در ادامه بحث در مورد تناقضات آیات قرآن بر میخوريم كه به آیاتی كه انسان خردمند و آزاده با خواندن آنها به ايرادت و اشتباهات كودكانه نويسنده قرآن پی برده و انگشت تعجب به دهان میگيرد.
در آیات ٦٥-٦٦ سوره انفال، اللهِ مدينه، در مورد تشويق موٌمنان به جنگ و قدرت آنها در مقابل دشمنان صحبت شده و در اين آيات مقايسهای ميان قدرت مومنين و دشمنان آنها انجام شده كه با هيچ ماشين حساب و هيچ رابطه رياضی كيفيت اين حساب و كتاب را نمیشود محاسبه كرد .توجه بفرماييد:
انفال آيه ٦٥ : يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ ۚ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوامِائَتَيْنِ ۚ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ ﴿٦٥﴾
۱) ترجمهها:
مكارم شيرازی: ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ(با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه می کنند و اگر صد نفر باشند ، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند ، پیروز می گردند چرا که آنها گروهی هستند که نمی فهمند!
الهی قمشهای : ای رسول، مؤمنان را بر جنگ ترغیب کن که اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشند بر دویست نفر غالب خواهند شد و اگر صد نفر بوده بر هزار نفر از کافران غلبه خواهند کرد، زیرا آنها گروهی بیدانشند.
آيه ٦٦ از سوره انفال: أَلْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ اَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ(٦٦)
۲) ترجمهها:
مكارم: هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد ، و دانست که در شما ضعفی است بنا بر این ، هرگاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند ، بر دویست نفر پیروز می شوند و اگر یکهزار نفر باشند ، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد! و خدا با صابران است!
الهي قمشهای: اکنون خدا بر شما تخفیف داد و معلوم کرد که در شما ضعف راه یافته، پس اگر صد نفر از شما صبور و پایدار باشند بر دویست نفر و اگر هزار، بر دو هزار آنان به اذن خدا غالب خواهند شد، و خدا با صابران است.
لطفا يكبار ديگر ترجمه اين دو آيه را بخوانيد و به ترجمههايی كه زير آنها خط كشيده شده دقت كنيد خدا تخفيف داده و قدرت شما يگ پنجم دفعه قبل شده !!! با اين تفاصيل اگر عقلانيتی در اين آيات يافتيد مرا هم خبر كنيد !!
و اما نكته جالبي كه در آيات ٩٣ و ٩٤ سوره كهف در ادامه داستان ذوالقرنين آورده شده ميبينيم كه ايشان به يك قومی میرسد كه هيچ زبانی را نمیفهميدند (طبعا حرف زدن با اين قوم امكان پذير نيست). توجه بفرماييد :
سوره كهف ايات ٩٣- ۹۴: حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلا(٩٣)
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا(٩٤)
ترجمه: تا وقتی بين دو سد رسيد و در بين آن دو سد قومی را ديد كه هيچ زباني را نمیفهميدند !
آنان گفتند: ای ذو القرنین، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد بسیار می کنند، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها می بندی ( که ما از شر آنان آسوده شویم ) ؟
خوب، در آيه ٩٣ تاكيد شده كه اين قوم هيچ زباني را نمیفهميدند (نمي شود با انها ارتباط كلامي پيدا كرد) ولی در آيه ٩٤ ميگويد: آنان گفتند كه قوم ياجوج و ماجوج فلان كردهاند و بهمان !!!!!
چطور و با چه زباني انها به ذوالقرنين گفتند، مگر نه اينكه آنها هيچ زبانی را نمیفهميدند ؟؟؟
جدا از احمقانه بودن اين داستان، نويسنده داستان مردم را آنقدر نادان فرض كرده كه اين جملات را به اسم خدا بخورد انها داده ! و از همه بدتر اينكه ميليونها انسان كم خرد اين لاطائلات را كلام خدا ميدانند و انها را تقديس ميكنند.
یکی از خنده دارترین و البته ضایع ترین آیات قرآن همین آیات ۶۵ و ۶۶ سوره انفال است.
مهمترین سوالی که مطرح است این است که مگر الله مظهر کامل آگاهی نیست مگر علم و دانایی او بینهایت نیست . مگر بر تمامی نقاط ضعف و قدرت مخلوقاتش آگاهی ندارد پس چگونه است که ابتدا به اظهار نظر در رابطه با مخلوقش می پردازد و بعد با دقت بیشتر و بررسی مجدد مخلوقش میبیند که اشتباهی اظهار نظر کرده و نظر خودش را تغییر میدهد و مانند یک انسان حرف قبلی خودش را تصحیح می کند. تصحیح کردن حرف برای انسانها امری عادی و روزانه است اما برای خدای مورد ادعای اسلام که علم مطلق دارد در واقع زیرسوال رفتن صفاتش و در واقع بشری بودن الله موهوم خیالی و ساخته دست بشر است.
خوب کسی نیست بگه جناب الله اول خوب بررسی کن بعد حرف بزن که نخواد اشتباه کنی و بعد هم مفتضحانه تصحیحش کنی. به نظر من مهمترین مشکل این آیه این است که الله علم و آگاهی ندارد و بعدا برایش معلوم میشود که باید چگونه اظهار نظر کند.
به عبارت وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً (و الله آگاهی یافت و فهمید که در شما ضعفی است) که در آیه ۶۶ سوره انفال است توجه کنید. الله با وقاحت و بی شرمی تمام ابتدا به اظهار نظری می پردازد و بعد اعتراف می کند که من ضعف شما را نمی دانستم و الآن تازه فهمیدم (و دانست که در شما ضعفی است) و تازه آگاه شدم که در شما ضعفی هست پس بر شما تخفیف دادم در واقع به بیان دیگه قبلا نمیدونسته و الان تازه آگاه شده!!!! آیا این با علم الله بر همه چیز و خصوصا بر مخلوقاتش سازگار است که چیزی را در مورد توانایی مخلوقش نداند و بعد با گذشت زمان برایش آن قسمت نادانسته آشکار شود. ماله کشان قرآن می خواهند واژه علم در اینجا را چگونه ترجمه کنند که خدشه ای بر آگاهی مطلق و چیرگی دانایی و علم الله بر همه چیز وارد نشود.
جالب تر این که الله در ظاهر می گوید به شما تخفیف داده ام اما در تناقضی آشکارا کار مومنین را بیشتر از قبل هم نموده است.
چون طبق آیه در ابتدا هر مومن زورش به ده نفر می رسد و الله به جای اینکه به مومنین کمک کند تا هر کدامشان مثلا به جای ده نفر با ۱۵ یا حتی ۲۰ نفر برابری کنند برعکس توانمندی نیروهای مسلمانان را کاهش می دهد به شکلی که به جای برابری هر مسلمان با ده نفر مخالف اکنون فقط هر مسلمان می تواند با دو نفر برابری کند. آیا این کمک به نیروهای مسلمان و افزایش توانایی آنان است یا گل به خودی الله است. با این تفاسیر الله اگه کمک نمی کرد که خیلی بهتر بود چون در حالت اول که زور مسلمانها بیشتر از حالت دوم هست. این کمک است یا بالاتر بردن فشار بر نیروهای خودی
ای کاش الله قبل از هر اظهار نظری اول خوب می نشست و قدرت نیروهای طرفدار خودش و طرف مقابل رو خوب بررسی و آنالیز می کرد و چند بار هم مرور می کرد که میخواد چی بگه و بعد اظهار نظر می کرد که بعداً مجبور به تصحیح حرف قبلیش نشه