بى عدالتى پیامبر اسلام , قتل عام يك قبيله و حمايت از قاتلين

از روزى كه دين اسلام پا به عرصه وجود گذاشت، بى عدالتى و قوم گرائى جزء لاينفك اين دين و سردمداران آن بوده و هست. در تمامى ادوار تاريخ اين بى عدالتى و اين حق كشى به وضوح به چشم ميخورد.

شايد كسانى بگويند كه دشمنان اسلام با نگاه مغرضانه و با قلم هاى معاند اين موضوعات را به رشته تحرير درآورده اند اما، چنانكه ميدانيم تاريخ مسلمانان را عده اى از خودشان نوشته اند و اين ناعدالتيهاى انجام شده را به استناد آيات قرآن كه < مسلمانان با همديگر با مهربانى رفتار كنند و با ديگران با خشونت>(٢٩ فتح)، مهربانى و عطوفت به هم عقيده و هم كيش تلقى كرده اند.

در اين نوشته يكى از اين بى عدالتى يا بهتر بگويم حق كشى و پارتى بازى های پيامبر اسلام را براى شما بيان ميكنم. خالد ابن وليد يكى از جنايتكارترين مردان آنزمان بود كه حتى در جنگ احد و شكست سپاه اسلام و قلع و قمع كردن حمزه عموى محمد نقش بسازئى داشت. بغير از آن، اين شخص بدليل سنگدلى و خشونت در ميان اعراب شهره خاص و عام بود و زمانى كه مسلمان شد به فرماندهى سپاه نيز منتصب شد، زيرا دين جديد نياز به چنين موجوداتى داشت كه احكامش را به زور در حلق مردم فرو كند.(دقيقا مانند حكومت ملاها در ايران و استفاده از لاتها و آدمكشها در اعتراضات مردم)
در كتاب تاريخ طبرى داستانى بدين مضمون آمده است كه روزى پيامبر اسلام، خالد بن وليد و سپاهش را به سوى قبيله بنى جذيمه فرستاد، و خالد بن وليد نيز به قتل عام وحشيانه وغارت اين قبيله پرداخت، زنان و كودكان را كشت و به دخترانشان تجاوز كرد به طورى كه تقريبا كسى از آنها بازنماند. در بازگشت و شنيدن موضوع از طرف پيامبر اسلام، هيچ عقوبتى براى اين جنايت در نظر گرفته نشد و تنها عمر بن خطاب، به شدت به او اعتراض كرد و او را دشمن خدا لقب داده و قسم خورد كه او را سنگسار خواهد كرد.

پيامبر اسلام كه ادعا ميكرد از سوى خدا به سوى مردم آمده در مقابل كشتار وحشيانه يك قبيله كك مباركش هم نگزيد زيرا مصلحت در اين بود كه چنين موجود خونخوارى در سپاه اسلام باشد براى اثبات بيشتر توحش و خونخوارى نو مسلمانان.
اين اثبات ميكند كه عدالت و حق طلبى فقط و فقط براى خوديهاست و نه براى ديگران، دقيقا همانكارى كه در حكومت ملاها در ايران انجام ميشود!
آن دوستانى كه ميگويند آخوندها از نام اسلام سوء استفاده ميكنند و يا اينكه آخوندها اسلام را مراعات نميكنند بهتر است كمى بيشتر تاريخ اسلام را بخوانند تا بفهمند امثال جنايات آخوندها و حتى بيش از آن در زمان پيامبرشان نيز رخ داده و آخوندها دقيقا مو به مو در حال اجراى آن هستند.
حال بد نيست كه پاسخ آخوندها و تربيت شدگان حوزه هاى جهل و خرافات را در مورد اين داستان بشنويد. من پاسخ سايت اسلام كويست را در اينباره عيناً خدمتتان مينويسم:
درباره جنایات خالد در نبرد با بنی جذیمه و نیز مجازات نشدنش از طرف پیامبر اسلام باید گفت: بخشیدن خون مقتول و یا قصاص قاتل، در اختیار ولیّ مقتول است و اگر او بخواهد قاتل را قصاص نماید، حاکم اسلامی وظیفه دارد که قاتل را قصاص و حکم اسلامی را اجرا نماید؛ اما اگر او بخواهد با گرفتن دیه، از کشتن و قصاص قاتل بگذرد، حکومت اسلامی نیز نظر او را محترم خواهد شمرد. (اگرچه حکومت در صورت صلاحدید، می‌تواند مستقلاً متخلف را به دلیل نقض قانون، مورد مجازاتی هرچند خفیفتر قرار دهد).
در قضیه بنی جذیمه نیز چنین بوده است؛ یعنی رسول خدا، بعد از اطلاع و آگاهی از بروز چنین حادثه تلخی، علی را برای جبران خسارات وارده به آن منطقه اعزام کرد و تمام خسارات؛ حتی قیمت کاسه آبخوری سگ‌های آن قبیله را نیز پرداخت نمود.
حضرتشان برای پیشبرد اسلام نیازمند آن بودند که بزرگان قریش را با خود همراه کرده تا بتواند دعوت خود را هرچه زودتر به ثمر بنشاند. اگر پیامبر با افرادی؛ مانند ابوسفیان و خالد برخورد شدیدی می‌کرد، با توجه به نفوذی که آنان داشتند این احتمال وجود داشت که کنترل شهر مکه مجدداً به دست آنان بیافتد.
پیامبر با گذشت و چشم‌پوشی از تخلفات آنان و حتی پرداخت غرامت کارهای ناپسندشان از بیت المال یا دارایی شخصی، از اختلاف دوباره مکه و مدینه جلوگیری کردند.
خوب اين استدلال کودکانه نه پاسخ به سئوال اجراى عدالت بود و نه اينكه يك انسان خردمند و باشعور را قانع ميكند. محمد يك قبيله را كه اكثر مردان و زنانش قتل عام شده اند و به زنانشان تجاوز شده اند را به راحتى فداى مصالح شخصى خود ميكند و با قاتل هيچ برخوردى نميكند و سعى دارد با دادن رشوه به اقوام مقتولين دهان آنها را ببندد.
همه ما ميدانيم در چنين حالتى خانواده مقتولين حتى جرات اين را نداشتن كه از خالد ابن وليد شكايت كنند و بالاجبار سكوت كردند و حقشان توسط رسول خداى موهوم ضايع شد. آنها حتى با ديدن على(كپى خالد در آدمكشى)، و از ترس كشتار دوباره حتى حاضر بودند از تمام حقوقشان بگذرند.
سپس نويسنده سايت اسلام كويست كه يك آخوند است مينويسد كه بدليل ترس محمد از ازدست دادن كنترل مكه، مجبور بود با چنين اشخاصى مدارا كند و حتى برخى مواقع از اموال بيت المال براى جبران خسارتهايى كه ببار آورده بودند، پرداخت كند!
كدام انسانى ميتواند اين موضوع را بپذيرد كه بدليل مصلحت شخصى، محمد بايد هم حق مردم را ضايع كرده و هم از بيت المال بهاى كثافتكاريهايشان را پرداخت كند؟؟؟
اين چه پيامبرى است كه مجبور ميشود به لاتها و قاتلها باج بدهد فقط براى حفظ قدرتش ؟
اين چه خداى مضحكى است كه چنين پيامبرى را ميفرستد؟
اين كدام خداست كه بايد لاتها و آدمكشها دينش را گسترش بدهند؟
خدائى كه به لاتها و آدمكشها باج بدهد نه اينكه خدا نيست بلكه يك انسان ضعيف و غير قابل اعتمادى است كه قادر به اقناع مردم زمانه اش نيست براى ترويج دينش و مجبور است از لاتها و آدمخورها كمك بخواهد.
مگر ادعا نميكنيد پيامبر اسلام با اعجاز قرآن توانست اعراب را مسلمان كند؟ خوب چنين شخصى چه نيازى به باج دادن به مجرمان وخونخواران دارد؟
با خواندن چنين داستانهايى در مورد زندگى محمد، در مى يابيم كه حكومت محمد نيز مانند حكومت روحانيون فاسد شيعه حاكم بر ايران، پشتوانه مردمى و عقلانى نداشته و تنها با زور شمشير امثال خالد ابن وليد در حلق اعراب فرو رفته است كما اينكه پس از مرگ محمد، تمامىمردم شبه جزيره عربستان به دستانشان حنا زندند و به شادمانى پرداختند و ابوبكر(جانشين محمد) در سلسله جنگهائى به نام ردّه دوباره اعراب را به زور به اسلام ترغيب كرد.
منبع داستان بالا:
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏٣، ص ٦٧، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ١٣٨٧ قمرى.
 
کانال تلگرامی نقدی بر اسلام با بیش از ۶۵ هزار کاربر نیز بطور مستمر در فعالیت هست و شما به وسیله لینکی که در تصویر میبینید میتوانید به این کانال وصل شوید.
 

دیدگاهتان را بنویسید