تحريف تاريخ در نحوه كشته شدن على بن ابى طالب

Print Friendly, PDF & Email

در نوشتاری که پیش روی شماست با نگاهی به تاریخ مکتوب مسلمانان میخواهیم نگاهی بیندازیم به چگونگی ترور امام علی, خلیفه چهارم مسلمانان و امام اول شیعیان. تمامی متن زیر عینا برگرفته از کتابهای تاریخی مسلمین میباشد.

روحانيون اسلامگراى شيعه در مورد ضربت خوردن امام على در بالاى منابر داستانها را اينگونه اغاز میکنند:

باری آنروز که حضرت از خانه بیرون میرفته است و میخ در به لباس پاره پوره حضرت گیر می‌کند و حضرت با زبان میخی به میخ میگوید میخ جان مرا رها کن که می‌خواهم بروم #شهید شوم، و میخ به #حضرت میگوید حضرت جان من بیخیال، و مرغابی ها که معلوم نیست وسط اون بیابون مرغابی از کجا آمده بود، با حضرت گفتند وک وک، کوک کوک، یعنی نرو ابن ملجم میکشتت، و حضرت برگشت به آنها با زبان مرغابی ها گفت، کوک وک کوک وک یعنی شما تو این کارا دخالت نکنید ما امامها خودمون میدونیم چیکار کنیم.(تغيير متن توسط نويسنده)

منبع: منتهی الآمال پوشینه یکم برگ ٢٠٧

اين داستان را بطور جدى و واقعى در كتاب منتهى الآمال نوشته شده است و در سريال امام على ساخته حكومت ايران نيز اين نكات را ديده ايد.

روحانيون بر منابر فرياد ميزنند كه: امام على بعد از ضربه خوردن  فرياد زد ” فزت و رب الكعبه” يعنى به خداى كعبه رستگار شدم !!

عموم شیعیان معمولاً به همین قصه ها و افسانه هاى تخيلى بيشتر علاقه دارند و به تاریخ علاقه چندانی نشان نمی‌دهند. جدا از اينكه وقتى ضربه اى محكم آنهم ناگهانى بر سر كسى وارد شود اولين اتفاق سرگيجه و از دست دادن تعدال در شخص ميباشد و نه رسيدن به آرزو!

آیا شما هم مایلید مانند ما بدانید آن شخصی كه در حال سجده در مسجد ضربت خورد چگونه و در كجا ضربت خورد و پس از خودن ضربه به سرش چه چيزى را فرياد زد؟؟ پس اين نوشتار را تا آخر و با دقت دنبال بفرماييد.

ما سرى به كتب تاريخى اسلامى ميزنيم و اين واقعه را پى ميگيريم!

” يعقوبى از مورخين نامدار مسلمان  در كتابش كه تاريخ يعقوبى نام دارد در جلد دوم صفحه ١٣٨ مينويسد:

اما عبدالرحمن ابن ملجم بر در مسجد ايستاد و على در تاريكى صبحدم بيرون آمد پس مرغابيانى كه در خانه بودند در پى او رفتند و بر جامه اش اويختند، پس گفتند: “صوائح تتبعها نوائح “ يعنى: فرياد كنندگانى كه نوحه گرانى در پى آنهاست”

و سر خود را از دريچه مسجد داخل كرد، ابن ملجم شمشيرى بر سرش نواخت، پس افتاد و فرياد زد بگيريدش.

ديديد كه اين مورخ بزرگ ميفرمايد: ضربه بر در مسجد نواخته شد و امام على فرياد زد بگيريدش❗️

يكى ديگر از كتب تاريخى معتبر مسلمانان، كتاب تاريخ بلعمى است، تاريخ بلعمى در جلد چهارم و در صفحه ٦٧٤ خود آورده كه :

و چون على عليه السلام از در مزگت (مسجد) اندر آمد و ابن ملجم على را بيافت، شمشير بزد و شمشير بر پهلوى على اندر آمد و گروهى گفتند بر سرش نشست و او را به دو نيم كرد، و على بر مردم بانك بزد كه بگيريدش.

باز ديديد كه در اين جا ديگر مورخ بزرگ اسلام ميفرمايد: اولا بر در مسجد ضربه وارد شده و دوما على فرياد زد بگيريدش❗️

حال به يكى از معتبرترين كتب تاريخ در مورد وقايع صدر اسلام يعنى كتاب تاريخ طبرى يا تبرى سرى بزنيم.

محمد بن جرير تبرى(اهل تبرستان) كه اعراب آنرا طبرى مينويسند در تاريخ معروف خود در جلد ششم صفحه ٢٦٨٣ شرح واقعه را چنين مينويسد:

و شمشيرهاى خود را برگرفتند و بر درى كه على از آن خارج ميشد نشستند و چون بيامد شبيب ضربتى به قصد او رها كرد كه به بازوى دٓر يا طاق برخورد كرد. ابن ملجم ضربتى به پيشانى او زد، وردان فرارى بشد و به درون خانه خود شد …

باز هم ديديد كه طبرى نامى از محراب نبرده است و محل ضربت خوردن على را درب مسجد نوشته است.

” يكى از معتبرترين كتب تاريخى مسلمانان كتاب طبقات واقدى نوشته شده توسط ابن سعد واقدى ميباشد. اين كتاب در جلد سوم صفحه ٢٩ در مورد واقع آن شب چنين آورده است كه:

ابن ملجم و شبيب ابن بجزه برخاستند و شمشيرهاى خود گرفتند و آمدند بر درى كه علي از انجا خارج ميشد نشستند .. على همينكه از در بيرون آمد بانگ ميزد اى مردم نماز نماز و همه روز چنين ميكرد و بر دستش تازيانه اى بود كه مردم را بيدار ميكرد، در اين هنگام آن دو مرد جلو مى آيند و از كسى كه خود حضور داشته شنيدم كه بناگاه برق شمشيرها ديدم و شنيدم كسى ميگويد حكم فقط ازآن خداست نه براى تو اى على، و هر دو شمشير با هم فرود آمد و شمشير ابن ملجم بر فرق على نشست و چنان آنرا شكافت كه تا مغز و نصف پيشانى نفوذ كرد ولى شمشير شبيب به طاق برخورد.

كتاب ديگرى كه اين موضوع را نوشته است، الكامل فى التاريخ نوشته ابن اثير ميباشد كه گرايشات شديد شيعى دارد و نمى توان وى را به مخالفت به آل على متهم كرد.

وى در در جلد پنجم صفحات ٢٠٠٠-٢٠٠١ در اينمورد چنين مينويسد : اينان در برابر پيشگاهى كه على از آن براى نماز بيرون مى آمد فر(به كمين) نشستند، چون على بيرون آمد فرياد بزد اى مرد نماز نماز و بدستش تازيانه اى بود، شبيب او را با شمشير بزد ولى شمشير او به طاق گير كرد ولى ابن ملجم شمشيرش را بر فرق على فرود آورد و فرياد زد فرمانروايى ازآن خداست نه تو على و نه يارانت.

” ابن خلدون در تاريخ بسيار معروف خود به نام تاريخ العبر در جلد اول ص ٦٣٧ درباره اين حادثه چنين ميگويد:

ابن ملجم با شبيب و وردان وارد مسجد شد و در برابر آن در كه علی از آن به نماز مى آمد نشستند، چون على از در درآمد و مردم را به نماز فراخواند، شبيب شمشير خود بالا برد ولى بر طاق در برخورد در اين حين ابن ملجم با شمشير بر پيشانى على زد و فرياد زد الحكم لله لا لك يا علي و لا لاصحابك …

همين داستان در مروج الذهب نوشته ى ابولحسن على بن حسين مسعودى در جلد اول صفحات ٧٧١-٧٧٢- ٧٧٣ نيز آمده است.

اين كتاب از مهمترين كتب تاريخى مسلمانان است كه در اوائل قرن چهارم تأليف شده است و محققان و تاريخ دانان اعتبار زيادى براى اين كتاب و نويسنده آن كه از بزرگترين سيره نويسان مسلمان است، قائل ميباشند.

خلاصه كوتاهى از متن اين كتاب را درباره اين حادثه چنين است: ابن ملجم با شمشير ضربتى به پيشانى او زد ولى ضربت شبيب به بازوى دٓر خورد، مجاشع بن وردان نيز فرار كرد. على پس از ضربه گفت: نگذاريد اين مرد فرار كند. مردم اين ملجم را دستگير كرده و به شدت كتك زدند.

همانطور كه خوانديد تمامى كتب معتبر تاريخ اسلام داستان تقريبا مشابه هم و دقيقا برخلاف ادعاى روحانيون شيعه و آخوندهاى دين فروش نوشته اند.

آخوندها عادت دارند كه هر داستانى را بطور كاملا تخيلى و احساساتى براي مردم بيان كنند و با افزودن دروغهاى شاخدار به اين داستانهاى تاريخى، آنها را شبيه به فيلمهاى تخيلى هاليود تبديل كنند.

انچه حاصل اين تجسس تاريخي است اين است كه نه علي در حين سجده ضربت خورده است بلكه تازيانه به دست و در درب ورودى مسجد ضربه خورده است و نه “فزت و رب الكعبه” اى در كار بوده است، و در تمامي اين كتب تاريخى فرياد على براى بدام انداختن ضارب بگوش رسيده نه چيز ديگرى و اين مسئله كاملا قابل درك ميباشد.

 علت قتل امام على بخاطر نارضايتى و تنفر مردم از خليفه اى ناكارآمد بود كه در زمان ٥ سال خلافتش مردم زيادى را در جنگهاى بيهوده به كشتن داد و در پايان نيز با عدم داشتن سياست و تدبير خلافت را به معاويه واگذار كرده و  خودش نيز قربانى اين عدم كفايت شد.

ali11 ali13 ali14 ali15 ali16 ali17 ali18 ali19 ali20 ali21 ali22

 

12 thoughts on “تحريف تاريخ در نحوه كشته شدن على بن ابى طالب

  1. نویسنده محترم قسمتی از تاریخ بسیار مهم در این موضوع را عمدا ویا سهوا تحریف نمود آن قسمت که به غیر از مرغابی ها جوجه های آنها در درون تخم هم آهنگ فریاد درون تخم را سر دادن که بعدها الهم بخش آهنگ فریاد زیر آب داریوش شد ویا قدقد خرسهای قرمز قطبی که حضرت با نگاهی آنها را از سر راه بر می داشت
    الله شما را ببخشد
    خواهش می کنم به نظریات بنده در دیگر قسمتها هم توجه بفرمایید

  2. خب این هم یک عداوت دیگه.همینهایی که نوشتی ما در منابر شنیدیم.البته هر گذاره ی تاریخی درست نیست.خیلی هایی که شما نوشتی جزو دروغ هایی تاریخی است.

  3. خب شما چرا از کشته شدن علی توسط یک مرتجع کوته فکری که همه بر تنگنظری و نادانی اش صحه گذاشته اند خوشحالید
    مگر ترور چیز بدی نیست؟
    چرا شما ابن ملجم ، یک تروریست رو تطهیر می کنید
    آیا اینکه از اسلام کینه داشته باشیم می تواند مجوزی باشد تا از تروریسم دفاع کنیم؟
    آیا از فضائل علی که دشمنان او نیز قبول دارند چیزی می توانید بنویسید؟ البته که نه، چرا که تعصب و کینه چشم و دل شما را کور کرده
    برایتان پیشنهاد می کنم حتما برای یک دوره خود سازی کتابهای خانم کارن هورنای ، شخصیت شناس شهیر را مطالعه کنید تا از کینه و تعصب بدور شوید

    1. اولا کجا ما از ایشان دفاع کرده ایم
      آیا ما از ایشان تطهیر کرده ایم ؟؟
      از شما تقاضا میکنم که متن را دوباره بخونید و اینبار با دقت و بدون تعصب ….

  4. «علی بخاطر سخت گیریش در اجرای عدالت کشته شد»
    توماس کارلایل متفکر و تاریخدان شهیر اسکاتلندی

    1. متن بالا را کلا متوجه نشده اید دوست گرامی
      متن درمورد دروغ شیعیان در نحوه کاحته شدن ایشان است.
      نقل قولی هم که نوشته اید خالی از اعتبار است تا زمانی که مورخین اسلامی از بی کفایتی ایشان در خلافت مطالب زیادی نوشته اند.

  5. و اما یک دروغ بزرگ :
    … از معتبرترين كتب تاريخ در مورد وقايع صدر اسلام يعنى كتاب تاريخ طبرى …
    ۱ : ما حتی در مناظراتمان با اهل سنت نیز نمیتوانیم تاریخ طبری را به عنوان یک منبع کامل و اصلی به کار ببریم بلکه مشترکات تاریخ طبری با دیگر کتب را استفاده می کنیم ، خوب بود بیشتر تاریخ طبری را می خواندید تا به اظهارات ضد و نغیض آن پی می بردید . تاریخ طبری از هر فردی چه معتبر و چه کذاب روایت گفته است .(برای نمونه رجوع شود به ماجراهای بسیار زیادی که در جلد ۵ و ۶ است و به صورت گوناگون از افراد گوناگون نقل شده است ). و توجه کنید تاریخ بلعمی به طور کامل از تاریخ طبری گرفته شده است و نوعی ترجمه و تلخیص تاریخ طبری میباشد .
    این منابع را نیز خوب بود نگاه می کردید :
    [۱]انساب‏الأشراف،ج‏۲،ص۴۹۰(چاپ ‏زکار،ج‏۳،ص:۲۵۱).
    [۲] همان، ص۴۹۱.
    [۳] الطوسی، امالی، الجزء الثالث، الحدیث (۱۸)
    [۴] کنز العمال: ج ۱۵/ ۱۷۰، ط ۲، حدیث: (۴۹۷)
    [۵] ابن عساکر، تاریخ دمشق، ترجمة امیر المؤمنین، حدیث (۱۳۹۷)
    [۶] لأحمد بن حنبل، کتاب الفضائل فضائل امیر المؤمنین، حدیث ۶۳
    [۷] بر گرفته ار حاشیه انساب الاشراف ، ج۲، ص ۴۹۲،(چاپ‏زکار،ج‏۳،ص:۲۵۴).
    [۸] . همان، ص ۴۹۲ .
    [۹] . واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازى، تحقیق: مارسدن جونس، ج‏۱،ص ۲۸۵، بیروت، مؤسسة الأعلمى، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق.
    [۱۰] .شیخ طوسی، الأمالی‏، ص ۳۶۵.

  6. آقای Kazemita فرمودند :
    «علی بخاطر سخت گیریش در اجرای عدالت کشته شد»

    پاسخ :
    خیر اینطور نبوده است. ابن ملجم علی را بخاطر مقام پرستی او کشت. بخاطر همین موقع ضربت فریاد زد : حکومت از آن خداست.
    این ملجم در هیچ دادگاهی از طرف علی محکوم نشده بود که شما فرض کنید که عدالت سخت علی او را عصبانی کرده و در نهایت علی را ترور کرد.
    ابن ملجم هم یک مفتخوری بود که از پولهای بیت المال که از ایران دزدیه شده بود ارزاق میکرد.

Comments are closed.