ماريه قبطيه, كنيزى زیبا كه عامل رسوایی جنسی پیامبر اسلام شد

Print Friendly, PDF & Email

همانطور كه ميدانيد عشق و علاقه وافر پيامبر اسلام به مسائل جنسى و ارتباط با زنان، بزرگترين نقطه ضعف ايشان ميباشد كه در جاى جاى تاريخ خود مسلمانان ردپاى آنرا ميبينيد.
عشق و علاقه پيامبر مسلمانان به زن زيباى پسر خوانده اش و در نهايت ازدواج با وى همانند لكه ننگ سياهى بر پيشانى تاريخ زندگى محمد نقش بسته است. در اين مقاله ميخواهيم به يكى ديگر ازين اتفاقات كه سرچشمه از نقطه ضعف محمد در مقابل همخوابى با زنان، ميگيرد را با استناد به مورخين مسلمان و با اشاره به آيات خود قرآن خواهيم پرداخت.

مخاطبين محترم توجه بفرماييد كه تمامى اين اتفاقات و داستانها در كتب خود مورخين و سيره نويسان مسلمان منعكس شده است و ما فقط آنها را نقل قول ميكنيم، پس نميتوان هيچ اتهامى را متوجه نويسنده اين مقاله بعنوان عنادورزى يا دشمنى كرد. با ذكر اين مقدمه كوتاه ميپردازيم به اصل داستان.

پیامبر اسلام در سال هفتم هجری و چند ماهی پس از تسخیر خیبر(قلعه يهوديان)، نامه ای به دست مردی از یارانش به نام حاطب ابن ابوبلتعه که به قصد خرید و فروش کالا به مصر می رفت برای مقوقس اسکندریه (کشیش بزرگ مصر) فرستاد.

در این زمان دولت ایران و دولت روم وارد مذاکره برای آشتی شده بودند و آناتولی و شام و فلسطین و مصر که سالهای درازی در اشغال نیروهای ایران بود به دولت روم واپس داده شده بود و نیروهای ایران در تدارک تخلیه این سرزمینها بودند، و مسیحیان در شام و مصر در جشن و شادى بودند. امارت مصر نیز در دست مقوقس (كشيش بزرگ مصريان) بود.

مقوقس که از پیشتر با مردم حجاز ارتباط داشت و مردمی که از حجاز به نزدش می رفتند را با هدایا برمیگرداند، و اینک داستان یهودکشی پیامبر را نیز شنیده بود و دلش خنک شده بود، فرستاده پیامبر را نواخت و دو كنيز براى پيامبر هديه فرستاد كه يكى از آنها كنيزى زيبا و سياه پوست به نام ماريه بود كه نزد خود نگه داشت(و سپس ماریه را به یکی از همسرانش بخشید) و ديگرى سيرين كه محمد آنرا به حسان بن ثابت بخشيد چون سالى پيشتر در ماجراى افك و ماجراى صفوان بن معطل با عائشه كه باعث جنجالى در ميان مسلمانان شده بود، محمد به او تازيانه زده بود و اينك خواست كه با اين هديه از او دلجوئي كند.

طبرى مورخ بزرگ اسلام مينويسد: متن عربى: كان المقوقس أهداه إليه مَعَ الجاريتين اللتين يقال لإحداهما مارية، وهي التي تسري بِهَا والأخرى سيرين وهي التي وهبها رسول الله لحسان بْن ثابت، لما كان من جناية صفوان بْن المعطل عليه، فولدت لحسان ابنه عبد الرحمن بْن حسان وَكَانَ المقوقس بعث بهذا الخصي مَعَ الجاريتين اللتين أهداهما لرسول الله 

ترجمه: مقوقس دو خواهر را بعنوان هديه فرستاد كه نام يكى از آنها ماريه و نام ديگرى سيرين بود ماريه را خود پيامبر نگاه داشت و ديگرى را به حسان بن ثابت هديه داد كه در جريان صفوان به او ظلم روا شده بود الى آخر …(منبع: تاريخ طبرى، ج ٣ ص ١٧٢ , لينك صفحه كتاب) كتاب ديگر تاريخى كه اين داستان را بازنويسى كرده است، كتاب طبقات كبرى از معتبرترين منابع تاريخى اسلام است. متن عربى: بَعَثَ الْمُقَوْقَسُ صَاحِبُ الْإِسْكَنْدَرِيَّةِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم فِي سَنَةِ سَبْعٍ مِنَ الْهِجْرَةِ بِمَارِيَةَ وَبِأُخْتِهَا سِيرِينَ وَأَلْفِ مِثْقَالٍ ذَهَبًا وَعِشْرِينَ ثَوْبًا لَيِّنًا وَبَغْلَتِهِ الدُّلْدُلِ وَحِمَارِهِ عُفَيْرٍ وَيُقَالُ يَعْفُورٌ 

ترجمه: مقوقس والى اسكندريه در سال هفتم هجرى ماريه و خواهرش را به همراه هزار مثقال طلا و بيست لباس فاخر و الاغى به نام عفير يا يعفور را به سوى پيامبر اسلام فرستاد.(منبع: طبقات الكبرى -ط دار صادر ج ٨ ص ٢١٢, لينك صفحه كتاب)

ماریه زنى بسيار زیبا بوده است که احتمالاً به همين خاطر شامل ازدواج های بدون خواندن عقد و نکاح برای محمد شده، و او را بر خود حلال کرده است، البته صرف هديه بودن و كنيز بودن ايشان خود كافى است كه براى همخوابى با اين بانوى بخت برگشته عقدى جارى نشود. از دلايل زيبايى وافر ماريه قبطيه را ميتوان از سخنان عايشه در مورد ايشان دريافت كه بعدها ماریه را این گونه با حسرت به یاد می آورد: «چونکه ماریه زیبا بود من بر او رشک می بردم».

متن عربى: وكانت عائشة تَقُولُ: ما غرت عَلَى امرأة غيرتي عَلَى مارية، وَذَلِكَ لأنها كانت جميلة جعدة الشعر، وكان رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وسلم معجبا بِهَا

ترجمه: عايشه ميگفت: هرگز به هيچ زنى حسادت نورزيدم بجز بر ماريه زيرا بسيار زيبا با موهاى مواج بود و پيامبر بسيار مجذوب او بود.(منبع: انساب الإشراف بلاذري ج ١ ص ٤٥٠, لينك صفحه كتاب)

واقدى نيز در اينمورد روايتى را در كتاب طبقات كبرا به اين مضمون آورده است: متن عربى: عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: مَا غِرْتُ عَلَى امْرَأَةٍ إِلَّا دُونَ مَا غِرْتُ عَلَى مَارِيَةَ؛ وَذَلِكَ أَنَّهَا كَانَتْ جَمِيلَةً مِنَ النِّسَاءِ جَعْدَةً , وَأُعْجِبَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم

ترجمه: به هيچ زنى حسادت نورزديم به جز ماريه، به اين دليل كه او از زنان بسيار زيبا بود و پيامبر بسيار مجذوب زيباييش بود.(منبع: الطبقات الكبرى – ط دار صادر  ج ٨ ص  ٢١٢ , لینک صفحه این کتاب.)

حال ببينيم عشق و علاقه پيامبر اسلام به اين بانوى بسيار زيباى مصرى چه رسوائى را در دامنش مى اندازد و او را وارد چه مخمصه اى ميكند. در كتاب تفسیر طبری در مورد آيات اوليه سوره تحريم آمده است: “منظور از آیه ی اول از سوره ی تحریم که می گوید: (ای پیامبر چرا چیزهایی را که خداوند برایت حلال کرده است از خود حرام می کنی) این است که، پیامبر با کنیزش در حال معاشقه بوده است که در این موقع حفصه همسر محمد شاهد ماجرای ميان آن دو بوده است.
متن عربى: فِي قَوْلِ اللَّهِ: {يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ ِمَا تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ} فِي جَارِيَةٍ أَتَاهَا، فَاطَّلَعَتْ عَلَيْهِ حَفْصَةُ
ترجمه: در كلام الله كه ميگويد اى پيامبر چرا حلال خدا را برخود حرام ميكنى در مورد آميزش با كنيزش است كه حفصه(همسر محمد و دختر عمر بن خطاب) از آن خبردار ميشود، ميباشد.(منبع:تفسير الطبري(جامع البيان) – الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان ، ج ٢٣ ص ٨٥ , لينك صفحه كتاب)

و اما آنگونه که بعدها افراد خانه های پیامبر اسلام (همسرانش) بازگویی کرده اند, در تفسير طبرى و ديگر مفسرين بزرگ نيز آمده است: پیامبر در روزی که محمد بايد همراه عائشه و در خانه او باشد، ماریه را بی خبر عائشه به خانه حفصه(كه براى ديدار پدرش از خانه خارج شده بود) آورده با او همبستر شده است، به ناگاه حفصه به خانه بازميگردد و محمد را در حال آميزش(سكس) با ماريه ميبيند.
متن عربى: فَذَهَبَتْ حَفْصَةُ إِلَى أَبِيهَا، فَتَحَدَّثَتْ عِنْدَهُ، فَأَرْسَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى جَارِيَتِهِ، فَظَلَّتْ مَعَهُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ، وَكَانَ الْيَوْمَ الَّذِي يَأْتِي فِيهِ عَائِشَةَ، فَرَجَعَتْ حَفْصَةُ، فَوَجَدَتْهُمَا فِي بَيْتِهَا، فَجَعَلَتْ تَنْتَظِرُ خُرُوجَهَا، وَغَارَتْ غَيْرَةً شَدِيدَةً، فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَارِيَتَهُ، وَدَخَلَتْ حَفْصَةُ فَقَالَتْ: قَدْ رَأَيْتُ مَنْ كَانَ عِنْدَكَ، وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللَّهِ لَأُرْضِيَنَّكِ فَإِنِّي مُسِرٌّ إِلَيْكِ سِرًّا فَاحْفَظِيهِ»

ترجمه: حفصه به خانه پدرش روانه شد، پيامبر ازين جريان باخبر بود(اينكه حفصه خانه را ترك ميكند)، پس بدنبال كنيزش فرستاد كه به خانه حفصه برود، و آن روزى بود كه بايد همراه عايشه ميبود، حفصه بازگشت و به ناگاه ماريه و محمد را در خانه اش يافت.
بدليل بسته بودن درب خانه، منتظر ماند كه كارشان تمام شود و در حين خروجشان وارد خانه شد و به محمد گفت: ديدم با چه كسى بودى با من بسيار كار بدى كردى… پيامبر(كه در شرايط بسيار بدى قرار گرفته بود) گفت: به الله قسم تو را راضى ميكنم(هرطور بخواهى رضايتت را جلب ميكنم) و اين بايد بين ما يك راز باقى بماند!(منبع: تفسير طبرى ، ج ٢٣ ص ٨٦ , لينك صفحه كتاب)
داستان را كه طبرى ازين جريان نقل كرده را با زبانى روانتر مينويسم: در يكى از روزها حفصه براى كارى قصد رفتن به خانه پدرش(عمر بن خطاب) را داشت و اين فرصت خوبى را براى محمد ایجاد می كند تا با كنيز زيباى خود معاشقه ای با داشته باشد با اينكه آن روز را بايد همراه عايشه ميبود و با وى همخوابى ميكرد.

ماریه پیشنهاد محمد را اجابت می نماید(كنيز نميتواند سرپيچى كند) و در رختخواب حفصه، گرم معاشقه می گردند. دست بر قضا قبل از اتمام سکس، حفصه به منزلش مراجعت می کند. همينكه به خانه می رسد می بیند که درب منزل از پشت بسته شده است. ناچار جلوی در می نشیند تا محمد و ماریه از خانه خالى محل معاشقه خارج شوند. حفصه با دیدن چنین صحنه اى و همخوابى محمد با كنيزش در رختخواب او، کاسه ی صبر و تحملش لبریز می شود و به محمد ميگويد: «بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»

متن عربى مربوطه: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ بَيْتَ حَفْصَةَ، فَإِذَا هِيَ لَيْسَتْ ثَمَّ، فَجَاءَتْهُ فَتَاتُهُ، وَأَلْقَى عَلَيْهَا سِتْرًا، فَجَاءَتْ حَفْصَةُ فَقَعَدَتْ عَلَى الْبَابِ حَتَّى قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَاجَتَهُ، فَقَالَتْ: وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، جَامَعْتَهَا فِي بَيْتِي

ترجمه را در بالا نوشته ام و فقط كلمات آخر اين متن عربى را براى بستن دهان ماله كشان ترجمه ميكنم. حفصه به محمد ميگويد: به خدا با من بسيار بد كردى، جامعتها في بيتى: با او در خانه من سكس كردى.(منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٧ , لينك صفحه كتاب)

روايت مرتبط با متن بالا: وَكَانَ بَدْءُ الْحَدِيثِ فِي شَأْنِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ الْقِبْطِيَّةِ، أَصَابَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فِي يَوْمِهَا، فَوَجَدَتْهُ حَفْصَةُ، فَقَالَتْ: يَا نَبِيَّاللَّهِ لَقَدْ جِئْتَ إِلَيَّ شَيْئًا مَا جِئْتَ إِلَى أَحَدٍ مِنْ أَزْوَاجِكَ بِمِثْلِهِ فِي يَوْمِي وَفِي دَوْرِي(منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٨ , لينك صفحه كتاب)

حفصه همچنين بسیار مشوش و ناراحت، به محمد می گوید حالا با چشمان خودم دیدم که چه کار می کردید، مگر من از دیگر زنانت سر به زیر تر و آرام تر نبودم؟ پیامبر می گوید: آرام باش و پیش کسی سخنی نگو، من نیز قول می دهم آن کنیز را بر خودم حرام کنم و به هیچ وجه نزدیکش نشوم. 
متن عربى: فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّى كَانَ هَذَا الْأَمْرُ، وَكُنْتُ أَهْوَنَهُنَّ عَلَيْكَ؟ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اسْكُتِي لَا تَذْكُرِي هَذَا لِأَحَدٍ، هِيَ عَلَيَّ حَرَامٌ إِنْ قَرَبْتُهَا بَعْدَ هَذَا أَبَدًا»(منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٤ , لينك صفحه كتاب)

و اما در ادامه محمد به حفصه گفت: اين موضوع را كتمان كن و به عائشه درباره آنچه ديدى چیزی نگو، اما حفصه اين مطلب را براى عايشه بازگو كرد و عائشه از شنيدن اين موضوع بسيار خشمگين ميشود.
متن عربى: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اكْتُمِي عَلَيَّ وَلَا تَذْكُرِي لِعَائِشَةَ مَا رَأَيْتِ» . فَذَكَرَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ، فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ.(منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٥ , لينك صفحه كتاب)

اين مسأله كه به گوش عایشه می رسد، خود به خود به وسیله ی عایشه و حفصه به جنجال و آبروريزى بزرگى تبديل می شود و اسباب دردسری بزرگى را براى محمد فراهم می كند. محمد از حرام کردن ماريه بر خويشتن تغيير نظر داد و برای تبرئه و تزکيه خود و مثل همیشه برای سرپوش گذاشتن به اين عمل زشت و شرم آور، و سرکوب زنانش، به آیاتى از قرآن پناه می برد كه شامل آيات ١ تا ٥ سوره تحريم است. متن آيات سوره تحريم همراه با ترجمه:

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱﴾ اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى ‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است (۱)

قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿۲﴾ قطعا خدا براى شما [راه] گشودن سوگندهايتان را مقرر داشته است و خدا سرپرست‏ شماست و اوست داناى حكيم (۲)

آيه سوم که دنباله همين قضيه است، شخص را به شگفت می اندازد که يک امر شخصی و خانوادگی و مربوط به گفتگوی زن و شوهر چرا بايد در كتابى مطرح شود كه از آن بعنوان كتاب خدا و هدايت كننده انسانها نام برده ميشود، دقت بفرماييد:

وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۳﴾ و چون پيامبر با يكى از همسرانش رازى را بازگو كرد و همين كه وى آن را به زن ديگر گزارش داد و خدا پيامبر را بر آن مطلع گردانيد [پيامبر] بخشى از آن را اظهار كرد و از بخشى [ديگر] اعراض نمود پس چون [مطلب] را به آن [زن] خبر داد وى گفت چه كسى اين را به تو خبر داده گفت مرا آن داناى آگاه خبر داده است (۳)

موضوع در آيات ٤ و ٥ بدتر هم ميشود زيرا الله براى حل مشكلى كه پيامبرش بدليل عدم كنترل شهوتش بوجود آورده است، به تهديد عايشه و حفصه روى مى آورد که اگر در صورت ادامه اين وضع و تعقيب اين ادا و اصول زنانگی و رشک ورزيدن، موجبات ناراحتی پيغمبر را فراهم کنيد، خداوند حامی اوست و حتی ممکن است منجر به طلاق دادن شما شود، دقت بفرماييد:

إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ﴿۴﴾

اگر شما دو زن به درگاه خدا توبه كنيد [بهتر است] واقعا دلهايتان انحراف پيدا كرده است و اگر عليه او به يكديگر كمك كنيد(عليه محمد تبانى كنيد) در حقيقت ‏خدا خود سرپرست اوست و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اويند] و گذشته از اين فرشتگان [هم] پشتيبان [او] خواهند بود (۴)

عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا ﴿۵﴾

اگر پيامبر شما را طلاق گويد اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان مؤمن فرمانبر توبه كار عابد روزه‏ دار بيوه و دوشيزه به او عوض دهد (۵) لينك از سايت پارس قرآن، آيات ١ تا ٥ سوره تحريم.

بدین ترتیب الله با تدابير خدايانه خود و با فرستادن آياتى در مورد مسائل بسيار شخصى محمد و نجات او از رسوائى جنسى اش، آب ها را از آسیاب انداخت و براى بار ديگر اثبات كرد كمك به ارضاى جنسى محمد و شهوت سيرى ناپذير او از نجات جان هزاران برده و كنيزى كه بدست مسلمانان افتاده بودند بسيار مهم تر است زيرا در مورد برده دارى و مذمت آن حتى يك آيه در قرآن وجود ندارد ولى در مورد تهديد زنان محمد به طلاق چندين آيه وجود دارد(واقعا عجب خداى دانا و مهربانى).

بازتاب این واقعه و رسوائى جنسى پيامبر اسلام، در بیشتر منابع اسلامی، سؤالات و شبهات و انتقادات زیادی را در عصر کنونی نسبت به رفتار و كردار پيامبر مسلمانان ایجاد کرده است. جای بسى شگفتی است که محمد همراه کنیزش در حال معاشقه باشد. یکی دیگر از زنانش ماجرا را بفهمد و برای دفاع از حقوق پایمال شده ی خود برخيزد و محمد، آنان را تهدید به طلاق دادن نماید. مطابق معیار و ارزش های امروزی می توان گفت که محمد مرتكب چند خطاى فاحش شده است:

١) روزى كه نوبت عايشه بوده با كنيزش همبستر ميشود يعنى خيانت به عايشه!

٢) محمد كنيزش را وارد خانه همسرش حفصه ميكند كه از جريان كاملا بيخبر است( باز هم خيانت به حفصه)

٣) بدون عقد ازدواج با يك بانو همبستر شده است(زنا كردن با ماريه) و الا دليلى بر عصبانيت زنان وجود نداشت.

نكته جالبى كه ماله كشان متعصب مسلمان و روحانيون سعى در القاء آن دارند اين است كه ازدواج هاى متعدد محمد به دليل ارضاى شهوت جنسى نبوده است، ولى اين داستان اثبات ميكند كه محمد حتى با داشتن زنان فراوان هنوز هم قادر به كنترل شهوت خود نبوده و اين چنين دزدكى و بى خبر كنيزش را به خانه خالى همسرش برده و با او سكس ميكند، بايد ازين روحانيون غرق در دروغ و جهالت و تعصب پرسيد كه اگر اين عمل محمد ارضاى شهوت جنسى نام ندارد پس چه نام دارد؟ چرا اين پيامبر شما هميشه گرسنه جسم زنان بوده و با عدم كنترل شهوتش چنين رسواييهايى به بار آورده است؟

البته اين گرسنگى جنسى تنها شامل حال پيامبر اسلام نبوده است و يك بيمارى جامع در ميان مسلمانان است تا جائى كه الله نيز براى تسهيل در حل مشكل جنسى پيروانش در آیات متعددى از قرآن انجام عمل جنسی با کنیزان و زنان اسير را در دستور كار خود قرار داده است و براى اين عمل شرم آور هیچ گناهی منظور نكرده است.

مثال:

١) إِلاَّ عَلَى‌ أَزْوَاجِهِمْ‌ أَوْ مَا مَلَکَتْ‌ أَيْمَانُهُمْ‌ فَإِنَّهُمْ‌ غَيْرُ مَلُومِينَ‌ : آيه ٦ سوره مؤمنون و آيه ٣٠ معراج) 

٢) وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ … آيه ٢٤ سوره نساء)

ابن سعد واقدى مورخ بزرگ اسلام، در شأن نزول آيه اول سوره تحريم ميگويد كه اين آيه در شأن كنيزان و زنان اسير نازل شده است 

متن عربى: وَأَنْزَلَ اللَّهُ: {يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ} [التحريم: ۱] الْآيَةَ. فَالْحَرَامُ حَلَالٌ , يَعْنِي فِي الْإِمَاءِ(منبع: الطبقات الكبرى – ط دار صادر ، ج ٨ ص ٢١٣ , لينك صفحه كتاب)

این واقعه سندی حقیقی برای حلالیت بخشیدن و مشروع بودن تجاوز مسلمانان به کنیزانشان است. و در ماندگاری این عمل وحشيانه و ضدبشرى خود محمد پیشاهنگ میدان است. اگر محمد این کار را در منزل حفصه انجام نمی داد، این گونه رازش برملا نمی شد. یا اگر با ماریه با شیوه ای داد پرورانه رفتار می کرد و از ملک خود، مهریه ای برایش تعیین می کرد، یا حداقل حقوقی همانند دیگر زنانش برای او تعیین می کرد؛ هم چنین به شیوه ای معمولی و با آزادی نه دزدکی در منزلگاه خودش با وی همبستر می شد؛ این چنین مورد مسخره و مزاح آن ها و تحقیر حفصه واقع نمی شد كه مجبور شود براى حفظ آبرويش به التماس افتاده و با تهديد و ارعاب زنانش را كه در اين جريان محق بوده اند، سركوب كند.

توضیح: شاید بگویید که همبستری با کنیز در اسلام بدون هیچ عقد رسمی یا شرعی جایز بوده است پس این همه جنجال برای همبستری محمد و ماریه چیست؟
پاسخ این است که: در همان زمان رسم بر این بوده است که وقتی مردی یک کنیز را به همسرش هدیه میدهد, همبستری با آن کنیز بر مرد حرام میشود و به دلیل اینکه محمد ماری را به همسرش بخشیده بود پس همبستری با وی بر محمد حرام شده بود و این دلیل این همه جنجال و رسوایی محمد بود.

داستان هم خوابى با ماريه قبطيه و رسوائى پيامبر اسلام در آن، بجز تفسير جامع البيان محمد بن جرير طبرى در تفاسير مختلفي از سنى و شيعه آمده است كه به اختصار و به عنوان نمونه به ذكر چند مورد از آنها بسنده ميكنيم:

١..تفسير ابن كثير ط.العلميه ج ٨ ص ١٨٠ 

٢.تفسير الجلالين، جلال الدين المحلي ص ٧٥١

٣.الدر المنثور في التفسير بالمأثور، سيوطى ج ٨ ص ٢١٤

٤.تفسير البيضاوي ج ٥ ص ٢٢٤

٥.تفسير الكشاف، زمخشرى ج ٤ ص ٥٦٢

٦.تفسير كبير، فخر رازى ج ٣٠ ص ٥٦٨

٧. تفسير القمى، على بن ابراهيم قمى ج ٢ ص ٣٧٦

٨. تفسير البرهان، سيد هاشم بحرانى ج ٥ ص ٤١٩

٩. تفسير الصافى فيض كاشانى ج ٥ ص ١٩٣

١٠.تفسير نورالثقلين ، العروسى ج ٥ ص ٣٦٧

١١. مجمع البيان في تفسير القرآن، شيخ طبرسى ج ١٠ ص ٤٧٢

١٢.تفسير الميزان ، محمدحسين طباطبائى ج ١٩ ص ٣٣٧