسه پیدا کردن واقعیت دارین اینه
شما هر ایه رو یک بار هم بدبینانه(واقع گرانه)بخوان برادر
من اسم تفسیر رو اشتباه میدونم
باید گفت توجیه
دیگه از این واضع تر چی میشه گفت؟که شما دنبال تفسیرشین اونم تفسیر خودتون نه منتقد
التماس تفکر
باسلام وخسته نباشی خدمت شما.من از دوران نوجوانی این قوانین بوداراسلام روقبول نداشتم ولی متاسفانه دوروبرم رویه عده آدم بیسواد ویا باسوادتر گرفته بودن که با نشان دادن دلیل هم تعصب افراطیون نمی گذاشت قبول کنند.باورکنیدکه اونقدرتوعذاب بودم که گاهی میخواستم ازهمه دورباشم امامدتی هست که باستین شما آشنا شدم باخوندن هرمطلبتون انگارزنجیری ازدست وپام با میشه ازنظرروحی خیلی راحتتر شدم الان دارم دوستانه که اطرافم هستن روبامطالب شما روشن میکنم.هرچقدرازتون تشکر کنم بازکمه
با سلام و عرض ادب
تشکر از فعالیت شما جناب دکتر من در رابطه با یافتن راه و روش صحیح دینداری و نگاه جامع تر به مسائل دینی از شخص شما درخواست دارم ضمن اینکه شما تحقیقات مفصل انجام داده آید بنده میخوام شخصا با شما صحبت کنم. لطفأ راهنمایی بفرمایید
با سلام.میخوام نظر خودم رو درمورد مطالب جنسی این سایت بگم و مطمعنم نظرم درسته.برخی از نوشته های این سایت درست و برخی نادرسته.ارتباط جنسی پیامبر با زنان مختلف و بوسیدن دخترش و همچنین شاید فاطمه با سلمان فارسی هم رابطه جنسی داشت و شاید علی (ع)هم اید رو می دونست.ولی هیچکدوم اینها دلیل بر بد بودن انها نیست.اینگونه انسانها خیلی چیزها در زندگیشون هست که برای عوام مردم قابل هضم نیست. دنیای آنها با عوام فرق میکنه.بعضی موضوعات جنسی که از نظر عوام قابل قبول نیست برای آنها حلاله.از نظر قرآن پیامبر و امثال اون چون به درجه ای از پاکی رسیدند این چیزها براشون حلاله.حتی اگه عوام هم به درجاتی از عصمت برسند اینها براشون حلال میشه.ذاتا همه ی انسانها می توانند مانند محمد (ص) پاک باشند و از این نعمتها برخوردار بشن.منتها بشریت خودش رو درگیر افکار پوچ روزمره کرده و همین امر موجب پایین اوردن عظمت انسان شده.شاید نظرم برای خیلی ها قابل درک نباشه.بزارید داستان ادم و حوا رو مثال بزنم. مگر از ابتدا ادم و حوا برهنه نبودند؟؟ ولی از زمانی که عورت خودشون رو پوشوندند بخاطر عدم اعتماد به هم ،از بهشت(که به نظرم همان اوج تکامل روحی انسان است) فرود امدند و از نظر روحی نزول کردند. حالا از این نوشته اینگونه برداشت نشه که ،پس در ارتباطات جنسی هیچ محدودیتی نباید وجود داشته باشد! البته اگر انسانها از نظر روحی مانند انها پاک شوند می توانند به سبک انها زندگی کنند که اتفاقا اوج لذت از زندگی می باشد.متاسفانه بیشتر افراد چون فکر میکنند اسلام نوعی محدودیت در زندگی ایجاد می کند،زمانی که مطالبی درمورد روابط جنسی پیامبر و امثال اون رو مشاهده می کنند نوعی تناقض در ذهنشون به وجود میاد.در حالی که اسلام محدود کننده ی زندگی انسانها نیست بلکه موجب بیشتر لذت بردن از زندگی می شود.متاسفانه برخی افراد اسلام را با آخوند اشتباه گرفته اند و یا زمانی که افراد به ظاهر مذهبی ،دزدی یا اختلاص انجام می دهند بعضی ها اسلام را مقصر می دانند. من طرفدار اخوندها یا هیچ فرقه ای نیستم.فقط نظرات خودم رو میگم.اسلام،بودا،زرتشت،مسیحیت و یهودیت همه یک هدف دارند و آن نوعی سبک زندگی برای لذت و سعادت است. اتفاقا غربی ها که انقدر در علم و سبک زندگی پیشرفت کرده اند بیشتر از ما به مسائل معنوی اهمیت می دهند.انها علاقه ی زیادی به نوشته های خیام و حافظ و مولانا(رومی) و امثال آن دارند در حالی خودمان از این گنجینه ها بی خبریم.از کتابهای ابن سینا برای پیشرفت علم پزشکی شان استفاده کرده اند.روی واقعه ی معراج پیامبر ازمایش می کنند تا انتقال های نامرئی رو انجام بدهند.ولی ما هنوز بایکدیگر درگیریم. برای شناخت دین واقعی برنامه گنج حضور در ماهواره رو مشاهده کنید.
دوست گرامی آیا باید با نام اصلی خود اینجا کامنت بگذاریم ؟
من فکر میکنم که بهتر است امنیت اینجا را برای کامنت گزاران بیشتر بفرمائید تا از سربازان گمنام مهدی موهوم جان سالم بدر ببریم.
آقای رومی با روشنی کامل تمام جنایت و پدوفیلی و تجاوزات پیامبر و علی و غیره را موجه میدانند چون معتقد هستند که زندگی آن اشخاص (متجاوز و پدوفیل) برای ما قابل درک نیست. بدینوسیله سعی در توجیه بدترین جنایات تاریخ بشری که از طرف محمد و علی اعمال شده است را دارند.
البته ما نیز از کودکی کم و بیش چنین توجیهاتی را می شنیدیم. بقول معروف به ما میگفتند که ما در آن مقام نیستیم که بتوانیم از نظر اخلاقی در مورد آنها قضاوت کنیم.!!!
واقعا ازین پاسخ شرم نمیکنید؟ جهالت و بردگی کامل خود را در این توجیهتان نمی بینید ؟
جمله معروفی از عیسی در انجیل میگوید : درخت را از میوه آن میشناسند و انسان را از اعمالش. برای اینکه بفهمیم محمد و علی چه نوع انسانهائی (انسان که چه عرض کنم) بوده اند کافی است که به رقتار و کردار و حتی افکار آنها بنگریم. زندگی آنها پر بود از انواع جنایات. بنده فکر نکنم که جنایتی بوده باشد که محمد مرتکب نشده باشد.
اعمال این شخص نشان میدهد که او چه نوع آدمی بوده است.
و گرنه کاری ندارد که بنده نیز اول شخصی را ما فوق دیگران اعلام کرده و بعد تمامی جنایات او را توجیه کنم. خود محمد ( و در یک حدیث از حعفر صادق) همین حرف را زده اند و خود را بدینوسیله تبرئه کرده اند. . یک چنین جنایتکار متجاوز و بچه بازی چگونه میتواند اسوه الحسنه باشد ؟؟
وای بر ساده لوحانی که شیادی به این بزرگی را در این نمی بینند.
سلام خدمت آقای احمدی عزیز.آیا نظر دادن در اینجا آزاده یا خیر؟به نظر شما توهین کردن کار درستیه؟من فقط نظرم رو گفتم و به کسی توهین نکردم. شما هم میتونی نظراتم رو نقض کنی ولی توهین نکنی. طلب خیر.
درود بر شما جناب نوری
منظور اهانت به شخص شما نبود. بنده جنابعالی را نیز یکی از قربانیان بیگناه اسلام میدانم همانطور که ما نیز زمانی قربانی همان دین بودیم.
در بیش از ۶۰۰ آیه قرآن به دگر اندیشان بدترین اهانتها مانند نجس و زنازاده و خوک و غیره شده است و بعد هم دستور قتل و شکنجه و قطع دست پای آنها نیز از طرف الله رحمن و رحیم ( از نوع اسلامی) صادر شده است. مسلمانان برای قرنها بدترین اهانتها را به دگراندیشان کردن و رفته رفته امر به خودشان مشتبه شده و فکر کردند همانطور که قرآنشان میگوید آنان بهترین موجودات بوده و دگر اندیشان کثیفترین و بدترین موجودات هستند.
مردم مهربان دنیا نیز از روی ترس و یا احترام تا کنون ساکت بوده اند. ولی آن زمان به سر آمده است.
لطف کنید و اهانت به دگر اندیشان را از قرآن و احادیث خود حذف بفرمائید تا ما نیز همان رفتار را با شما داشته باشیم. آیا این تقاضا غیر از عادلانه میباشد ؟
در مورد محمد نیز همانطور که میدانید حداقل به یک دختر بچه تجاوز کرده و آنکار را کاری الهی نامیده است. ما به این اشخصاص کثیف پدوفیل میگوئیم و آنها را مستحق زندگی نمیدانیم. اگر شما معتقد هستید که محمد کار اشتباهی نکرده است لطف بفرمائید و برای ما ثابت کنید که تفخیذ بچه شیرخواره غیر اخلاقی نیست. اگر موفق به آنکار شدید ما هم به محمد احترام خواهیم گذاشت.
درود بر شما
بسیار مختصر و مفید نوشته اید و امید دارم که دوستان مذهبی توضیح کافی برای سوالات شما داشته باشند
ادامه بحث :
اتفاقا چون خود را فرستاده خدا معرفی میکرد نباید مرتکب این جنایان و کودک آزاری میشد. چون با انجام آنکارها تمام آن جنایات را جاودانه کرد.
نتیجه کودک آزاری و بی بندو باری ایشان این شده است که بسیاری از مسلمانان دقیقا آن جنایات را تکرار میکنند. لطفا رساله پیروان راستین محمد ( تمام آخوندها) را بخوانید و ببینید که چطور با کودک آزاری هیچ مشکلی ندارند.
با سلام خدمت اعضای حقیقت جوی این سایت بنده در جواب کسانی که مغرضانه و غیرمنصفانه شخصیت پیامبر اکرم صلوات الله علیه واله وسلم را زیر سئوال می برند صرفا به بیان دیدگاه چند تا از نویسندگان غیر مسلمان بسنده می کنم و شما بزرگوارن خودتان قضاوت بفرمایید.
۱- لئون تولستوی:
تولستوی نویسنده مشهور روسی، از کسانی است که کتاب جالبی در رد اشخاصی که پیامبر اسلام را به سلطنتطلبی و شهوترانی نسبت دادهاند، به نام محمد (صلی الله علیه وسلم) تألیف کرد و ضمناً سخنان حکیمانهی ایشان را هم در رساله مخصوصی گردآوری و به زبان روسی ترجمه کرده و به عنوان «سخنان محمد» انتشار داده است. وی چنین مینگارد:
«جای هیچگونه شبهه و تردیدی نیست که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) از مصلحان بزرگ دنیا است؛ آنهم مصلحی که به جامعه بشریت خدمات شایانی کرده است و این فخر و مباهات برای او بس است که یک ملت خونریز و وحشی را از چنگال اهریمنان عادات زشت و شنیع رهانید و راه ترقی را به روی آنان باز کرد و حالآنکه هر مرد عادیی نمیتواند به چنین کار شگرفی اقدام کند و نتیحه بگیرد. بنابراین شخص پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) سزاوار همهگونه احترام و اکرام میباشد. شریعت اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالمگیر خواهد شد.» (۱)
۲- فرانسوا ماری آروئه ولتر:
ولتر اندیشمند، فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی در کتاب «کلیات ولتر» مینویسد: «محمد (صلی الله علیه وسلم) بیگمان مردی بسیار بزرگ بود و مردان بزرگی نیز در دامن فضل و کمال خود پرورش داد. قانونگذاری خردمند، جهانگشایی توانا، فرمانروایی دادگستر و پیامبری پرهیزگار بود و بزرگترین انقلاب روی زمین را پدید آورد.» (۲)
۳- پروفسور ویل دورانت:
دورانت مؤرخ مشهور آمریکایی مینویسد: «اگر میزان تأثیر این مرد بزرگ را در مردم بسنجیم، باید بگوییم که حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) از بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است. وی در صدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که از فرط گرمای هوا و خشکی صحرا به تاریکی توحش افتاده بودند اوج دهد. در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیشتر بود. کمتر کسی را جز او میتوان یافت که همه آرزوهای خود را در راه دین انجام داده باشد؛ زیرا به دین اعتقاد داشت.
از قبایل بتپرست و پراکنده در صحرا، امتی واحد به وجود آورد. برتر و بالاتر از دین یهود و دین مسیح و دین قدیم عربستان، آیینی ساده و دینی روشن و نیرومند با معنویاتی که اساس آن شجاعت و مناعت قومی بود پدید آورد که در طی یک نسل در یکصد معرکه نظامی پیروز شد و در مدت یک قرن امپراطوری عظیم و پهناوری به وجود آورد و در روزگار ما نیروی مهمی است که بر یک نیمه جهان نفوذ دارد.» (۳)
۴- توماس کارلایل:
کارلایل، رجال شناس و متفکر انگلیسی در کتاب «قهرمان و قهرمانیت» درباره پیامبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) چنین اظهار نظر کرده است:
«شما میگویید او را پیغمبر دانستند؟ بلی! او کسی است که با آنها روبهرو بود، تک و تنها، روشن و آشکار، بدون اینکه در لباس اسرار و رموز مقدسی در آمده باشد، وضع او محسوس بود و مشهود؛ لباسش را خودش میشست و کفشهایش را رفو میکرد و میجنگید، مشورت میکرد و در میان آنها حکومت میکرد و فرمانروایی داشت.
بایستی او را دیده باشند که چه نوع شخصی بود. شما هرچه میخواهید او را بنامید، هیچ امپراطوری با تاج و زینت و زیور پادشاهی مانند این مرد که شخصاً جامهاش را میشست مطاع نبود. این مردی که مدت ۲۳ سال با آن همه رنج و مشقت زندگی کرد، چنان آزمایشهایی عملی سخت و دشوار از خود نشان داد که من او را «قهرمان» میدانم و لازم است که چنین عنوانی داشته باشد.» (۴)
۵- جان دیون پورت:
جان پورت، اسلام شناس معروف انگلیسی در کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» چاپ لندن، سال ۱۸۶۹ چنین نگاشته است:
«نویسندگانی که کورکورانه تحت تأثیر تعصب قرار گرفته و گمراه شدهاند و در نتیجه به حسن شهرت زنده کننده آیین یکتا پرستی اهانت روا داشتهاند؛ نه فقط ثابت کردهاند که روح خیرخواهی نجات دهنده (مسیح) که با آن همه استقامت و قدرت در انجام آن پایداری نشان داده، در آنها تأثیر ننموده است؛ بلکه در قضاوت نیز راه خطا پیمودهاند؛ زیرا با مختصر تأمل و تفکری میتوانستند این نکته را درک کنند و دریابند که پیغمبر و تعلیمات او را نباید از نظر یک نفر مسیحی یا از لحاظ فکر اروپایی انتقاد کنند؛ بلکه این بحث باید از نظر شرقی مورد قضاوت قرار گیرد و به عبارت دیگر شخصیت محمد را به عنوان یک نفر مصلح دینی و قانونگذاری که در قرن هفتم مسیحی در آسیا قیام کرده است، باید مورد مطالعه و تحقیق قرار داد. در این صورت بدون شک اگر او را یکی از نوادر جهان و منزهترین نوابغی که گیتی تاکنون توانسته است پرورش دهد به شمار نیاوریم ستم بزرگی را مرتکب شدهایم. همانا باید او را بزرگترین و یگانه شخصیتی بدانیم که قاره آسیا میتواند به وجود چنان فرزندی برخود ببالد.
هرگاه وضع اعراب را قبل از ظهور محمد در نظر بگیریم و با اوضاع بعد از قیام او مقایسه کنیم، و هرگاه اندک تفکری در شعله عشق و علاقهای که در قلوب پیروان او برافروخته شده و تا به امروز به همان حال باقی است توجه کنیم، به خوبی احساس میکنیم که اگر از تمجید و تکریم چنان مرد بزرگ و فوقالعادهای خودداری کنیم بیانصافی است.» (۵)
۶- ماهاتما گاندی:
گاندی، رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت محمد (صلی الله علیه و سلم) میگوید: «جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیونها انسان جا گرفته «محمد» است. از اینجا من متقاعد شدهام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود، مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بیباکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگیهای محمد (صلی الله علیه و سلم) بود. قبل از این ویژگیها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمیکرد.»
۷- دکتر گوستاولوبون:
دکتر گوستاولوبون، نویسنده مشهور فرانسوی درباره شخصیت پیامبر اسلام چنین مینویسد: «اگر بخواهیم عظمت و اهمیت مردان بزرگ عالم را از روی آثار و کارهای آنها بسنجیم؛ هرآیینه باید گفت که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) در میان مردان تاریخ، یک مرد بسیار بزرگ نامی گذشته است، مؤرخان قدیم به واسطه تعصبات مذهبی، اهمیتی به کارهای او ندادهاند؛ ولی در عصر حاضر مؤرخان نصاری [مسیحی] حاضر شدهاند که در این باب از روی انصاف سخن گویند.» (۶)
۸- جرج برنارد شاو:
جرج شاو، درامنویس ایرلندی که از مشهورترین چهرههای ادبیات معاصر و همتای شکسپیر در نمایشنامهنویسی، و استاد بذلهگویی و طنز در زبان انگلیسی است، مینویسد: «به عقیده من اگر به مردی مانند محمد (صلی الله علیه وسلم) زمام اختیار حکومت تمام دنیا را بسپارند، جهان و جهانیان تحت لوای حکومت اسلام رستگار خواهند شد و مکتب اسلام دنیا را به خیر و سعادت و حل مشکلات زندگی هدایت خواهد کرد تا بدانجا که بر تمام عالم همای سعادت پرتو خواهد افکند.» (۷)
۹- ژنرال سرپرسی سایکس:
نویسنده مشهور انگلیسی در کتاب «تاریخ ایران» مینویسد: «به عقیده شخصی من حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم) در میان عالم بشریت بزرگترین انسانی است که با یک مرام عالی، تمام هم خود را مصروف این داشت که شرک و بتپرستی را از اندیشهها منهدم ساخته و به جای آن افکار بلند اسلام را برقرار سازد. خدمت وافر و نمایانی که از این راه به نوع بشر نموده، خدمتی است که آن را ستایش نموده و سر تعظیم فرود میآورم.» (۸)
۱۰- جواهر لعل نهرو:
جواهر لعل نهرو نخست وزیر وقت هند در کتاب خود «نگرشی بر تاریخ جهان» چنین میگوید: محمد (صلی الله علیه و سلم) برای نشر رسالت خود شتاب نداشت؛ بلکه مدتی در سکوت زندگی کرد. مایه شگفتی و اعتماد هموطنان خود واقع شد تا آنجا که او را «امین» لقب دادند. او به خود و پیامبری خود باور داشت و با این اعتماد و ایمان، وسایل اقتدار، عزت و مناعت را برای امت خویش مهیا ساخت و آنها را از مردمانی ساکن صحرا به سرورانی مبدل کرد که نصف جهان شناختهشده زمان خود را فتح کردند.
۱۱- همیلتن گیب:
همیلتن گیب استاد دانشگاه لندن و اکسفورد (Oxford) مینویسد:
«اما شگفت انگیزتر از سرعت کشورگشاییها، خاصیت نظم و ترتیب آنها بود، در طی سالها جنگ میبایست خرابیهایی به بار آمده باشد؛ اما بر روی هم تازیان [مسلمانان] که آثاری از ویرانی برجای نگذاشته بودند، راه را برای یکپارچه شدن اقوام و فرهنگها هموار میکردند.
ساخت قانون و حکومتی که محمد (صلی الله علیه وسلم) برای اخلاف خود یعنی خلفا به میراث نهاده بود، ارزش خود را در ضبط و نظارت بر کارهای این سپاه بدوی به اثبات رسانده بود.
اسلام در درون دنیای متمدن خارجی به عنوان خرافات خام طایفههای غارتگر راه نیافت؛ بلکه به عنوان نیرویی اخلاقی معرفی شد که احترام همگان را برمیانگیخت و به منزله آیینی منطقی که مسیحیت روم شرقی و دین زرتشت را در ایران، یعنی هر یک از این دو کیش را در سرزمین و خاستگاه خویش میتوانست به مبارزه بطلبد.» (۹)
۱۲- پروفسور آنهماری شیمل:
پروفسور آنهماری شیمل، اسلامشناس معاصر آلمانی نوشته است:
«همین آرمان تقیلد از محمد است که مسلمانان را از مراکش گرفته تا اندونزی به این اندازه یکسانی کردار بخشیده است، هر کس به هر جایی که باشد میداند که هنگام در آمدن به منزلی چگونه رفتار کند، کدام عبارت تعارفآمیز را کار برد، در همنشینی از چه بپرهیزد، چگونه غذا بخورد، چگونه سفر کند…
کودکان مسلمان قرنهاست که به این شیوهها پرورش یافتهاند و تنها در این اواخر بود که این دنیای سنتی بر اثر هجوم فرهنگ تکنولوژیکی امروز از هم فروپاشید.» (۱۰)
این آرا و دیدگاههای برخی از اندیشمندان غربی درباره شخصیت والای خورشید نبوت، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه وسلم) بود. این گفتارها را از آن جهت با شما شریک ساختیم، تا هم عرض ارادتی به ساحت گرامی نبی رحمت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) داشته باشیم و هم چراغی فراروی شیفتهگان غرب بیفروزیم که یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.
ازین سبب است که خداوند در قرآن عظیم الشأن چه زیبا فرموده است:
[لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یرْجُو اللَّـهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّـهَ کَثِیرًا]
ترجمه: {یقیناً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنان که به خدا و روز آخرت امید دارند، و خدا را بسیار یاد میکنند.} (احزاب: ۲۱)
گردآورنده: وسیم احمد ادیب
منابع:
Tolsti
Francois-Marie Arout Voltaire
نیکبین، نصرالله؛ اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب؛ سیمان دورود؛ [بی تا]، ص۳۸.
Thomas Carlyle
John Daven Port
Goustawe Lebon
Shaw George Bernard
سایکس، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ترجمه سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، چاپ ششم، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۷۷، ج۱، ص۷۲۶.
Hamilton. Alexander Rosskeen Sir
شیمل، آنه ماری، محمد رسول خدا، ص۹۷.
قرآن کریم
منبع : الاصابه
درود مجدد خدمت آقای رحیمی
کامنت طولانی شما را کلمه به کلمه خواندم. امیدوارم شما نیز چند دقیقه وقت گذاشته و کامنت بنده را مطالعه بفرمائید. سعی خواهم کرد که کوتاه بشود. چند مطلب باید عرض کنم .
۱- شما حتما می دانید این کامنت شما تمام یک مغلطه بود بنام توسل به افراد معروف .
فکر کنم لاتین آن میشود Ad Popularum .
جهت شناختن و داوری روی یک شخص باید گفتار و کردار آن شخص را دیده و در آن مورد قضاوت کنیم. حضرت عیسی در انجیل میفرماید : درخت را از میوه آن بشناس و نه اینکه دیگران به آن درخت چه نامی میدهند. این حرف خیلی منطقی ست.
لذا جهت قضاوت در مورد علی و محمد نیز بسیار راحت میتوانیم به قرآن و نهج البلاغه و دیگر کتب تاریخی و حدیث مانند صحیح بخاری سیره رسول ابن حشام و یا حتی کتب اربعه شیعه رجوع کرده و ببینیم که با چه کسانی طرف هستیم.
۱- چند نفر از افرادی که در مورد این اشخاص صحبتهای آنچنانی کرده اند بعدا مسلمان و یا شیعه شدند؟. فکر کنم جواب صفر باشد. اگر اشتباه نکنم جواهر لعل نهرو از اول مسلمان به دنیا آمده بود. اگر گاندی چنان حرفی زده و محمد را فرستاده واقعی خدا میداند پس چرا مسلمان نشد؟ جرج جرداق چرا شیعه علی نشد؟ وووو
از همه جالبتر اون قسمتی بودکه شما به ولتر نسبت دادید. شخصی که خدا و مذهب را از بیخ قبول ندارد و تمام پیامبران را شیاد میخواند چطور علنا میگوید محمد فرستاده خداست؟ این به نظر من خیلی خنده دار بود.(حالا شاید ولتر در اواخر عمر مسلمان شده و ما خبر نداشتیم!!)
۴- اگر به گفته های بزرگان غربی در مورد اسطوره های خود ارزش می گذارید لطفا مطالب چرچیل را هم بخوانید که اسلام را به بیماری هاری و مسلمانان را به سگهای هار تشبیه میکند که بیماری خود را از محمد گرفته اند. حتما گفته های برتراند راسل را در مورد اسلام و مجمد نیز بخوانید. در نهایت پیشنهاد میکنم که حتماو حتما گفتار هیتلر در مورد اسلام و محمد را نیز بخوانید که می گوید ( البته نقل به مضمون نیست) : دینی که به درد سربازان من میخورد دین اسلام است .چون بدون توجه به هیچ چیزی میتوانند هر تعداد که لازم باشد بکشند و حتی جان خود را در اینرا بدهند. بعد هم میگوید که تنها انگیزه ای که میتواند یک فرد را به چنین آدمکشی برساند (البته از کلمه آدمکش استفاده نکرده بود ولی بنده نوشتم) اسلام است و بس .