بابک خرمدین، نماد دلاوری، شجاعت و آزادگی در برابر توحش اسلام

Print Friendly, PDF & Email

بابک خرمدین نامی است که با خواندن آن به یاد شجاعت, مردانگی و آزادگی می افتیم. بابک خرمدین دلاوری است که هیبت و اقتدار اعراب خونخوار را به سخره گرفته بود و خلیفه ستمگر مسلمان را به استیصال کشانده بود.

در متون تاریخی آمده است که روز قبل از اعدام بابک، خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.

بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر فیلی کرده در شهر بگردانند. فیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیار زننده و تحقیر کننده بر آن نشاندند و در شهر به گردش درآوردند. پس از آن مراسم اعدام بابک با سر و صدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه بر فراز سکوی مخصوصی که برای این کار در بیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.
برای آنکه همه‌ی مردم بشنوند ….
که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه او را میشناختند.
ابن الجوزی مورخ بزرگ مسلمان مینویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه در کنارش نشست و به او گفت: تو که اینهمه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت در برابر مرگ چند است.
بابک گفت: خواهید دید.
چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه از او پرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دستهایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره‌ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است.. چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود.
به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند. چون بابک بر زمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را بدرد… پس از ساعاتی که این حالت بر بابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.
پس ازآن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ی بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد.
آخرین گفتار بابک چنین بوده است: تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود…
تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت !
این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.
من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند.
اما تو ای افشین (افشین یک ایرانی بود که در دربار خلیفه خدمت میکرد و با خیانت وی بابک به دام خلیفه افتاد). . . در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند.
مردی که به مادر خود(میهن) خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد… آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:«« پاینده ایران »»»
و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:” پاینده ایران ”

روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ ۲ صفر سال ۲۲۳ هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه‌ی بابک یعنی چوبه‌ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد.

برادر بابک را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند.
طبری که به حق بزرگترین مورخ دنیای اسلام است در این زمینه مینویسد که: وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابک را می‌بُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی بر می‌آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند.
معتصم خلیفه عباسی در طول زمان به دار آویخته شدن سرداران بابک خرمدین و مازیار، مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن دو بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.
در بار دوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران پدر کشته این دو سردار تجاوز کرده است، و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند.
برای خواندن سرگذشت این دلاور ایرانی که با قیام خود ضربات سنگینی به پیکره حکومت جهل اعراب مسلمان که با ظلم و ستم خود ایرانیان را خار و خفیف کرده بودند, وارد آورد و لشکر تا دندان مسلح خلیفه را به ستوه آورده بود, این لینک را بخوانید.

33 thoughts on “بابک خرمدین، نماد دلاوری، شجاعت و آزادگی در برابر توحش اسلام

  1. در تاریخ جالبی این مطلب نوشته شده 🙂 روزیکه تقریبا همه جا حرف از عشق هست؛عشقی که تاریخچه ی اون بین یک کشیک و دختری بوده.ولی اون داستان و اون عشق در برابر بابک و عشق به کشورش چقدر ناچیزه.
    باسپاس بخاطر مطالب زیبایی که میذارید

    1. الان ۴ دقیقست که این مطلبو خوندم ولی نمیتونم جلوی اشکمو بگیرم منی که اخرین بار تو ختم پدرم اشک ریختم کاش موقعیتی پیش میامد که جونمو برای ازادی و سربلندی وطنم (ایران ) میدادم چون یه عقیده من تو این دوره یه ادم تنها که ادمای زیادی نمیشناسنش هرکاریم بکنم کسی خبر نمیشه و اب از اب تکون نمیخوره .یه عزم جمعی لازمه

  2. میگویند اعراب ، قران را در سینی طلا برای ایرانیان آورده و بدآنها گفتند یا مسلمان شوید و یا بجنگید….
    این سخن کلا یاوه است
    اعراب مسلمان شده هیچ هنری چون جنگ و صرف مخارج با غنیمت جنگی نداشتند. پس از فتح کل عربستان ، آنها برای کسب غنیمت به شام و پس از آن به ایران حمله کردند…. آنها پس چند سال از فتح ایران و کسب غنایم افسانه ای ، باز بی پول شده و دیگر جایی برای تاراج و کسب غنایم نبود.
    لذا نیرنگ کرده و به ایرانیان گفتند شما باید جزیه پرداخت کنید (پیش از این جزیه فقط یکبار از اقوامی که مسلمان نبودند دریافت میشد) پرداخت جزیه (نصف دارائی) رقم سنگینی بود و موجب خشم ایرانیان و درگیریهای فراوانی با اعراب شد که تا سال ۲۷۰ قمری و بیرون کردن این وحشی ها از ایران توسط یعقوب لیث صفاری بطول انجامید.
    گروهی از ایرانیان که معتدل تر بودند به حاکمان گفتند که میخواهند مسلمان شوند!!!! حاکمان بهیچ وجه این را نپذیرفته و گفتند اسلام مال عرب است!!!
    وقتی تقاضا زیاد شد ، آنها به عمر نامه نوشته و گفتند … ایرانیان میخواهند مسلمان شوند….. عمر اصلا زیر بار نمی رفت و میگفت ایرانیان قصد نیرنگ دارند و مگر ممکن است یک ایرانی مسلمان شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    در آخر که معلوم نیست کدام مشاور عمر بود (علی یا ابوذر) مسلمان شدن ایرانیان را منوط به پرداخت خمس قبول کردند.
    میبینید که اعراب اصلا مسلمان شدن غیر عرب را نمی پذیرفتند.
    جالب است بدانید پس از اسلام آوردن گروهی از ایرانیان ، آنها در خصوص قرآن و آیات سوالات زیادی داشتند که لازم بود قران نوشته شود.
    خبر به عمر رسید که ایرانیان میگویند این قران شما کجاست و یک نسخه به ما دهید
    عمر گفت قران قصه های پیامبر بوده و در سینه ماست و لازم به نگارش نیست.!!!!!!

    در آخر عثمان با جمع کردن اصحاب و انصار که قران را از بر داشتند ، قران را کتابت کرد!!!!!!!!

    حتی از داستانهای عبیدزاکانی نیز برمی آید که ایرانیان واقعا مسلمان نشده بودند…….

  3. در ادامه……..
    پس از فتح ایران و به تاراج بردن مال و اموال ایرانیان و به کنیزی رفتن بیش از دویست هزار نفر زن و پسر جوان توسط اعراب (اسلام ناب محمدی) فجایع ذیل هنوز ادامه داشت :
    ۱- طبق فتوای عمر ، لواط با پسر اسیر ایرانی آزاد شد و غلام نام گرفت. لذا نامهای غلامعلی ، غلام عباس ، غلام حسین دال بر حضور نامبردگان در فتوحات بود!!!!! در غیر اینصورت حق داشتن غلام نداشتند. (غلام در بازار برده نبود و فقط به حاکمان و فرماندهان میرسید، لذا اسامی چون غلام سجاد ، غلام باقر ، غلام مهدی ، غلام محمد رواج پیدا نکرد چون غلام نداشتند ولی پس از دعوت مامون از امام رضا ، مامون هدایایی از جمله غلامانی به امام رضا داد و لفظ غلام رضا نیز مرسوم شد!!!)
    ۲- ایرانیان در جمع اعراب حق فارسی حرف زدن و نشستن نداشتند
    ۳- ایرانیان حق گرفتن زن عرب نداشتند
    ۴- هر مرد عربی میتوانست با هر زن ایرانی (حتی شوهر دار) که دلش خواست همبستر شود و بهانه آنها آیه ای بود که خداوند فرج زن اسیر را به مسلمین آزاد کرد و ایرانیان را کلا نسل اندر نسل اسیر میشمردند.
    ۵- حاکمان ، فرماندهان و روسا فقط عرب بودند و ایرانیان شهروند درجه دوم (همانند زنان) محسوب شده و نصف سهم دیه نیز بدآنها داده میشد.
    ۶- در صفوف نماز میبایست در پشت اعراب و جلو زنان نماز میگذاردند و گاه اعراب متعصب ایرانیان را از جمع نماز گذاران خارج میکردند.
    ۷- حرام زاده هایی که از همبستری زنان ایرانی با مردان عرب بدون هویت پدر زاده میشد ، از دولت جیره و مواجب میگرفتند و بدآنها آقا (سید) میگفتند بعدها در بین ایرانیان شایع کردند که آنها از نسل پیامبر و امامانند. هنوز نیز سهمی از فطریه و خمس به سیدان تعلق میگیرد!!!!
    ۸- ایرانیان حق خریدن ملک یا زمین نداشتند مگر آنکه ابتدا خمس آنرا به اعراب پرداخت کنند
    ۹- در شورش چندین باره مردمان دامغان ، حاکم عرب وقت پس از فتح آن ، دستور داد تا سالانه بیش از ۱۶ کنیز و غلام از این بلاد به دربار خلیفه بفرستند…. این روند حتی تا زمان امام علی نیز ادامه داشت و در زمان معاویه بخشیده شد. (حال فقط تصور کنید که اگر شما در آن زمان در آنجا بودید ، میبایست فرزند خود را برای همخوابگی اعراب بدآنها دهید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)

    این فشارهای اعراب به ایرانیان (بر خلاف دیگر قلمروه های متصرف شده همچون شام و مصر) بیشتر بخاطر فرهنگ بالای آنها و به اصطلاح کلاس آنها بود. اعراب وقتی با ایرانیان آشنا میشند خود را بسیار حقیر و بدبخت میافتند و به این بحانه بدآنها خیلی سخت میگرفتند. آنها چیزی برای عرضه نداشتند و کلا داشته هایشان فقط قرآنی با هزار مشکل بود)

    بقول فیلسوف معرف ارنست رنان مسیحی ، اگر فرهنگ و هنری که ایرانیان به اسلام وارد کردند را از آنها بگیریم ، عرب میماند و شتر او ………………………

  4. متاسفانه برخی می پندارند ایران دوستی با اسلام دوستی قابل جمع نیست. حال آنکه این پندار کاملا اشتباه است. نمونه ی آن فردوسی است که هم ایراندوست است و هم مسلمان واقعی.
    محمدتقی بهار ملقب به ملک الشعرا نمونه ای دیگر از کسانی است که اسلام خواهی و ایران خواهی در او جمع است. به شعر او توجه کنیم:

    گرچه عرب زد چو حرامی به ما
    داد یکی دین گرامی به ما

    گرچه زجور خلفا سوختیم
    زآل علی معرفت آموختیم

    دین بگرفتیم و عرب رانده ایم
    زنده و جاوید از آن مانده ایم

    منبع: http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/Posts/323/%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D9%8A+%D9%88+%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85+%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D9%8A/

    1. جناب سمیر

      شما یک مطلب را از یک وبلاگ که بر ضد آیین زرتشت و از سوی حوزه علمیه درست شده است و هیچ منبع و سند تاریخی در گفته هایش نیست را به عنوان منبع مطلب خودتان آورده اید …..
      شما هنوز نمیدانید که منبع یا سند یک مطلب باید معتبر و مورد قبول مورخین باشد ؟؟؟؟؟
      وبلاگ یک شخصی که مزدور حوزه و حکومت هست چه اعتبار تاریخی و علمی دارد ؟؟؟
      آیا تمام مطالبی که یاد گرفته اید از همین وبلاگ هاست ؟؟؟
      لابد با خواندن همین وبلاگ ها متوجه شده اید که ائمه شیعه معصوم هستند و آینه ۳۳ سوره احزاب را آنگونه که شما ترجمه کردید یدتان داده اند ؟؟؟؟
      دوست گرامی تنها توصیه من به شما این است که به جای فریب خودتان کمی تحقیق کنید و کمی هم سرتان را از سایت های حوزه بیرون کنید و تحقیقات خودتان را بسط بدهید. چون اینکار شما تنها فریب دادن خودتان میباشد و لاغیر ..

      1. شما به بزرگواری خودتون معتبر نبودن منبع رو به من ببخشید اما
        اصل مطلب که جای بحث و شک نداره
        اشعار توحیدی فردوسی و سایر شعرا که موجود است شاعرانی که هم ایرانی بودند و هم مسلمان و مایه افتخار هر ایرانی در دنیای امروز
        ستاره های بی بدیل آسمان ادبیات جهان، حافظ مولوی سعدی و ……………….

        مدتها بود دنبال یک شعر از شاعران ایرانی قبل از اسلام می گشتم، هر چه گشتم چیزی نیافتم حتی یک بیت یا مصرع
        فرمودید که خود را فریب ندهم من کاملا آماده ام شما بفرمایید که چه کار کنم که از لحاظ منطقی به بن بست نرسم و دچار پوچی نشوم
        همان سوالی که در صفحه اشتباهات ادبی قرآن پرسیدم و جواب ندادید.

        اگر یک جای پای محکم در بی دینی و بیخدایی به من نشان دهید بدون لحظه ای درنگ پای خود را در آن نقطه خواهم گذاشت
        منتظرم

      2. جناب سمیر عزیز
        اینکه بخواهیم بدون خواندن تاریخ ایران و تنها با توجه به تبلیغات حکومتی و مذهبی قضاوت کنیم هم به بیراهه میرویم و هم نتیجه ای حاصل نمیکنیم.
        اینکه حافظ مسلمان بوده یا زرتشتی یا میترا پرست دلایل زیاد و اشعار زیادی وجود دارد که دلالت بر هم اینها دارد. ولی اینکه حافظ در آن زمان تحت چه شرایطی این اشعار را سروده و یا اصولا این اشعار را ایشان سروده یا فقط به ایشان منسوب هستند جای تحقیقات زیاد و علمی دارد که از عهده من و شما خارج میباشد.
        ولی آنطور که شما فرمودید و ما هم فرض را بر این میگیریم که این اشعار متعلق به خود ایشان میباشد. این چه چیزی را میتواند اثبات کند ؟؟ ایشان یک هنرمند بسیار زبده و مستعد بوده و این اشعار را سروده و در حد درک و فهم و برداشت خود بنا بر آموخته های خود.
        ایشان نه دانشمند نجوم و علوم بوده و نه خدمت عملی به بشریت کرده. در مورد سعدی نیز همینطور.
        اما در مورد فردوسی قضیه کاملا فرق میکند, اگر کمی بیشتر تحقیق بفرمایید ابیات بسیار زیادی توسط اسلامگرایان و خصوصا شیعیان از زبان وی در مدح علی و اولاد علی نوشته شده که به هیچ عنوان نمیتواند کار فردوسی بوده باشد .
        کسی که برای نجات زبان و فرهنگ کشورش ۳۰ سال عمرش را صرف نوشتن یک کتاب حماسی میکند نمیتواند از کسانی که کمر به نابودی فرهنگ و زبان کشورش بسته اند تمجید و ستایش کند و این کاملا غیر منطقی و مزورانه میباشد.
        برای درک بیشتر این مطلب باید مدتی را تحقیق کنید تا به نتیجه برسید, البته اگر تمایل دارد و علاقه و اینکه از همه میخواهید در ۲ خط همه مطالب را به شما تشریح کنند مطمئن باشد تا آخر عمر شریفتان به هیچ نتیجه ای نمیرسید.
        مزد آن برد جان برادر که کار کرد …..
        در ضمن دوست نازنین نه سعدی و نه حافظ ستارگان بی بدیل ادبیات در جهان نیستند و این ادعا خالی و کاملا بی ارزش میباشد. حتی در میان ادیبان ایرانی نیز این دو بهترین ها نیستند چه برسد به کل دنیا. بهتر است کمی هم در مورد ابو سعید ابو الخیر – مولوی – عطار نیشابوری و دیگر فرهیختگان ادبیات ایران نیز تحقیق بفرمایید.
        اما وقتی به دانشمندان بزرگ ایران مانند خیام – ابو علی و رازی نگاه می اندازم میبینیم که همه این بزرگان منتقد دین و اسلام بوده اند و گاه و بیگاه هم این انتقاد را بیان کرده اند.
        فرمودید به دنبال اشعار قبل از اسلام میگشتید ولی نیافتید. خوب دوست بزرگوار این نشان میدهد که منابع تحقیقی شما در همین حیطه منابع اسلامی و خصوصا ایرانی خلاصه شده است. اگر کمی در مورد حمله اعراب به کشور های اطراف و نابودی کتابخانه ها و مراکز فرهنگی کشورها تحقیق میکردید حتما متوجه میشدید که چرا چنین چیزی یافت نمیشود. کشور بزرگ و متمدنی مانند ایران – مصر و روم نمیتوانسته اند هیچ آثار علمی و هنری نداشته باشند قبل از هجوم اسلام و این کاملا غیر منطقی است.
        با هجوم اسلام به این سرزمینها و خصوصا به فرمان عمر تمامی کتابخانه ها و آثار فرهنگی این کشور ها نبود شد و در آتش سوخت.
        اما در خصوص سوالتان : دوست بزرگوار سوالی که پرسیدید بسیار غیر منطقی و کودکانه بود (پوزش میخواهم) زیرا شما نمیتوانید یک مساله که نیاز به تحقیق شخصی و برداشت عقلی و تجربه فردی دارد را در دو خط به کسی شرح دهید و آن شخص هم آنرا بپذیرد یا خیر.
        آیا شما میتوانید در ۲-۳ خط اسلام را توضیح دهید و شخصی را مسلمان کنید ؟؟؟؟
        شما میپرسید چه دلیل دارد که من بی دین شوم ؟؟؟
        برای پاسخ به این سوال میلیونها دلیل را میتوان میتوان نوشت . از به انحطاط رسیدن ادیان گرفته تا ناکارامدی آنها که در دنیای نوین اثبات شده است.
        اینکه یک دین ادعا کند از سوی خدا آمده و برده داری را رواج میدهد – اینکه قرآن میگوید کلام خداست ولی توصیه میکند به زنان اسیر تجاوز کنید – اینکه الله دستور میدهد کسی که این دین را نپذیرفت باید گردنش را زد – اینکه الله میگوید برای مصلحت دین باید تمام اصول اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشت – اینکه خدای مسلمانان زنان را در رتبه حتی کمتر از حیوانات به شمار می آورد ……. و و و صد ها و هزاران دلیل دیگر
        بی دین بودن با بی خدا بودن تفاوت دارد . در این دنیا میلیونها انسان وجود دارد که بی دین هستند ولی کما کن به خدای خلق ایمان دارند.
        بیدینی صرفا به معنای بی خدایی نیست و این اشتباه را تمامی مسلمانان دارند.
        کافی است نگاهی به اطراف جهان بیاندازید. خواهید دید تمامی کشورهایی که از همه لحاظ پیشرفت کرده اند کشورهایی هستند که قوانین دینی را کنار گذاشته اند و با کمک قوانین انسانی و تجربی هم کشورهایشان را ساخته اند و هم مردمشان در رفاه نسبی زندگی میکنند.
        و باز هم کافی است که نگاهی به کشورهایی بیندازید که قوانین دینی هنوز بر آنها حاکم است …. هیچکدام از این کشورها در میان لیست حتی ۵۰ کشور برتر دنیا نیستند.
        من بنا ندارم راه و روش زندگی به کسی بیاموزم و یا برای دین و آیینی تبلیغ کنم. بلکه تمام تلاش من برای زدودن جهل و خرافات و از بین بردن تقدس دروغینی هست که مبلغین دینی با استناد به آن به مردم و زندگی مردم چیره شده اند.
        جناب سمیر فراموش نکنید که من و ما نیز مانند شما مذهبی بودیم و در خانواده های مذهبی پا به جهان گذاشتیم. پس من تمامی حالت و تفکرات و دیدگاه شما را درک میکنم, زیرا در همان جایگاهی که شما هستید بوده ام , اما شما از نظر فکری و ادراک در جایگاهی که من هستم نبوده و نیستید و طبیعتا نمیتوانید احساسی که من در نبود دین در زندگی دارم را درک کنید.
        جدای از تمامی اینها محیطی که شما در آن زندگی کرده اید با محیطی که من در آن هستیم تفاوت های چشمگیری دارد که تبلیغات منفی تنها چهره منفی از آن به شما نشان داده و این نیز یکی از دلایل جزم اندیشی شما میباشد.
        شما میفرمایید که در حال تحقیق هستید و همیشه در مقابل مطالبی که بیان میشود جبهه میگیرد و به دنبال توجیه هستید و این کار شما خود نشان میدهد که شما به دنبال تحقیق و یا رسیدن به حقیقتی نیستید. البته امیدوارم که برداشت من غلط بوده باشد

      3. به نظرتان این روش درستی است که هر شخصیتی که موافق نظر ما نیست را با اما و اگرهایی که ثابت نیست و شاید و …. زیر سوال ببریم و از آن طرف به صرف انتساب انتقاد یک شخصیت به اسلام او را به عرش ببریم
        آثار اسلامی و توحیدی پورسینا بیشتر و مستندتر است یا آنچه شما به آن انتقاد می گویید؟؟؟
        شخصیت حافظ مجهول تر است یا خیام؟؟؟
        گفتید عمر کتابخانه ها را آتش زد، قبول
        شاعران را که آتش نزد اگر شاعران را هم آتش زد نام آنها که آتش زدنی نیست
        لطف کنید اسم یک شاعر ایرانی قبل از اسلام را ذکر کنید.
        پرسیدید:
        آیا شما میتوانید در ۲-۳ خط اسلام را توضیح دهید و شخصی را مسلمان کنید ؟؟؟؟

        آری من می توانم اسلام را در دو سه خط توضیح دهم اما اینکه کسی با این چند خط مسلمان شود سوال درستی نیست چرا که بعضی از انسانها با یک نیم نگاه بدون نیاز بر زبان جاری شدن یک کلمه ایمان می آورند و بعضی حتی اگر بهشت و جهنم را نیز شخصا تجربه کنند بعد از برگشت به محیط دنیا مجددا آن را انکار خواهند کرد (ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه).
        اما تعریف اسلام در یکی دو خط:
        قولوا لااله الا الله تفلحوا
        و
        والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات

        و باز گفتید:
        شما میپرسید چه دلیل دارد که من بی دین شوم ؟؟؟
        برای پاسخ به این سوال میلیونها دلیل را میتوان میتوان نوشت

        سوال من این نبود بلکه پرسیدم بعد از اینکه بی دین شدم به چه دلیل باید زندگی کنم؟؟؟
        میلیون ها دلیل نیازی نیست تنها یک دلیل ذکر کنید.

        در ضمن نتیجه بی دینی با خداباوری به خدای مجهول که هیچگاه خود را معرفی نکرده یکی است و حتی با فرض ثابت بودن،
        باور و عدم باور من به چنین خدایی هیچ اثری ندارد.

        در مورد علل پیشرفت و عقب ماندگی کشورها دین را نمی توان به عنوان تنها عامل ذکر کرد چرا که در این صورت کشورهای بلوک شرق باید بسیار پیشرفته تر باشند در حالیکه نه تنها چنین نیست بلکه در مواردی وضع آنها از کشورهای اسلامی هم بدتر است.
        به نظر من کشورهای غربی از زمانی که نوع حکومت های خود را تغییر دادند دچار تحول شدند و دقیقا به همین دلیل است که تمام سعی و کوشش خود را به کار گرفته اند تا نوع حاکمیت در کشورهای اسلامی تغییر نکند تا این تفاوت همچنان باقی بماند اما
        این وضعیت نمی تواند مدت طولانی ادامه پیدا کند و زمانی خواهد رسید که همه ملت ها اعم از متدین و بی دین به یک سطح خواهند رسید آنگاه دیگر کسانی چون شما نمی توانند به این دلیل سطحی به عنوان یکی از دلایل بی دینی خود تمسک کنند.
        در ضمن من نگفتم در حال تحقیق هستم بلکه گفتم در این مورد زیاد فکر کرده ام و هر هدفی از زندگی به جز عبودیت را بی معنا یافته ام و اگر قرار باشد هر چه شما می گویید را دربست قبول کنم یا باید برهان لیسیده عقلی بر آن اقامه کنید و یا معجزه ارائه کرده و ادعای پیامبری نمایید!

      4. جناب سمیر
        اینکه ابو علی سینا از منتقدین اسلام بوده هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد. شما اگر تحقیقات بیطرفانه و مبسوطی در مورد ابن سینا داشته باشید حتما میدانید من در مورد چه حرف میزنم. اما برای اینکه هم شما و هم باقی دوستان در این مورد آگاهی پیدا کنند مواردی را خدمت شما ذکر میکنم.
        ابو علی سینا در کتاب شفا منکر وجود هرنوع معجزه میشود و این یعنی هیچگاه هیچ معجزه ای از سوی هیچ شخصی انجام نشده است و این ادعا کاملا مخالف آن چیزی است که مسلمانان و خصوصا شیعه ها به آن اعتقاد دارند.

        ابوعلی سینا در این کتاب منکر زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی و تبدیل عصای حضرت موسی به مار و دونیم کردن ماه توسط پیامبر اسلام می شود. وی همچنین نظریاتی در رد وحی و وجود دوزخ و بهشت می دهد. ایشان همچنین وجود جن را از منظر علمی و عقلی کاملا رد میکند.
        ازینکه بگذریم نظر علمای مسلمان در مورد ایشان جالب و خواندنی است, که به گوشه ای از آنها اشاره میکنم.

        علامة بن باز میفرماید: برای مسلمانان سزاوار نیست که محلی را به نام ابن سینا و فارابی نامگذاری کنند.(خدا انها را زشت گرداند)
        همچنین در کتاب فواید الحلیة از عالم بزرگ مسلمان الزهرانی ص ۳۷ گفته شده: ابن سینا کیست بخوان تا به حقیقتش پی ببری, به ابن سینا مشهور است و نامش حسین بن عبدالله است و شهرت نامداری دارد، کمتر کسی است که او را نشناسد, در حالیکه کمتر کسی است که عقیده ابن سینا را بداند و بشناسد.(وی ایشان را به کفر متهم میکند)
        شیخ السلام ابن تیمیه میفرماید: ابن سینا و همفکرانش اصحاب رسول الله را نادیده میگیرند و این عقیده الحادی را از پدران شیعه و قرامطه خود به ارمغان آورده اند.
        نقض المنطق صفحه ۸۷ وی میگوید:
        اظهارات و بیانات ابن سینا و همفکرانش از بیان یهود و نصاری و مشرکین عرب بدتر است.(الجواب الصحیح ج ۴ ص ۳-۴ )
        ابن القیم در مور پور سینا میفرماید: ابن سینا پیشوای مرتدان است.(اغاثة اللفهان ج ۲- ۳۶۷)
        ابن صلاح میگوید: ابن سینا شیطانی از شیاطین انسانی است.(فتاوی ابن صلاح ج ۱ص ۲۰۹)
        امام ذهبی که از علمای بزرگ مسلمان است در میزان اعتدال میگوید: اظهارات ابن سینا قابل قبول نیست چون مسلک فیلسوفانه و گمراه کننده دارد.
        ابن حجر عسقلانی نیز میگوید: خداوند از ابن سینا خوشنود و راضی نگردد
        از علامة شیخ صالح فوزان پرسیده شد که: نظر شما در مورد کسی که ابن سینا را بستاید و او را عالم خطاب کند چیست؟ در جواب فرمودند: از دو حالت خارج نیست
        ۱- یا این شخص نادان است که از حال و عقیده ابن سینا بی خبر است که باید ساکت بماند و اظهار نظر نکند
        ۲ – یا اینکه از حال و عقیده ابن سینا با خبر است ولی از او تعریف و تمجید میکند که با این وجود حال او حال ابن سیناست که کار بسیار ناپسند و خطرناکی انجام میدهد.
        علامه فوزان می افزاید: عده ای ابن سینا را پزشک ماهر مسلمان میدانند و افتخار میکنند در حالیکه در جهان کفر پزشکان ماهرتری وجود داشته و دارند. علامه شیخ صالح فوزان میفرماید: اسلام از ابن سینا بیزار است و ار نیازی به ابن سینا ندارد، ابن سینا شخصی است که منش فیلسوفانه دارد و باطنی و مرتد است که به قدیم بودن عالم معتقد است: (التعلیق المختصرة علی العقیدة النونیة ۳-۱۳۲۸)

        نمیدانم دلیل هجرت ابن سینا و فرارهای مکرر ایشان را از شهر به شهر را میدانید یا خیر. اما اگر کمی تحقیق بیطرفانه بکنید متوجه خواهید شد که تنها دلیل آن فتوای علمای مسلمان علیه وی و فرار ایشان از دست ماموران حکام مسلمان وقت بود.
        سپس عمر خیام را با حافظ مقایسه کرده اید, دوست بزرگوار شاید به جرات بتوان گفت هیچ دانشمند ایرانی در میان غیر ایرانیها و خصوصا غربی ها از ابن سینا و خیام معروف تر نبوده اند. و خیام به دلیل داشتن کتاب رباعیات که توسط ادوارد فیتس جرالد به انگلیسی ترجمه شد, شهرت جهانی بسیار بالایی دارد. کافی است سری به کتابخانه آنلاین دانشگاه کمبریج بزنید و ببینید که چند کتاب در مورد خیام و خدماتی که ایشان به ریاضیات کرده وجود دارد.
        فراموش نکنید که همین خیام تقویمی را تنظیم کرده که هنوز هم پس از گذشت قرن ها دقیق ترین تقویم موجود بر روی کره زمین میباشد.
        و لابد تاکنون سری به کتاب رباعیات ایشان زده اید!! ایشان حتی منکر خدا هم شده و فقط به انتقاد از دین بسنده نکرده.
        خوب لطفا بفرمایید ببینم در کدام دانشگاه دنیا دیدگاه و نظریات حافظ تدریس میشود…؟
        در مورد اینکه فرمودید عمر کتابخانه و کتب را سوزاند اسم شاعران را نسوزاند عرض کنم که مسلما زمانی که کتابی نباشد که از شاعری خوانده شود به مرور نام صاحب کتاب هم از یاد ها میرود و این یکی از بدیهیات میباشد.
        اینکه بخواهیم باور کنیم که قبل از اسلام در ایران هیچ شاعری نبوده یک باور جزمی و کاملا غیر منطقی است.
        کما اینکه ما حتی در مورد مانی و دینش چیز زیادی نمیدانیم با اینکه مانی کسی بود که دینش به سرعت بیش از نصف دنیا را از آن خود کرد و حتی بسیاری از آموزه های اسلام از معنویت برگرفته شده است.

      5. جناب سمیر
        در پاسخ به پرسش من مبنی بر اینکه آیا کسی را میتوان در ۲ خط اسلام معرفی کرد فرموده اید که:
        بعضی از انسانها با یک نیم نگاه بدون نیاز بر زبان جاری شدن یک کلمه ایمان می آورند و بعضی حتی اگر بهشت و جهنم را نیز شخصا تجربه کنند بعد از برگشت به محیط دنیا مجددا آن را انکار خواهند کرد.
        خوب دوست بزرگوار انسان عاقل و خردمند برای قبول یک مساله و یک آیین نیاز به تحقیقات و همچنین مستنداتی غیر قبل انکار دارد, آنکه تنها با جاری شدن یک کلمه ایمان می آورد مطمئن باشد با شنیدن یک کلمه مخالف همان ایمان را از دست میدهد. و اما اینکه برخی حتی اگر بهشت و جهنم را تجربه کنند مجددا آنرا انکار میکنند, بله درست فرمودید, نمونه چنین اشخاصی هم اکنون در ایران زیاد هستند که با وجود دیدن رفتار و کردار آخوند ها و باقی مسلمانان در اطراف و اکناف هر روزه بهانه جدیدی می آورند و در واقع خودشان را فریب میدهند و تنها دلیل آن ترس از فرو ریختن اعتقاداتشان میباشد….
        و اما اگر تعریف اسلام در جمله * قولوا لااله الا الله تفلحوا * میباشد, پس چرا این همه جنگ و خونریزی اتفاق افتاد برای بسط اسلام توسط محمد و خلفای پس از وی ؟؟؟
        این جمله ای که نوشتید یک شعار است که هیچ معنی و مفهومی برای یک انسان ناباورمند ندارد و تنها میتواند برای انسانهای باورمند دارای مفهوم باشد.
        در مقابل این شعار و این ادعا آنقدر میتوان از ایرادات و اشکالات دین اسلام و ناهمخوانی آن با سرشت و خرد انسان, نوشت که چندین کتاب پر شود.

        عیب و ایراد شما انسانهای مذهبی این است که دنیای شما بسیار محدود است و تمامی دانسته های شما محدود به همان حیطه فکری دینی شماست. شما تنها دلیل زندگی کردن را رسیدن به پاداش یا همان بهشت میدانید در صورتی که اگر خیلی عاقلانه تر فکر کنید خواهید دید اعتقاد به همان بهشت نسیه یکی از سست ترین اعتقادات میباشد.
        شما تنها دلیل وجود میلیاردها انسان را در طول هزاران سال بر روی زمین را پرستش یک موجود خیالی و رفتاری مبتنی بر خواست همان موجود خیالی میدانید و تنها به دلیل ترس از ازین موجود خیالی دست به اعمال نامتعارف نمیزنید در صورتی که انسان خردمند با توجه به دانش و خرد خود این اعمال را نفی انسانیت و سرشت انسانها میداند و دلیل انجام ندادن آنرا ترس نمیداند بلکه ناهمگونی آن با فهم و خرد بشر میداند.

        در آخر کامنتتان نیز مطالبی نوشته اید که باز هم نشان از کمبود آگاهی شما نسبت به جهان اطراف میباشد و اشاره شما به کشورهای دیندار مختص به اسلام شده در صورتی که ما در جنوب و جنوب شرقی آسیا – آمریکای جنوبی و آفریقا کشورهای کاملا مذهبی غیر مسلمان داریم که همه در فقر و فلاکت زندگی میکنند.
        اشاره شما به کشورهای بلوک شرق نیز ناشی از همین عدم آگاهی از جغرافیای جهانی است. زیرا کشور های بلوک شرق هنوز زیر سایه سنگین کلیسا ها زندگی میکنند.

        اما در مورد کشورهای غربی بهتر است تاریخ رنسانس و چگونگی تحول این جوامع را پس از رنسانس بخوانید.
        در پایان نیز فرموده اید که با تفکر زیاد به این نتیجه رسیده اید که تنها عبودیت هدف زندگی است و بدون عبودیت زندگی بی معناست.
        اگر بنا بر این بود که هر کسی با فکر کردن زیاد به نتایج اینچنینی برسد که نه نیاز به دانشمند داشتیم و نه نیاز به این همه رشته های تحصیلی و دانشگاه و و و ….

    2. من اطلاعات چندانی ندارم ولی طبق گفته هایی از تلوزیون ایران شنیدم وکتب تاریخی فردوسی برای منتشر شدن کتابش مجبور به تمجید شاه وقت در شاهنامه شده

    3. اقای عزیز فردوسی به هیچ عنوان میلمون نمیدونست خودشودر اشعارشم به وضوح میشه فهمید اینو خواهشا دروغ نگید

    4. اگر اینچنین است پس چرا نگذاشتند فردوسی را در قبرستان مسلمانان دفن کنند

  5. گفته اید اعراب بد بودند ولی چیز خوبی چون اسلام برای ما آورده اند؟؟؟؟؟؟؟
    آیا عقل سلیم این سخن را میپذیرد؟؟؟؟؟؟؟
    اسلامی که زنان ما را در خانه نگه داشت؟؟؟؟؟؟ زنانی که تا پیش از آن فرماندهان نظامی بودند؟؟؟؟؟؟؟؟ اسلامی که کشتن غیر خود را واجب کرده ؟؟؟؟؟؟؟ در صورتی که ما به ادیان مختلف احترام میکردیم؟؟؟؟؟؟؟؟ اسلامی که فرج زن اسیر را (حتی شوهر دار) آزاد کرد؟؟؟؟؟؟ و در قدیم ایرانیان ، به زنان اسیر تجاوز نمی کردند (تاریخ حمله اسکندر- زمانی که سربازهای اسکندر خواستند به زنان تعرض کنند اسکندر گفت ایرانیان اینکار را با ما نمی کردند لذا با آنها ازدواج کنید) !!!!!!!!!!!!!!!! اسلام به ما آموخت که بجای آنکه به همسر خود بگوییم مهر تو را بدل گرفته و بدآن پایبندم به وی بگویم ترا در ازای مبلغی خریدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اسلامی که خدا پرستی را به ما آموخت و ما قبل از آن کافر بودیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    (ذکر این نکته خالی از طنز نیست که اعراب ایستاده بول میکردند و پس از فتح ایران ، از ایرانیان نشسته بول کردن را آموخته و بنام خود ضرب کردند)

    آخر این اسلامی که از عرب وحشی (آن زمان) به ارث بردیم چه دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    عربها بد بودندو اسلامشان خوب !!!!!! یعنی چه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    …… قبول……. الان همین عربهایی که برایمان اسلام آوردنده اند میگویند شما کافرید؟!!!
    مگر مفتی سعودی اعلام نکرده که شیعه کافر شده و من میبایست با آنها فصل الخطاب کنم!!!! چگونه است که الان آنها اشتباه میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟ آنها ۱۴۰۰ سال پیش درست میگفتند و الان اشتباه میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    آخر این استدال احمقانه را چگونه میتوان توجیه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا آنها اشتباه میکنند و در نتیجه اسلامشان نیز اشتباه بوده و یا درست میگویند و شیعه ما غلط است!
    حداقل منصف باشیم و یکی را بپذیریم

    خدای مصر (آمون) مدت شش هزار سال در مصر خدایی میکرد…… پس از فتح مصر ، مصریان تا ابد دیگر این خدا را فراموش کردند
    خدای بعل ، نبود و مردوک مدت هشت هزار سال در بابل و شام خدایی میکردند….. پس از مسلمان شدن ……. دیگر نوایی از این بتان نرسید

    چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چون ایدولوژی آنها ضعیف بود و ایدولوژی اسلام آنها را از بین برد

    اما چرا وقتی اسلام مردم زرتشتی ایران را بزور مسلمان کرد ، ایدولوژی زرتشت بعد از ۲۰۰۰ سال هنوز زنده و قابل بحث و جدل است و از بین نرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    چون ایدولوژی زرتشت بسیار قوی تر از ایدولوژی اسلام است و اسلام نمی تواند آن را از بین برد

    چگونه است که محققان بزرگ مسیحی همچون رنان ، ویل دورانت و نیچه که حتی مسیح را افسانه میپندارند ،در مقابل زرتشت سر تعظیم فرود میاوردند؟؟؟؟؟؟؟؟

    ببینید این آخوندها چه میکند…….. هر زمان از حل مسئله ای عاجز میماند ، سریع صورت مسئله را پاک میکند

    چند وقتی است در سایتهای خودشان وجود کورش را منکر شده و او را افسانه قلمداد کردند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    در کنفرانس زرتشت در خرمشهر نیز وجود زرتشت را یک افسانه پنداشتند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    کمی لطفا درنگ و تعمق کنید……. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اگر شما کمی وقت بگذارید و کتابهایی در خصوص زرتشت و اوستا بخوایند ….. قطعا نگرش شما را دگرگون خواهد ساخت

    1. اگر میشه لطف کرده زحمت من رو کم کنید
      شما که مطالعه کرده اید و نگرشتان عوض شده حاصل مطالعات خود را در یکی دو خط بنویسید تا ببینم ارزش وقت گذاشته و بیشتر دانستن دارد یا ندارد.

    2. در ضمن رفتار عربها برای ما ملاک نیست، آنچه قابل ملاحظه است و ارزش اندیشیدن پیرامون آن وجود دارد میراث پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است یعنی
      قرآن و عترت
      پس اینکه عربها در گذشته و یا اکنون چه قضاوتی در مورد ما داشته و یا دارند اصلا مهم نیست

  6. در خصوص درج مطالعات ……… چشم حتما

    ۱- در اوستا میخوانیم که خداوند زن و مرد را از دو بوته ریواس آفرید. بحدی آنها بهم تابیده بودن که جدا کردن آنها غیر ممکن بود(= یکسان بودن زن و مرد) ……… در قرآن میخوانیم خداوند حوا را از دنده چپ آدم آفرید (=مقام پایین زن نسبت به مرد)……… حال خودتان قضاوت کنید….. کدام واقعا میتواند منظور خدا باشد؟؟؟؟؟؟؟
    ۲- هیچگاه زرتشت جهنم با آن فضای رعب آور و بهشت با آن حوریان و …….را در اوستا توصیف نکرد……… بهشت در دید زرتشت جایگاهی برای خوبان بود.
    ۳- زرتشت هیچگاه خود را پیامبر خطاب نکرد و معتقد بود یک معلم است.
    ۴- برخلاف آنکه دیگران معتقد هستند زرتشت دین و آیین جدیدی آورد اصلا اینطور نبود. زرتشت دین و آیین قدیم ایرانیان را که مهر پروری و میترایی بود را پالایش کرد این پالایش زرتشت فقط برای این دین باستانی نبود بلکه حتی در متون هندو و ادیان شرق میانه نیز آثاری از این پالایش بچشم میخورد. یکی از دوستان که سالها در هندوستان درس میخواند و تقریبا از اکثر نقاط هندوستان دیدن کرده بود…..گفت….. در یکی از معابد هندو مجسمه ای از زرتشت دیده و وقتی علت را جویا شده به وی گفته اند که وی یکی از معلمان مذهب آنها بوده است
    ویل دورانت معتقد است که بودا کلیه تعالیم خود را از زرتشت گرفت و به واسطه جو اجتماعی سرزمینش ، آنها را منطبق کرد.
    ۵- زرتشت به شما نماز خواندن ، روزه گرفتن و ……. را پند نمی دهد (گرچه آنها را برای تهذیب نفس واجب میداند) پیام زرتشت در سه بند خلاصه میشود….و آن کردار نیک ، گفتار نیک و پندار نیک است و وقتی از وی علت را جویا شدند نگفت میروید بهشت با حوریان و …… بلکه گفت لازمه انسانیت ارج نهادن به این اعمال است. همین گفته وی و دعاهای گات های وی ، نیچه را دگرگون ساخت بحدی که کتابی بعنوان چنین گفت زرتشت به رشته تحریر در آورد.
    ۶- آنقدر قضاوت زرتشت مورد استناد بود که این قضاوت در یونان آن زمان بعنوان ضرب المثل در آمده است. هنوز هم زمانی که میخواهند بگویند قضاوت ما رو لای درزش نمی رود به زرتشت اشاره میکنند. نمونه آن مجسمه زرتشت در سر در دادگاه استیناف آمریکاست.

    پند هایی از زرتشت (که بطور مستند وجود دارد نه روایات جعلی از پیامبر و امامان که به آنها نسبت داده و اصلا سندی ندارد)…. فقط زیباترینها…..
    ۱-خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی
    ۲-اگر کسی را دوست داری، به او بگو . زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته میمانند، میشکنند
    ۳-همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی
    ۴-آنچه را می شنوید به عقل سلیم و منش پاک و روشن بسنجید و آنگاه بپذیرید
    ۵-راه جهان یکی است و آن راستیست
    ۶-دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از آن و همیشه قسمتی از غم دیگران باش نه دلیل آن
    ۷-خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک
    ۸-همسری که برای دخترت برگزیدی به او معرفی کن ولی انتخاب نهایی را به دست خودش بسپار
    ۹-خداوند این جهان زیبا را برای شادی انسان در مسیر نیک آفریده است
    ۱۰-وظیفه هر انسان در زندگی اش کار و کوشش و آبادی و پیشرفت جهان است
    ۱۱-بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست . نیکی پاسخ نیکی است و بدی سزای بدی . نتیجه زندگی ما حاصل اعمال ماست
    ۱۲-زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد، که پندارتان، کردارتان و گفتارتان نیک باشد

    دوست عزیز یکی از دلایل جذابت قرآن برای ما آن است که معنی آن را نمی فهمیم و فقط فکر می کنیم با خدا حرف می زنیم…… توصیه میکنم حتما ترجمه آن را بخوانید و سپس یکی از گاتهای اوستا (که به فارسی است) را مطالعه و خودتان قضاوت کنید…….

  7. و اما بعد……….
    تفاوت بین زن و مرد برخلاف تمامی دنیا ، در ایران باستان وجود نداشت. یکی از دلایل آن غیر از مطالب ذکر شده در مورد آفرینش آنها…. بیان مخاطب برای زن و مرد است. در تمامی زبانها از عربی ، انگلیسی ، آلمانی ، اسپانیایی ، روسی ، چینی و ژاپنی و ….. بین مخاطب زن و مرد تفاوت وجود دارد (منظور She برای زن و he برای مرد) فقط در فارسی چنین چیزی وجود ندارد…….

    البته همانطوریگه گفته شد زرتشت دین و آیین جدیدی نیاورد و وی آیین میترایی را که طی سالها دچار تنزل و خرافه شده بود پالایش کرد.
    در واقع میتوان آیین زرتشت را تکمیل کننده دین میترایی ایرانیان نامید.

    این آیین نزدیک به هشت هزار سال پیش در ایران کهن بوجود آمد. اثر این آیین بحدی در ادیان مختلف ظهور کرد که اخیرا بسیاری از محققان مسیحی ، آیین مسیح را برگرفته از آیین میترایی می دانند. مراسمی همچون تثلیث ، اعتراف ، صلیب ، حواریون و شام آخر ، غسل تعمید ، افروختن شمع و نواختن ناقوس ، نان و شراب ، مهرابه، تعطیلی یکشنبه ، کریسمس (انقلاب زمستانی)…… همه از آیین میترایی به آیین مسیحیت وارد شده است.

    مراحل تصوف و بلوغ در این مکتب بسیار جالب بوده و از شاگردی تا پیر طریقت ادامه دارد. در این مراسم افراد (زن و مرد) از سنین جوانی میبایست وظایف جمعی همچون خدمت گذاری را انجام داده و بدآن نیز افتخار کنند از جمله …….. موظف بودند تا در کوچه و خیابانها به مردم خدمت کنند و ……… (مراسمی که اکنون در ژاپن تحت عنوان پاشویی والدین به محصلین تدریس میشود یکی از این وظایف خدمت گذاری است)

    یکی از مراحل تصوف ، مرحله اعتراف بود. در این مرحله به شخص شراب زیاد داده تا وی مست شود و دیگر نتواند دروغ گفته و به اصطلاح تمرکز دروغ گویی را از دست بدهد ……. این مکان را خرابات میگفتند…….. (اعتراف اکنون در مسیحت بعنوان یک پالایش روح و در مقابل کشیش انجام میشود)…….

    اگر در مورد شراب اطلاع ندارید باید خدمتتان عرض کنم که تنها نوشیدنی الکلی که اعتیاد نمی آورد شراب است. زیرا الکل بطور مستقیم در آن نیست و پس از رسیدن به خون الکل آزاد میشود. لذا هم اعتیاد نمی آورد و هم به اصطلاح سیاه مست نمی شوید (چون حجم خون ثابت است)…… آنقدر برای بدن فایده دارد که ابوعلی سینا گفته….. شراب را از برای ابلهان حرام ساختند……بگذریم……

    در قدیم کتاب های دوران کهن و آیین میترایی تقریبا در دسترس محققان بود. از این رو تمامی شعرای قدیم به محض آشنایی با فرهنگ میترایی شیفته آن شده و این نکته در تمامی آثار آنها به چشم میخورد…… (تفتیش عقاید و جمع آوردی این کتاب ها از زمان فتحعلی شاه قاجار شروع شد)……..

    از جمله سرامد شعرا حافظ میباشد که تقریبا در آثارش حتی سلوک مهری را نیز ستوده است……… تا آنجا که حتما شنیده اید ……پس از مرگش مردم از به خاک سپردن وی در قبرستان مسلمانان جلوگیری میکردند (گفتند شراب خوار بوده) که در آخر تصمیم گرفتند از کتاب خود حافظ فال بگیرند که این غزل معروف آمد…… عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت ………
    و یا خیام که دیگر جای بحثی باقی نگذاشته……. تقریبا در تمامی آثار شعرا سلوک مهری ….. پیر خرابات ….. شراب خوارگی ….. اعتراف …… میخانه…… و غیر ذکر شده است.

    حتی آیین مهر با آیین اسلام درآمیخت و کیش صوفیه را بوجود آورد……

    لذا فقط توجه شما را به این نکته جلب میکنم……

    اسلام و قرآن در ۱۴۰۰ سال پیش آمد…….. وی کیش میترایی در هشت هزار سال پیش ظهور کرد….. بحدی ایدولوژی زیبا و غنی دارد که هر که با آن روبرو شده تقریبا شیفته آن شده است. حال فقط تصور کنید در هشت هزار سال پیش که هنوز در اکثر نقاط کره زمین مردم در غار زندگی میکردند و هنوز جوامع پیشرفته ای ظهور نکرده بود ، چگونه ممکن است چنین نگرشی نسبت به انسان و انسانیت شکل بگیرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    لذا برخلاف بسیاری از مذهبیون ، اگر قرآن با آن نوشتار ساده و بیان بسیار مشکل و بدون درج هیچ واقعه و آموزش سازنده ای یک معجزه باشد (آنهم در دورانی که بشر شکوفا شده بود- در ۱۴۰۰ سال پیش )…… پس در خصوص آیین مهر که ۸۰۰۰ سال پیش بوجود آمده بود و با اینهمه عجایب مختلفی که تمامی محققان را شیفته آیین و سلوک خود کرده ، و از دین یهود ، مسیحیت ، بودا و ….. تاثیر گذار بوده ، واقعا چه میتوان گفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    1. تشکر
      همه آنچه نوشته اید با اندکی تفاوت تقریبا در تمام آیین ها مشترک است اما آنچه اسلام علاوه بر آنها دارد ترسیم عینی نقشه راه است برای شخص من و برای تک تک اشخاص از بدو تولد و حتی قبل از آن تا استقرار در منزل نهایی

      خوب می دانید که اسلام هیچگاه آیین های قبل از خود را نفی نمی کند بلکه بر آنها صحه می گذارد و تاییدشان می کند اما نو شدن انسان نیاز به نو شدن نسخه هدایت و تربیت او دارد و از نظر ما اسلام در انتهای این خط است

      اینکه از شما خواستم در یکی دو خط حاصل مطالعات خود را بنویسید منظور بیان چنین نقشه راهی بود

      یک فرمول ساده برای رهایی از این زندگی پوچ و بی معنا

  8. نفرین به اسلام کثیف که هرچی بدبختیه کش کشتاره تو خاورمیانه جهان زیر سر این دین کثیف پرازنجاسته
    ایران هربدبختی داره میکشه زیر سر همین علما اسلام نجسه

  9. اقای داریوش الان چه دینی خوبه من برم سراغ اون دین ؟؟؟؟ اصلا خدا رو قبول داری ? میگی اسلام پر از نجاسته ??????????? دقیقا کجاش به من بگو؟

  10. *ابو علی سینا در کتاب شفا منکر وجود هرنوع معجزه میشود و این یعنی هیچگاه هیچ معجزه ای از سوی هیچ شخصی انجام نشده است و این ادعا کاملا مخالف آن چیزی است که مسلمانان و خصوصا شیعه ها به آن اعتقاد دارند.*

    مواردی که ذکر کردید را لطفا عین عبارت را با ذکر آدرس نقل کنید.

    برای اینکه به شم عرفانی بوعلی پی ببرید توصیه می کنیم سری به کتاب الاشارات و التنبیهات او بزنید

    در ضمن با این نقل قولهایی که به قول خودتان از این علامه های دهر کردید ما نفهمیدیم شما سنی هستید یا کافر هر چند که در نتیجه فرق چندانی ندارد!

  11. اگر بنا بر این بود که هر کسی با فکر کردن زیاد به نتایج اینچنینی برسد که نه نیاز به دانشمند داشتیم و نه نیاز به این همه رشته های تحصیلی و دانشگاه و و و ….

    نتیجه همه این تلاشهایی که ذکر کردید فراهم کردن زمینه یک زندگی بهتر و آسان تر است همین !

    اما سوال من این است:

    چرا باید زندگی کنیم؟؟؟

    لطفا یک جواب ساده و مختصر

    1. سمیر برو با همون محمد تجاوزگرو حسن زن باز زندگی کن و به وعده بهشت قران خوش باش.وقتتو هدر نده اینجا.والا بهشت از کفت میره

  12. با سلام
    هدف آفرینش فقط تکامل است.
    از زمانی که اولین موجودات تک سلولی آفریده شدند …… سپس موجودات چند سلولی ……. نهایتا میمونهاو انسان
    اما انسان بدلیل هوش و تفکر ، حیله و مکر را یاد گرفت…….. قبایل سود جو پس از اتمام مواد غذایی به قبایل کشاورز حمله کرده و دسترنج آنها را چپاول میکردند….. لذا قوانین شکل گرفت و چون در زمان کهن قوانین جزائی بسیار کم قدرت بوده و گاه وجود نداشت …… فلسفه خداوند (نیرویی پنهان که ناظر اعمال شماست) شکل گرفت و همه و همه این قوانین ایجاد محیطی امن برای زندگی و تکامل است.

    انسانهای امروز با انسانهای حتی ۳۰ سال پیش فرق میکنند هم از لحاظ روابط اجتماعی و هم اخلاقی……… و سرچشمه تکامل روابط اجتماعی و اخلاقی جامعه است.
    مثلا در ۳۰۰۰ سال پیش افراد دزد را میکشتن…… سپس در ۱۵۰۰ سال پیش به بریدن دست غناعت کردند و حال با پرداخت جریمه آزاد میشوند.
    حتی الان اعدام کردن نیز در حال منسوخ شدن است…… این رفتار جامعه نشانه تکامل و پیشرفت است.

    حتی طبق تحقیقات اخیر مشخص شده که تعداد نرون های مغز افراد طی یک نسل نزدیک به ۱۵۰ هزارتا بیشتر میشود.

    قطعا انسانهایی که ۱۰۰۰ سال دیگر خواهند آمد کلی با ما فرق خواهند داشت…… یا انسانهایی که ۳ میلیون سال دیگر خواهند آمد….. از نظر آنها قطعا روابط ما همانند میمونها در ۳ میلیون سال پیش خواهد بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    قلمرو ما الان کره زمین است شاید در هزاران سال دیگر …..قطعا با هوشمندتر شدن و باهوشتر شدن انسانها ……….کرات دیگر را نیز تسخیر کنند………..

    شاید هم نسل انسان از بین رفته و موجودات هوشمند از یک نوع دیگر موجودات بوجود آیند…….

    با توجه به مدارک مستند مشاهده شده از دو میلیارد سال پیش تاکنون ، تنها چیزی که در این سیر زمان ، مشاهده میشود تکامل است………… پس قطعا تکامل به راه خود ادامه میدهد و معلوم نیست آخر چه خواهد شد؟؟!!!!!!!!!!!

    غیر از مغز حتی فیزیک بدن نیز در حال تکامل است…….مگر نشنیده اید که فضانوردانی که بمدت یک ماه به فضا میروند نزدیک ۳۰% عضلات پاهایشان کاهش میبابد….. معنی این پیشامد یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر خدا انسان را بیکباره بوجود آورد نمی بایست تحت هیچ شرایطی خللی در فیزیک بدن انسان رخ دهد………. اما اینطور نیست و طبیعت ثابت کرده که خلقت فقط ار تکامل و فرگشت میسر است…………. و ادامه دارد………………

    این واضح است که انسان سرعت تکامل را افزایش داده دلیل آن بهینه سازی ژنوم گیاهان و مقاوم سازی آنهاست………. گندمی که سی سال پیش کاشته میشد و براحتی ممکن بود توسط آفت ها از بین رود ……… آلان اینطور نیست……… یا حتما پدر شما یاد دارد که در گذشته در هر محله ای چند افلیج و عقب افتاده ذهنی وجود داشت…………. ولی الان اینطور نیست و علت آن این است که انسان روند تکامل و فرگشت را بهینه کرده است.

    انسان عناصر مرکب را خلق کرده که طبیعت قادر به تولید آن نیست………… قطعا در آینده یک رشد باورنکردنی از تکامل را شاهد خواهیم بود……… پیوند عناطر مرکب با پوست برخی موشهای آزمایشگاهی (اکنون) توانسته است پوست را در مقابل اشعه های مرگبار ماورای بنفش و گاما حفظ کند…….. شاید در آینده دارویی ساخته شود که پس از تولد به نوزاد زده و وی دارای پوستی مقام ، استخوانی صدها برابر محکم تر و حتی مغز پیجیده تر شود………….. خدا میداند………….تکامل ما را بکجا میبرد……………….

    1. آفرینش !!!! تکامل ؟؟؟؟

      ………….. خدا میداند………….تکامل ما را بکجا میبرد……………….؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  13. جناب سمیر خیام ؛ حافظ و زکریا رازی و علی الخصوص ابوعلي سینا به هیچ وجه مسلمان نبوده اند راجع به اعتقاد به دین نزدپورسینا گفتی بله پورسینا مسلمان متولد شد و ولی بعد ها بی دین شد و منکر زندگی پس از مرگ شد از این رو اورا در قبرستان زیادی به خاک سپردند سپس راجع به اعتقاد فردوسی به اسلام گفتی باید بگویم که همانطور که دکتر روشنگر اشاره کردند این اشعار که مربوط به عشق به اسلام و اینها هستند هیچ یک کار فردوسی نیستند اما چرا ؟
    اگر شاهنامه را خوانده باشی به بیت معروقی برخورده ای ” عرب هر چه باشد به من دشمن است بداندیش و بدگوی و اهریمن است ” ولی در ابیات بعدی گفته شده ” بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم ” این ابیات دارای تناقض فاحشی هستند چرا که در یک جا گفته عرب هرچه باشد بر این دشمن است در یک جای دیگر خودش را خاک پی یک عرب اعلام کرده آیا این بیت شعر فردوسی است ؟ هرکس که به اندازه یک نخود خرد داشته باشد میفهمد این بیت های اسلامگرايان فردوسی همگی جعلی هستند —— و نیز در مورد زکریا رازی پیشنهاد میکنم مقاله رازی و دین ستیزی او را بخوانی تا اینچنینی دچار یاوه سرایی نشوی در ضمن آقای منتقد فرگشت شما هنوز تفاوت فرگشت و تکامل را نمیدانی آن وقت آمده ای فرگشت را مسخره میکنی ؟ فرگشت صرفا به معنای تکامل نیست بلکه فر به نوعی به معنای تکمیل شدن و گشت به معنای دگرگونش است
    ضمنا دوست عزیز علم کوچک ترین ارزشی برای آن کتاب مثلاافلاکی شما قائل نیست علم از شما معذرت میخواهد که فرگشت تقریبا دیگر یک فکت علمی شده است و با خرافات جنابعالی در تناقض است

  14. با درود

    واقعا شرم آور است که تمامی بدبختی هایی که بر این ملت گذشته از خود این ملت است !!!!

    ۱- حمله اسکندر به ایران و گذر از کوهستانها توسط خیانت یک چوپان صورت گرفت !!!
    ۲- حمله اعراب به ایران توسط خیانت سلمان فارسی و مرزبانان خائن ایرانی میسر شد !!!
    ۳- کشته شدن بابک و مازیار توسط افشین ایرانی صورت گرفت !!!
    ۴- پس از تسلط اعراب ، بدلیل آنکه دیوان ها و محاسبات خراج به فارسی بود ، زبان فارسی ارج و ارزش خود را حفظ کرده بود. در زمان حجاج و با خیانت یک ایرانی و برگرداندن دیوان به زبان عربی ، ارج و منزلت زبان فارسی از بین رفت !!!
    ۵- خیانت یک ایرانی در سی سال پیش (سردار سازندگی) موجب ظهور یک دیکتاتور شد !!!

    میبینید !!!!!!!!!!!!! بر ماست که بر ماست

  15. پا گرفتن اسلام با قدرت خون ریزی شمشیر و ترس مردم از جان و مالشان صورت گرفته است ، طراحی کتابهای اسمانی از دورانهای بسیار گذشته با جمله بندی دقیق و فریبکارانه انجام گرفته ، و همیشه مردمانی ضعیف و بیچاره از نظر دانش و ثروت ، تحت تاثیر این پدید اورندگان قرار گرفته اند ، همانگونه که در این دوران نیز بدینگونه صدق میکند ، شیادان و دزدان مال و افکار ملتهای نادان و ترسو ، همیشه تبلیغات وسیعی را جهت پیش بردن خرافات و چرندیات بکار گرفته اند ،از جمله کاتبان دروغ پرداز و شاعران بذله گو و چرت گوی که از گرسنگی و دربدری به دربار شاهان و رهبران راه یافته اند و در مدح انان سروده اند و یاوه های انها را نیز چون موم بدان شکل و شمایل و پر و بال داده اند که هر خواننده ای را بهنگام خواندن ، بشادی و گریه وا میدارد و بدتر از ان بدون هیچ تفکری ، مجذوب را در خود ذوب کرده و ان گفتار را به یقین میپندارد و همیشه از ترس بر ان که گفتار خداوند است ، بر ان راه قدم بر میدارد بدون انکه بداند راستی و ناراستی انرا ، و این جریان در مملکت ما درصد بالایی را بخود اختصاص داده ،

  16. ==خشونت خرمدینان==

    تحت حکومت بابک، خرمیان که تا پیش از زمان بابک کشاورزانی صلحجو توصیف شده بودند و از کشتن و آزار رساندن به دیگران خودداری می‌کردند، به سربازان جنگی تبدیل شدند که مشتاق جنگیدن و کشتن، تخریب آبادیها و حمله به روستاها و غارت آنها و حمله به کاروانها بودند. بابک پیروانش را تحریک می‌کرد که از اعراب متنفر باشند و برای شورش علیه رژیم خلافت قیام کنند. گزارشها حاکی از آن است که بابک به مردانش دستور می‌داد که مسلح شوند و به قلعه‌ها و نقاط استراتژی حمله کنند و به مردان جنگی خود دستور می‌داد تا مردم را بکشند و آبادی‌ها را ویران کنند. بدین وسیله جاده دشمنانشان را مسدود کرده و ترس و وحشت را پراکنده‌می‌ساختند.[۲] همین برخوردهای خونین سبب تحریک مسلمانان شهرهای برای جنگ با خرمیان که آن را جهاد می‌دانستند شد. چنان‌که در منابع آمده‌است، در سپاه افشین عده زیادی از داوطلبان جهاد بوده‌اند.[۱۹]

    این تناقض (منع خونریزی در دین مزدک و جنگ‌هایی که بابک و پیروانش می‌کردند) را یارشاطر هم بدان اشاره می‌کند و می‌گوید که پاسخ این تناقض را مقدسی از زبان خرمیانی که می‌شناخته، داده‌است: “هرگاه اوضاع و احوال خیزش را ایجاب کند خونریزی نیز رواست. باید فرض کنیم که چنان‌که بیشتر گفته شد، اوضاع روزگار کواد را مزدکیان مردمی رزمنده و پیکارجو ساخت و سنت خیزش را در میان آنها گذاشت.

    (منابع را می‌توانید از این مقاله ویکیپدیای فارسی خودتان ببینید)
    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9_%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%86#.D8.AE.D8.B4.D9.88.D9.86.D8.AA_.D8.AE.D8.B1.D9.85.D8.AF.DB.8C.D9.86.D8.A7.D9.86

    1. شرم دارد خود را ایرانی بنامید و قهرمانان وطن را خائن و از آن سو یک مشت عرب متجاوز به ناموس و خانه ات را بپرستی ………

  17. اقای روشنگر قرار نشد وقتی کم میاری چرت و پرت ببافی.این ادما از دید تو و امثال تو قهرمانن که با اسلام پدر کشتگی دارید و بنده مطمئنم همین اسلام یک جایی برای انجام کار دلخواهت سد راهت شده و بهمین خاطر این همه با کینه حرف میزنی.من ادم مذهبی نیستم ولی داداش مردم رو اوسکول فرض نکن دیگه

Comments are closed.