سياست، كفايت و درايت، تمام چيزى كه امام على نداشت

همه ما درباره وقايع صدر اسلام بارها و بارها مطالبى را از روحانيون مسلمان و خصوصاً آخوندهاى شيعه شنيده ايم. اما آنچيزى كه كمتر و يا اصلا از آن حرف زده نشده است، نقاط ضعف على بن ابيطالب است كه با وضوح تمام در جاى جاى تاريخ اسلام به چشم ميخورد، چه آنجا كه روحانيون شيعه او را عامل خلقت كائنات ميدانند و چه آنجا كه اهل سنت دامادى محمد و خلافت او پس از عثمان را برايش فضيلت ميشمارند.

على بن ابيطالب در خانه محمد بزرگ شده بود و زمانى كه محمد ادعاى نبوت كرد نوجوانى بيش نبود كه نزديكى به محمد و تمايل او به دين تازه تأسيس اسلام، او را به انسانى خشك مقدس و متعصب تبديل كرده بود كه بارها بدليل همين خشك مقدس بودن، جان انسانهاى بيگناهى را گرفته و هميشه مورد بخشش و حمايت شديد پيامبر اسلام قرار گرفته بود.(رك: من لا یحضر الفقیه ج ١ حديث ٣٤٢٥ – امالی شیح صدوق برگ ١٦٤)

اين حمايتهاى محمد و اين اعمال على، از او شخصى بسيار متنفر در ميان ياران محمد به وجود آورده بود كه تنها راه چاره محمد براى نجاتش ازين تنفر اصحابش، ازدواج فاطمه با او بود.
خود محمد نيز از اين خلق و خوى على آگاه بود و تمام تلاشش در حمايتهاى بى دريغ از او، جلوگيرى از خشم و نفرت اطرافيانش بود و نه توانائى هاى على بن ابيطالب.(رك: داستان غدير خم و علتش)
به عنوان مثال اينكه در هيچ جائى از تاريخ اسلام نمى بينيم كه محمد به على هيچ مسئوليتى داده باشد و در هيچكدام از جنگها فرماندهى هيچ سپاهى را به وى واگذار نميكرد.
پس از مرگ محمد على جوانى حدود ٣٠-٣٢ ساله بود كه هيچ اعتبارى در ميان اصحاب محمد نداشت و اينرا تمامى اصحاب محمد ميدانستند، به همين دليل نيز در انتخاب جانشين محمد حتى او را براى مشورت دعوت نكردند، فراموش نكنيم كه كسانى كه بيش از ٢٠ سال در كنار محمد بودند بهتر من و شما و آخوندها صلاحيت ملك خويش ميدانستند، پس نعره هاى گوشخراش روحانيون شيعه در جانشينى برحق على به درد خودشان و پاى منبريهاشون ميخورد و نه به درد تاريخ.
تمام تلاش على نيز در اين مدت اين بود كه به حلقه قدرت نزديك باشد و بتواند به ملك و مقامى برسد، قدم اول شايد برداشتن مانع اصلى اين دورى از حلقه قدرت بود و آن هم كسى نبود جز فاطمه زهراء ، همسر جوانش، كه به دليل اختلاف و درگيرى اش با ابوبكر بر سر باغ فدك باعث كدورت بين خانواده اش و خليفه و جانشين محمد يعنى ابوبكر شده بود.
على هيچگاه و در هيچ جائى از تاريخ نه نامى ازين باغ آورده و نه حتى كوچكترين دفاعى از فاطمه در اينمورد كرده است، زيرا تنها ثمره اختلاف فاطمه و ابوبكر، كوتاه شدن دست على از حلقه قدرت و خلافت بود و او براى برداشتن اين مانع بايد فاطمه را از ميان برميداشت(در مقاله اى ديگر بطور مفصل اين بحث را با تمامى اسنادش ارائه خواهم كرد).
پس از قتل عمر وقتى كه در شورائى كه كانديد خلافت بودند از على سئوال شد كه آيا اگر خليفه شويد بر سنت محمد و راه و روش خلفاى قبل از خودت عمل خواهى كرد، با بى سياستى تمام اين موضوع را نفى كرد و بازهم خليفه نشد، البته در برخى منابع تاريخى از فريب على توسط عمر و عاص نوشته اند كه در مجالى ديگر به آن خواهم پرداخت.
اما در اينجا دو موضوع اثبات ميشود:
١) دروغ روحانيون شيعه در مورد تقيه، زيرا طبق ادعاى روحانيون شيعه، على بايد در اينجا تقيه ميكرد و براى صلاح مسلمانان و جلوگيرى از خلافت عثمان ميگفت بله ولى اينكار را نكرد.
٢) عدم سياست على، يك سياستمدار زيرك در اين شرايط با سياست، قدرت را تصاحب ميكند و پس از به قدرت رسيدن راه و روش خودش را ميرود خصوصا اينكه تشيع معتقد است كه خلفاى قبل از على راه انحراف پيش گرفته بودند.
حال برگرديم به زمانى كه على بعنوان خليفه چهارم بر كرسى خلافت تكيه زد.
از جمله اقدامات او كه اثبات ميكند على بن ابيطالب درايت كافى و لياقت خليفه بودن را نداشت:
الف) بى اعتنائى به ياران قديمى محمد از جمله طلحه و زبير بود كه با همدستى عايشه جنگ جمل راه افتاد و عده اى از مسلمانان جانشان را از دست دادند.
ب) دامن زدن بيش از حد به اختلافش با عايشه و ايجاد تفرقه بين طرفداران عايشه و خودش.
ج) به كار گماشتن آدمهاى بى لياقتى كه تنها بدليل خشك مذهبى بودن مورد علاقه او بودند، مانند ابوموسى اشعرى كه اتفاقا بعدها عامل سرنگونى على شد.
د) آغاز ٤ جنگ در كمتر از ٤ سال بين مسلمانان كه اولين جنگ بين مسلمانان در تاريخ اسلام ميباشد و ايجاد تفرقه بين آنها براى هميشه.
ذ) عدم اعتنا به مردم و يكدندگى كه باعث شد تن به حكميت با معاويه بدهد و همان خلافت نيم بند را از دست بدهد.
البته شايد اگر على خليفه ميماند حالا نامى از دين اسلام وجود نداشت و ميليونها انسانى كه توسط مسلمانان كشته شده اند، كشته نمى شدند و ما ايرانيها نيز اين همه خفت و خوارى نمى كشيديم.
 
من در اين متن بطور خلاصه مهمترين موارد را خدمت شما ارائه كردم و همين موارد كافى است كه بدانيم على بن ابيطالب انسانى بدون كفايت و درايت سياسى بود كه لياقت رهبرى و هدايت جامعه را نداشت.
براى اثبات دروغ بودن تمامى ادعاهاى روحانيون شيعه در مورد ايشان ميتوان به كتب خود علماى شيعه استناد كرد.
 
کانال تلگرامی نقدی بر اسلام با بیش از ۶۵ هزار کاربر نیز بطور مستمر در فعالیت هست و شما به وسیله لینکی که در تصویر میبینید میتوانید به این کانال وصل شوید.

دیدگاهتان را بنویسید