اسلامگرايان شيعه براى تسلط بر جان و مال و فكر پيروانشان از گفتن هر دروغ و ساختن هر افسانه اى دريغ نميكنند.
هرچقدر اين افسانه ها و دروغها بزرگتر و عجيب تر باشد، خوراندن آن در ذهن عوام آسانتر است زيرا عوام علاقه خاصى به ماوراء الطبيعه و افسانه هاى تخيلى و شگفت انگيز در مورد بزرگان دينشان علاقه دارند.
يكى از اين افسانه ها كه به يكى از باورهاى مستحكم عوام شيعه تبديل شده است، تولد امام على درون كعبه است.
روحانيون داستان را چنين آغاز ميكنند كه وقتى فاطمه بنت اسد، مادر امام على دچار درد زايمان شد، شبانه از خانه خارج شد و به سوى كعبه روانه شد.
وقتى به ديوار كعبه رسيد، به ناگاه و به اذن خدا ديوار كعبه شكافت و او توانست وارد كعبه شود و درون اين چهار ديوارى مقدس فرزندش را به دنيا بياورد.
در ادامه نيز ميگويند جاى اين شكاف هنوز موجود است و حكام سعودى با الهام از وهابيت روى اين شكاف را پوشانده اند كه حقيقت براى مردم روشن نشود.
قبول اين داستان از سوى عوام چند جنبه دارد:
١- اينكه امام اولشان در خانه خدا بدنيا آمده است و حاله مقدسى بر جنبه تولد او ميكشد
٢- اين واقعه نشان از عظمت و مقام ايشان در نزد خداى شيعيان دارد
٣- اين داستان حاله تقدسى به امام على ميدهد كه قبل و بعد از او كسى در اين جايگاه نبوده است.
امام وقتى اين داستان را براى كسى كه اهل مطالعه و خرد باشد توصيف كنيد، در اولين اظهار نظر ميگويد:
كعبه در آن زمان محل نگه دارى بتها بود و اينكه ايشان در آنجا بدنيا آمده نشان از ارادت خانواده ايشان به بتها دارد، زيرا كعبه براى دهه ها و يا صده ها يك بتكده بود و در آن بتهاى مورد احترام اقوام مختلف سرزمين حجاز نگه دارى ميشد.
استدلالهاى اسلامگرايان در مورد ساخت كعبه توسط ابراهيم نيز نه سنديت تاريخى دارد و نه شواهد باستان شناسى مستند كه بشود از روى آن اين ادعا را اثبات كرد.
اما نكته بسيار مهمى كه در اينجا ميخواهم به آن اشاره كنم در مورد خود كعبه و وقايعى است كه اين چهار ديوارى مقدس در طول تاريخ شاهد آن بوده است.
خانه کعبه، داراى جایگاه ویژهای نزد مسلمانان است و اکنون نیز به عنوان قبله واحد آنان به شمار میآید. این بنا چه قبل و چه بعد از اسلام بارها به دلیل رخدادهای مختلف طبيعى و غير طبيعى دستخوش آسیبهاى جدى و حتى ويرانى كامل شده است که با توجه به احترامی که این بنا نزد مردم مكه داشت، هربار به سرعت و با گذشت اندک زمانی مورد بازسازی قرار گرفت و تقريبا هربار، این بازسازیها با تغییراتی در ساختار اين بنا نیز همراه بوده است.
گزارشهای تاریخی زيادى موارد مختلف از ویرانی كامل کعبه را نقل کردهاند.(ذهبی، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج ١، ص ٦٩)
بررسی دقیق تمام ویرانیها و بازسازیهاى كعبه كه حدود ١١ مرتبه ويرانى كامل و ساخت مجدد آنرا يادآور ميشوند در این مقاله كوتاه نمیگنجد و ما بالإجبار تنها به چند مورد و بطور مختصر اشاره خواهیم کرد:
١) ویرانی کعبه در دوران جوانی پیامبر پيامبر اسلام
در ۳۵ سالگی پیامبر اسلام(على بدنيا آمده بود و كودكى چند ساله بود) قبيله قریش كه متوليان بتخانه كعبه بودند تصمیم به تعمیر اساسی کعبه گرفتند و لازمه آن تخریب کامل این بنا بود.(ابن اثیر، كتاب الکامل فی التاریخ، ج ٢، ص ٤٤)
در مورد دلیل بازسازی کعبه توسط قريش در آن زمان، چند گزارش تاريخى وجود دارد، منجمله:
الف) سیل بزرگی منجر به آسیبدیدگی جدی و ويرانى قسمتهاى زيادى از بنای کعبه شده بود.(بلاذری، كتاب انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ١، ص ٩٩)
ب) کعبه بدون استفاده از ملاط و تنها با چیدن سنگها روی هم و با ارتفاعی کمی بیشتر از قد یک انسان و بدون سقف و بسيار ابتدائى ساخته شده بود و به همین دلیل، سرقت از درون آن آسان بود.(ابن اثیر جزری، كتاب اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ١، ص ٢٣- ٢٤)
توضيح: {اين به خودى خود ادعاى ساخت آن توسط ابراهيم و قدمت چند هزار ساله آنرا زير سئوال ميبرد}
به هرحال، تصمیم قریش برای بازسازی آن چندان آسان نبود؛ به دلیل مقام و منزلتى كه کعبه در ميان قبايل مختلف بعنوان بتخانه بزرگ سرزمين حجاز دارا بود، این تصمیم با نارضایتیهایی از سوى قبايل مختلف همراه بود. در نهایت ولید بن مغیرة به تخریب کعبه مشغول شد و چنین دعا میکرد: «اللَّهمّ إنا لا نرید إلا الخیر»؛ خدایا! ما هیچ قصد بدی نداریم! مردم با خود میگفتند اگر امشب بلایی بر ولید نازل شد؛ نشانگر نارضایتی خدا از تخریب و بازسازی کعبه بوده و ما آن قسمت خراب شده را به حالت اول برمیگردانیم؛ اما اگر بلایی نازل نشد؛ فردا به ولید یاری خواهیم رساند؛ صبح فردا، ولید بدون مشکلی به ادامه تخریب پرداخته و مردم نیز به کمک او رفتند.(ابن هشام، كتاب السیرة النبویة، ج ١، ص ١٩٥)
قریش در استفاده از مصالح ساختمانی محكم و مرغوب نیز دقت به خرج داده و گفتند آنچه در بناى کعبه به کار گرفته میشود؛ باید از کسب حلال بوده و نباید مهریه زناکار، مال ربا و دیگر مظالم را در بنای کعبه خرج کرد.(أسد الغابة، ج ١، ص ٢٤)
توضيح: اين متن تاريخى ادعاى اسلامگرايان در مورد جهالت اعراب قبل از اسلام و غير اخلاق مدار بودن آنان را بى اعتبار ميكند)
همچنین قرار شد که هر تیرهای(شاخه-خانواده) از قریش، به بازسازی بخشی از کعبه بپردازد.(ابن جوزی، كتاب المنتظم، ج ٣، ص ٥)
هنگامی که دیوار کعبه از چهار طرف تا جایی بالا آمد که نوبت نصب حجر الاسود رسید، میان سران تیرهها اختلافاتی در نصب آن رخ داد؛ زیرا هرکدام میخواستند که افتخار نصب آن سنگ مقدس نصیب آنان شود، بحران تا حدی اوج یافت که تیرهها مسلح شده و مهیاى نبرد گشتند!
بازسازی کعبه نیز متوقف شد و سه چهار روز به همین منوال گذشت. روز چهارم و یا پنجم بود که ابوامیه مخزومی پیشنهاد داد؛ نخستین شخصى که وارد مسجد الحرام میشود را همگان به عنوان داور پذیرفته و به تصمیم او گردن نهند. همه این پیشنهاد را پذیرفتند. آنان چشم به در بودند و محمد بن عبدالله كه مسئوليت كاروان تجارى خديجه را به عهده داشت اولین نفری بود که وارد شد، آنان با خوشحالی فریاد زدند: این امین است که میآید! این محمّد است! ما همگى داوری او را خواهیم پذیرفت! ايشان جلو آمد و حاضران از او نظر خواستند. ایشان نيز پارچهاى بیاورد و آن را پهن کرد و حجر الاسود را میان آن نهاد و گفت: هر یک از شما گوشهای از آن را گرفته و بلند کنید، بدین ترتیب، همگى در بلند کردن آن سنگ شرکت جستند و همین که سنگ برابر جایگاهش قرار گرفت و قائله پايان يافت(السیرة النبویة، ج ١، ص ١٩٧)
قریش در جریان بازسازی به شیوهای عمل کرد که به استحکام بیشتر بنای کعبه انجامید. به عنوان نمونه، برخی مصالح و چوبها را از یک کشتی رومی گرفتند که در ساحل جده غرق شده و قابل استفاده نبود.(مقدسی، كتاب البدء و التاریخ، ج ٤، ص ١٣٩٠)
آنان تغییرات دیگری را نیز در جریان اين بازسازی انجام دادند كه به شرح زير ميباشد:
١). درب کعبه را از سطح زمین بالاتر بردند تا در صورت وقوع سیلاب، آب به راحتی وارد آن نشده و نیز هر شخصی نتواند به سادگی وارد آن شود.(یاقوت حموی، كتاب معجم البلدان، ج ٤، ص ٤٦٦)
٢). بتخانه کعبه را مسقف کردند كه باران بتها را خيس و احيانا تخريب نكند.(كتاب البدء و التاریخ، ج ٤، ص ١٣٩ – ١٤٠)
٣). ارتفاعش ديوارهايش را تا هجده ذراع افزایش دادند.(السیرة النبویة، ج ١، ص ١٩٨)
٢) آسیبدیدن کعبه در زمان شورش ابن زبير عليه يزيد بن معاويه
در مورد ویرانی کعبه در زمان شورش عبدالله بن زبیر بر عليه خليفه وقت(يزيد بن معاويه) دو گزارش تاريخى وجود دارد که بدليل در دست نبودن اسناد معتبرتر همين دو گزارش تاريخى را ميتوان بعنوان اسناد تاريخى پذيرفت:
الف). سپاهیان یزید، پس از شورش عبدالله بن زبير و خليفه خواندن خود در مكه، با لشکر کشی به مکه این شهر را محاصره کردند. ابن زبیر و نيروهايش به درون کعبه پناهنده شدند. شامیان از بالای کوهها و از درون تنگهها؛ با منجنیقها ياران عبدالله بن زبير را سنگباران میکردند و گاه غیر از سنگ، مواد قابل اشتعال را با نفت مخلوط کرده و بعد از آتش زدن به داخل كعبه میانداختند که در این ماجرا، کعبه آسیب بسیار دید و بخشی عظيمى از آن سوخت.(مسعودی، كتاب مروج الذهب، ج ٣، ص ٧١)
البته قصد اصلی سپاه يزيد، شکست نيروهاى ابن زبیر بود ولی آنان در این نبرد، ترسى از تخریب کعبه نداشتند و براى رسيدن به هدفشان حتى حاضر به تخريب كعبه بودند.
توضيح: مسلمانان بارها نشان داده اند كه براى رسيدن به هدف حاضرند از هر وسيله حتى ازبين بردن و بى احترامى به مقدسات خودشان بگذرند.
و چرا اينبار الله براى نجات خانه اش از پرندگان و ابابيل و … استفاده نكرد و جلوى سوختن خانه اش را نگرفت ؟
ب). اما مورد دوم تاريخى چنين بيان ميكند كه: در زمان محاصره نيروهاى اين زبير توسط سپاه يزيد، مردم در اطراف کعبه (برای گرم شدن و یا پخت و پز) آتش میافروختند، وزش باد باعث شد که شعلهاى در خانه کعبه افتاده و چوبها و پرده هاى آن را سوزاند. عروة بن اذینه نقل میکند: در روز آتش سوزی کعبه، با مادرم در مکه بودم و کعبه را بدون پوشش حریر دیدم که رکن آن از سه جا شکافته شده بود. گفتم: برای کعبه چه اتفاقی رخ داده؟! یکى از یاران ابن زبیر را نشانم دادند و گفتند که او در این آتشسوزی مقصر بود؛ زیرا شعله آتشی را به سر نیزه خود داشت که باد وزید و آتش را بین رکن یمانى و رکن حجر الاسود به پردههاى کعبه افکند.(طبری، محمد بن جریر، كتاب تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ۵، ص ٤٩٨ – ٤٩٩)
بعد از این آسیبدیدگی شدید، ابنزبیر تصمیم گرفت که کعبه را به صورت کامل تخریب و بازسازی کند. جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عمر با این امر موافقت کردند، اما ابنعباس به این دلیل مخالف بود که شاید مجدداً فردی آمده و (به علت دشمنی با عبدالله بن زبیر) به خرابی مجدد آن اقدام کند.(ابن سعد واقدی، كتاب الطبقات الکبری، خامسة ٢، ص ٧٢)
البته در نهایت، ابنزبیر کعبه را کاملاً ویران کرده و سپس مورد بازسازی قرار داد.(تاریخ طبری، ج ٥، ص ٥٨٢)
او به استناد روایتی که خالهاش عایشه از پیامبر اسلام نقل کرده بود، تغییراتی را در خانه خدا به وجود آورد:
روايت چنين بود:
«اگر قوم تو تازه از جاهلیت و کفر خلاصی نشده بودند [و هنوز آثارش از نهان آنان رخت نبسته بود]، من گنجینههای کعبه را در راه خدا انفاق میکردم و درب کعبه را همطراز زمین قرار داده و حجر إسماعیل را داخل خانه خدا قرار میدادم(صحیح مسلم، ج ٢، ص ٩٦٩)
و « برای کعبه دو درب قرار میدادم»(أبوالقاسم طبرانی، كتاب المعجم الأوسط، ج ٨، ص ٣٢٣)
و در نهایت ابنزبیر تغييرات زير را انجام داد:
١). برای کعبه دو درب قرار داد.(ابن سید الناس، كتاب عیون الاثر، ج ١، ص ٦٧)
٢). حجر اسماعیل را در درون کعبه برد.(تاریخ طبری، ج ٥، ص ٥٨٢)
٣). هر دو درب کعبه را همطراز زمین قرار داد به طوری که برای وارد شدن به درون کعبه، نیازی به پله نبود.(عیون الاثر، ج ١، ص ٦٧)
٤). فضای داخلی کعبه را گسترش داده و آنرا بیست و هفت ذراع کرد و این مقدار اضافی از حجر اسماعیل بود که به داخل کعبه اضافه شد.(ابن خلدون، كتاب تاریخ ابن خلدون، ج ١، ص ٤٣٨)
٣) آسیبدیدن کعبه در زمان عبدالملک به دست حجاج
چند سال بعد و به دنبال حمله حجاج به مکه، ابنزبیر مجدداً به کعبه پناهنده شد و حجاج برای شکست او، آنجا را به منجنیق بست. در نتیجه کعبه دوباره ويران شد، اما اینبار دیگر مجالی برای ابنزبیر باقی نماند. او در جنگ شکست خورد و حجاج بر مکه مسلط گردید. حجاج خواهان از بین بردن اصلاحات ابنزبیر در کعبه بود و به همین دلیل، با عبدالملک بن مروان نامهنگاریهایی داشت و از او در مورد بازسازی کعبه اجازه گرفت. در نهایت حجاج، کعبه را به همان شکلی که قبل از اصلاحات ابنزبیر بود، در آورد؛ درب را بالا برد، حجر الاسود را از درون کعبه به بیرون آورد و…!(ابن کثیر دمشقی، كتاب البدایة و النهایة، ج ٨، ص ٢٥١)
٤) ويرانى كعبه بوسيله سيلاب و تعمير آن توسط سلاطين عثمانى
منابع تاريخى نخستین دخالت عثمانیان در ترمیم کعبه را از حادثه سیل بنیان فکن مکه در سال ١٠٣٩ قمرى(١٦٢٩ ميلادى)در دوران سلطنت سلطان مراد چهارم (١٦١٢ ـ ١٦٤٠ ميلادى) می دانند. در این سال سیلاب عظیمی شهر مکه را درنوردید و به سوی مسجد الحرام سرازیر گردید و تمامی مسجد را پوشانید و از میان درب کعبه به داخل آن نیز نفوذ نمود و تا نیمه دیوار داخلی کعبه را آب فرا گرفت. شدّت فشار آب به گونه ای بود که در مدت کوتاهی دیوار سمت رکن شامی و بخشهای بزرگی از دیوار شرقی و غربی کعبه فروریخت. در پی این واقعه بود که سلطان عثمانی دستور ترمیم کعبه را صادر نمود و درسال ١٠٤٠ ق( ١٦٣٠ ميلادى) کارهای ساختمانی به پایان رسید. در دوران خلافت سلطان عبدالعزیز (١٨٣٠ ـ ١٨٧٦ ميلادى) از دربار عثمانی، طوقی نقره ای جهت دربرگرفتن حجرالأسود به مکه رسید و در ١٥ رمضان ١٢١٨ قمرى حجرالأسود در این طوق نقره ای قرار گرفت.
همچنين سلطان احمد چهارم يك ناودان طلا براى كعبه تهيه كرد كه از انباشه شدن آب بر روى سقف آن در هنگام سيلاب جلوگيرى كند.
در بازسازى كعبه بدست عثمانيها اندازه هاى اين بنا تغيير كرد.(«تاریخ الکعبة المعظمه، عمارَتها، کِسوَتِها، وسدانَتِها»، اثر مؤرخ شیخ حسین عبداللّه باسلامه)
اين مقاله مختصرى بود از روايات تاريخى در مورد ويرانى و بازسازى كعبه در طول ١٤٠٠ سال گذشته، حال يك انسان عاقل و باخرد بازهم بايد دروغهاى اسلامگرايان شيعه در مورد ترك ديوار كعبه در هنگام تولد على را باور كند؟؟
چگونه وقتى اين بنا كاملا ويران و از نو ساخته شده بازهم اين جماعت ادعاى وجود ترك در ديوار آن را ميكنند؟؟
آيا بازهم بايد ادعاى اسلامگرايان در مورد ساخت كعبه توسط ابراهيم را بايد پذيرفت؟؟
يا اينكه بايد سلاطين عثمانى را سازنده اين بناى موجود دانست؟
همانطور كه خوانديد با تحقيق در تاريخ به سادگى ميتوان ادعاهاى پوچ روحانيون را در مورد تولد على در خانه كعبه را بى اعتبار كرد و با قاطعيت به آنها تودهنى زد.
۱- در قرآن آمده که ابراهیم آنرا بنا کرد. کعبه به دلیل اینکه توسط ابراهیم بنا شده اعتبار نیافته بلکه ابراهیم افتخار ساخت آنرا پیدا کرده. شاهدش آیه ۱۲۷ البقره « وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا ۖ إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ » و هنگامی که برمیافراشت ابراهیم و اسماعیل ستونهای خانه را (گفتند) پروردگارا بپذیر از ما همانا توئی شنونده دانا.
۲- کسی کعبه را بخاطر سنگ و قدمتش و یا جنبه تاریخی اش قبله قرار نداده که اگر اینطور باشد با مشرکینی که سنگ و چوب را می پرستیدند فرقی ندارد.
۳- این بنا طبق آیه ۹۷ مائده جایگاهی است برای مردم که در آن جمع شوند و عبادت الله را کنند : «خداوند، کعبه را وسیلهای برای استواری و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده؛ و همچنین ماه حرام، و قربانیهای بینشان، و قربانیهای نشاندار را؛ اینگونه احکام (حساب شده و دقیق،) بخاطر آن است که بدانید خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، میداند؛ و خدا به هر چیزی داناست. (۹۷)
۴- حضرت علی (ع) فضیلتش به خاطر تولدش در کعبه نیست. (در صورت صحت موضوع)
جهت “مارا”
از روباه می پرستند شاهدت کیه میگه دمبم.
از مسلمونها می پرسیم کجای تاریخ نوشته که اصلا ابراهیمی وجو داشته ؟ در کجای تاریخ نوشته که ابراهیم به جائی به نام مکه رفته ؟ ووووو …
مسمانها در جواب میگونید : تاریخ رو ول کنید. توی قرآن گفته پس حتما درسته !!! عجب !!
بنا بر افسانه های یهود ( که محمد از آنها دزدی ادبی کرده) ابراهیم میباستی که حدود سه هزار سال قبل از اسلام بوده باشد. حال آنکه مکه ۳۰۰ سال قبل از اسلام ساخته شده . مردمان آن در حقیقت اهل یمن بوده که به آنجا آمده بودند. در آن زمان در یمن هم یک کعبه جهت بت پرستی داشتند. وقتی که به آنجا مهاجرت کرده و مکه را درست کردند یک کعبه جهت بت پرستی درست کردند. بعد ها یمنیها مسیحی شده و بت پرستی را خاتمه دادند ولی اهالی مکه
( اجداد محمد) به بت پرستی ادامه دادند.
اگر امکان دارد از استاد روشنگر تقاضا میشود که در اینباره نیز یک مقاله بنویسند. با افشا کردن این دروغ محمد تمام اساس و مبنای اسلام فرو میریزد. در اینترنت مقالات بسیار مفصلی در اینباره به همراه تاریخچه های معتبر یافت میشود. در یوتیوب نیز چندین کلیپ مستند در اینباره موجود است.
ضمنا بر اساس تورات اسماعیل بهمراه مادرش هاجر در روستائی در نزدیکی کنعان زندگی میکرد. وقتی که ابراهیم مرد به اسماعیل خبر بردند و او همانروز به کنعان آمده و برای آخرین بار پدرش را دید. بر اساس اعتقادات یهود یک جنازه نباید بیشتر از یک روز روی خاک بماند و باید سریع دفن شود. این نشان میدهد که خبر بردن به اسماعیل و رسیدن اسماعیل به کنعان یک روز طول کشیده است. فاصله مکه تا کنعان حداقل ۲۰۰۰ کیلومتر است و این امکان وجود نداشت هم به او خبر برسد و هم او خودش را به آنجا برساند.
محمد وقتی دزدی ادبی از تورات میکرد و خودش را پسر ابراهیم جا میزد حواسش به این قسمت نبود.
حالا چرا محمد اصرار داشت که خود را پسر ابراهیم جا بزند ؟ چون در تورات آمده است که تمامی پیامبران از نسل ابراهیم خواهند بود. محمد هم برای اینکه یهودیها مسلمان بشوند این دروغ بزرگ را درست کرد. فکر کنم در قرآن هم آیه ای در اینباره باشد. .
افشای همین یک دروغ برای نابودی اسلام کافی است ولی متاسفانه مسلمانان هیچگاه از عقل خود استفاده نمی کنند. البته ما هم یک روزی آنچنان بودیم.