اينروزها در فضاى مجازى و در شبكه هاى اجتماعى برخى مطالب در مورد اعجاز قرآن و بيان نظريات علمى پيشرفته در ١٤٠٠ سال پيش را در هرجائى ميبينيد. جوانان و نوجوانان زيادى نيز با خواندن اين مطالب و بازنشر آنها با غرور ميگويند: ببينيد قرآن چطور اين واقعه علمى را ١٤٠٠ سال پيش بيان كرده است، و ازين بابت به خود و كتاب آسمانيشان ميبالند. اما حقيقت چيست؟
آيا واقعا نويسندگان قرآن در اين كتاب به حقايق علمى اشاره كرده اند و يا اينكه مانند هميشه مترجمين و مفسرين قرآن با شيادى و تردستى، ازين آيات ساده و بعضا نامفهوم، بدنبال معجزه تراشى هستند!
يكى ازين موارد، معجزه حركت كوه هاست كه ميگويند قرآن در سوره نمل و در آيه ٨٨ آنرا بيان كرده است. براى فهميدن موضوع و ادعاى اسلامگرايان ترجمه آيه ٨٨ از سوره نمل را در اينجا مينويسم:
سوره نمل آيه ٨٨: و خواهى ديد كه کوه ها جامد و ساکن هستند در صورتی که مانند ابر در حرکتند. اين خلقت خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته، که علم کامل او به افعال همه مخلوقات محیط است.
خوب در اينجا به اين موضوع اشاره شده است كه كوه ها در واقع ساكن نيستند و در حال حركتند. خواننده نيز با خواندن اين ترجمه ميگويد: سبحان الله، دانشمندان زمين شناس تازه فهميده اند كه كوه ها دائما در حركت هستند، اما خدا در قرآن آنرا ١٤٠٠ سال پيش بيان كرده و اين يك معجزه است.
اما براى اثبات شيادى اسلامگرايان، بايد به آيه ماقبل اين آيه نگاهى انداخت، زيرا در ابتداى آيه ٨٨ گفته است، <و تري> كه معناى آن ميشود: و آنگاه خواهى ديد، پس حتما در آيه قبلى مطلبى عنوان شده كه در اينجا ميگويد: و آنگاه خواهى ديد.
بازهم در اينجا ترجمه آيه ٨٧ را مينگريم و اما اينبار از زبان معتبرترين مترجمين قرآن.
١) ترجمه آيت الله مشكيني: و (به یاد آر) روزی که در صور دمیده می شود، پس همه آنان که در آسمان ها و آنان که در زمین اند در وحشت افتند (و بمیرند) جز آنان که خدا خواسته. و روزی که در صور دمیده شود پس همه آنها که در آسمان ها و زمین اند (زنده شده) به وحشت افتند جز آنان که خدا خواسته (از فزع محشر مصون باشند)، و همه زنده شده ها با خضوع و زبونی به او خواهند آمد.
٢) ترجمه آيت الله مكارم شيرازى: و (به خاطر آورید) روزی را که در «صور» دمیده می شود، و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند در وحشت فرو می روند، جز کسانی که خدا خواسته و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر می شوند!
٣) ترجمه استاد الهى قمشه اى: و ( باز به امت یاد آور شو ) روزی که در صور (اسرافیل) دمیده شود، آن روز هر که در آسمانها و هر که در زمین است جز آن که خدا خواسته همه ترسان و هراسان باشند و همه منقاد و ذلیل (به محشر) به نزد او آیند.
حال در اينجا دوباره ترجمه آيه ٨٨ را از زبان همين مترجمين مى آورم و از شما درخواست دارم اين دو ترجمه را در كنار هم قرار داده و بخوانيد.
١) ترجمه آيت الله مشكيني: و (در آن روز ) کوه ها را می بینی، پنداری که ساکن و جامدند در حالی که همانند سیر ابر حرکت می کنند. (این کار) صنع خداوندی است که هر چیزی را محکم و استوار آفریده است (و مقتضای اتقان صنع در جهان مقدمه این است که روزی به هم بخورد تا جهان نتیجه شروع شود)، همانا او به همه آنچه انجام می دهید آگاه است.
٢) ترجمه استاد الهى قمشه اى: و در آن هنگام کوه ها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر (تند سیر) در حرکتند. صنع خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته ، که علم کامل او به افعال همه شما خلایق محیط است.
٣) ترجمه آيت الله موسوى همدانى: و (در انروز) کوه ها را می بینی، و آنها را ساکن و جامد می پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده او از کارهایی که شما انجام می دهید مسلّماً آگاه است!
حتما خود شما عزيزان هم متوجه شديد كه آيه در مورد وقايع آخرت است و اتفاقاتى كه در آن زمان خواهد افتاد و هيچ ارتباطى به موضوع حركت كوه ها ندارد. اما در اينجا ادعاى برخى مفسرين شيادى مانند مكارم شيرازى و قرائتى براى من جالب بود كه با بى شرمى تمام از اين آيه، حركت وضعى زمين و گردش زمين بدور خودش را بدست آورده بودند.
تفسيرهاى مختلف از اين آيه به ترتيب زير ميباشد:
الف) قرائتى در كتاب تفسير نورالثقلين زير اين آيه مينويسد: كلمهى «صُنْعَ» از صنعت، به كارى گفته مىشود كه بر اساس علم، دقّت و مهارت باشد. اوّلين كسانى كه حركت زمين را كشف كردند، گاليلهى ايتاليايى و كپرنيك لهستانى بودهاند كه در اواخر قرن ١٦ و اوائل قرن ١٧ ميلادى مىزيستهاند. گاليله تحت فشار كليسا، در ظاهر از گفتهى خود توبه كرد. امّا قرآن هزار سال قبل از گاليله در آيات زيادى از حركت زمين خبر داده است.
ب) تفسير اثنى عشرى نوشته حسين حسينى شاه عبدالعظيمى: و حال آنكه آن كوهها مىرود و مىگذرد مانند رفتن ابر در سرعت؛ و آن حركت، مدرك نشود، زيرا كه اجرام بزرگ چون بر يك سمت حركت كنند، حركت آنها خوب ظاهر نشود، چنانچه در سير ابر مشاهده مىگردد. اين يكى از علامات قيامت است كه كوهها از اماكن خود متلاشى و پراكنده مىگردد.
ج) تفسير نمونه از آيت الله مكارم شيرازى: این آیه اشاره به یکی دیگر از آیات عظمت خداوند در پهنه عالم هستی کرده، میگوید: «و کوهها را میبینی و آنها را ساکن و جامد میپنداری در حالی که مانند ابر در حرکتند» (وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ).
آیه فوق از قبیل آیات توحید و نشانههای عظمت خداوند در همین دنیا است و به «حرکت کره زمین» که برای ما محسوس نیست اشاره میکند.
د) تفسير اطيب البين في تفسير القرآن نوشته سيد عبدالحسين طيب جلد ٤ ص ١٩٥: يكي از معجزات قرآنيست که دليل به سير كره زمين است که در عصر نزول قرآن احدي قائل بحركت زمين نبود و امروز بالحس و العيان مشاهده ميشود و درك ميكنند که يكي از شواهد حسيه اينست که طياره هواپيما را اگر موافق سير زمين پرواز كند در ظرف ١٨ ساعت مثلا يك دور سير ميكند و اگر بر خلاف آن سير كند در مدت سي ساعت سير ميكند و سرش اينست که حركت زمين در سير موافق شش ساعت زودتر كمك ميدهد و در سير مخالف شش ساعت بيشتر ميرسد و اگر كره زمين ساكن بود بايد در هر دو سير ٢٤ ساعت سير كند لذا ميفرمايد: وَ تَرَي الجِبالَ تَحسَبُها جامِدَةً مثل عمارات و ابنيه.
خوب همانطور كه ديديد مفسرين زحمت كش و افسانه سرا هركدام به ميل خود و از روى باد هوا در مورد اين آيه نظر داده اند و بعد همان را به خورد مردم ميدهند. اين آيه نه ربطى به حركت وضعى زمين دارد و نه نظريه دانشمندان در مورد جابه جايى ميليمترى زمين طى سالها و قرنها و فقط بيان اتفاقا روز قيامت ميباشد.
بازهم مانند هميشه از اسلامگرايان عزيز ميپرسيم:
اگر اين كتاب از سوى خداست و اگر اين كتاب داراى معجزات علمى است، چرا با دروغ و شيادى براى آن معجزه تراشى ميكنيد؟
بدون هيچ دروغ و تحريف و تردستى، فقط و فقط يك آيه علمى ازين كتاب قطور به ما نشان دهيد و البته به ما نيز اجازه دهيد كه ده ها آيه غير علمى و ضد علمى و خرافه را از همين كتاب با ذكر دليل به شما نشان دهيم.
اين لينك ترجمه هاى مختلف از مترجمين معتبر و تفسيرهاى مختلف از مفسرين معروف در مورد اين آيه را به شما نشان ميدهد كه ميتوانيد به آن رجوع كنيد براى اثبات ادعاى ما در مورد مطالب بالا.
اشتباه نجومي قرآن
خلاصه
در اواخر سال نهم هجري يا اوايل سال دهم يعني حدود يک سال قبل از وفات پيامبر، آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه تعداد ماههاي سال را دقيقاً ۱۲ تا اعلام کرده و اضافه کردن ماه سيزدهم به سال قمري را که «نسيء» ناميده ميشود ممنوع اعلام کرد و اين کار را ناشي از کفر زياد و با هدف به تأخير انداختن ماههاي حرام دانسته است. اما واقعيت اين است که عربها اين کار را دو قرن قبل از اسلام از يهوديان ياد گرفته بودند و هدف از آن ثابت نگه داشتن ماههاي قمري در فصلهاي سال و همچنين کبيسهگيري بوده است. با توجه به اينکه اجزاي زمان يعني روز، ماه و سال بر هم بخشپذير نيستند، تمامي تقويمهاي جهان بايد راهي براي کبيسهگيري داشته باشند. در تقويم قمري شروع هر ماه بايد مطابق شکل هلال ماه تعيين شود، پس نميتوان فقط چند روز به آخر سال اضافه کرد و لازم است يک ماه کامل اضافه شود. مخالفت قرآن با نسيء و ممنوع کردن آن و همچنين بيخبري از علت واقعي انجام آن يکي از اشتباهات مهم و اساسي قرآن است که همچنان گريبانگير مسلمانان است. براي توجيه اين اشتباه گفته ميشود که اعراب دوران جاهليت ماهها را جابجا ميکردند ولي اسلام آنها را به جاي درستشان برگرداند. اما اين توجيه اشتباه است و زمان ماهها بايد نسبت به فصلها ثابت باشد نه اينکه در فصلهاي مختلف حرکت کنند.
شرح:
ابتدا حقايقي درباره اجزاي اصلي تقويم (گاهشماري)
روز يا شبانهروز: از ديد ناظر زميني، شبانهروز مدت زمان تغيير روشنايي محيط است. مانند زمان بين يک طلوع آفتاب تا طلوع بعدي يا آنگونه که امروزه مرسوم است از نيمهشب تا نيمهشب بعدي. از ديد نجومي مدت زمان يک دور گردش زمين به دور خودش است و به ۲۴ ساعت تقسيم شده است.
ماه: از ديد ناظر زميني، مدت زمان تغيير شکل ظاهري ماه تا بازگشتن به شکل اوليه است و معمولا در تقويم قمري از ناپديد شدن ماه تا زمان ناپديد شدن دوباره آن در نظر گرفته ميشود. از ديد نجومي مدت زماني است که طول ميکشد تا ماه يک دور کامل به دور زمين بگردد. اين مدت معادل ۲۹٫۵۳۰۵۸۹ روز است.
سال: از ديد ناظر زميني يک سال با تغيير فصلها مشخص ميشود و مدت زمان تغييرات فصلها تا زمان رسيدن به همان فصل است. مانند شروع از ابتداي بهار تا فرا رسيدن بهار بعد. از ديد نجومي مدت زمان يک دور گردش زمين به دور خورشيد و معادل ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۹ روز است.
همانطور که ديده ميشود، ماه بر اساس حرکت ماه تعريف ميشود و ماههاي شمسي قراردادي هستند. همچنين سال بر اساس خورشيد (چرخش زمين به دور خورشيد) تعريف ميشود و سال قمري يک مفهوم قراردادي است. مدت زمان يک سال بر يک ماه يا حتي روز بخشپذير نيست به همين دليل است که تمامي تقويمها (گاهشماريها) نيازمند کبيسهگيري هستند.
اگر طول سال را بر طول ماه تقسيم کنيم، عدد ۱۲٫۳۶۸۲۶۶۶۴ به دست ميآيد که تقريبا برابر دوازده ماه و ۱۰٫۸۷۵ روز است. يعني بيش از ۱۰ روز ميان واقعيت و گفته قرآن در آيه ۳۶ سوره توبه اختلاف وجود دارد.
آيات قرآني ممنوع کننده نسيء
مناسک حج در آخرين ماه از سال قمري يهني در ماه ذيحجه برگزار ميگردد. در اواخر سال نهم يا اوايل سال دهم هجري با آمدن آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه، اضافه کردن ماه نسيء به ماههاي قمري ممنوع شد:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّـهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي کتَابِ اللَّـهِ يوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَٰلِک الدِّينُ الْقَيمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنفُسَکمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکينَ کافَّةً کمَا يقَاتِلُونَکمْ کافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿۳۶﴾ إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْکفْرِ يضَلُّ بِهِ الَّذِينَ کفَرُوا يحِلُّونَهُ عَامًا وَيحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّـهُ فَيحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّـهُ زُينَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّـهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِينَ ﴿۳۷﴾
تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهي از آن روز که آسمانها و زمين را آفريده دوازده ماه است که از آن چهار ماه، ماه حرام است اين آئين ثابت و پابرجا است، بنابر اين در اين ماهها به خود ستم مکنيد و با مشرکان دسته جمعي پيکار کنيد همانگونه که آنها دسته جمعي با شما پيکار ميکنند و بدانيد خداوند با پرهيزکاران است. نسيء افزايشي در کفر است که بواسطه آن کافران گمراه ميشوند، يک سال آنرا حلال و سال ديگر آنرا تحريم ميکنند تا مطابق تعداد ماههائي که خداوند تحريم کرده بشود و از اين راه آنچه را که خدا حرام کرده حلال بشمرند، اعمال زشتشان در نظرشان زيبا جلوه داده شده و خداوند جمعيت کافران را هدايت نميکند. – سوره توبه آيات ۳۶ و ۳۷
بخشي از تفسير اين آيات در تفسير الميزان:
«عرب به حرمت ماههاي حرام يعني رجب، ذي القعده، ذي الحجه و محرم معتقد بودند، و چون پاره اي از اوقات از نجنگيدن سه ماه پشت سر هم به زحمت مي افتادند لذا به يکي از بني کنانه مراجعه مي کردند تا او ماه سوم را برايشان حلال کند، او در يکي از ايام حج در مني در ميان آنان مي ايستاد و اعلام مي کرد که من ماه محرم را براي شما حلال نموده و حرمتش را تا رسيدن صفر تاخير مي اندازم، مردم پس از اين اعلام، مي رفتند و به قتال با دشمنان خود مي پرداختند، آنگاه در سال ديگر باز حرمت محرم را برگردانيده و دست از جنگ مي کشيدند، و اين عمل را نسيء مي ناميدند.
قبل از اسلام، عرب محرم را صفر اول، و صفر را صفر دوم ناميده و بهر دو مي گفتند (صفرين) همچنانکه به دو ربيع مي گفتند (ربيعين) و دو جمادي را مي گفتند (جمادين) و نسي ء به صفر اول مي رسيد. و از صفر دوم نمي گذشت. پس از آنکه اسلام حرمت صفر اول را امضاء نمود، از آن ببعد آن را (شهر الله المحرم) ناميدند، و چون استعمال اين اسم زياد شد لذا آن را تخفيف داده و گفتند (محرم)، و از آن ببعد اسم صفر مختص به صفر دوم گرديد. پس در حقيقت کلمه محرم از اسمهائي است که در اسلام پيدا شده ؛ همچنانکه سيوطي نيز در کتاب المزهر به اين معنا اشاره کرده است.»
همانطور که مشاهده ميکنيد مفسرين و راويان مسلمان سعي در توجيه روايت قرآن از ماهيت ماه نسيء دارند و ميخواهند آن را فاقد ساز و کار و امري بيهدف معرفي کنند. اما شواهد تاريخي و علمي خلاف گفته آنها را نشان ميدهد.
همه راويان، مفسرين و مورخين توافق نظر دارند که عربها تقويم خود را از تقويم يهوديان الگو گرفتهاند. شواهد مختلف نشان ميدهد که تا قبل از سال دهم هجري، ماههاي عربي با ماههاي يهودي مطابقت داشتهاند به گونهاي که روز عاشورا (دهم محرم) با عيد يومکيپور يهودي منطبق بوده است. پس ابتدا تقويم يهودي را بررسي ميکنيم و بعد ارتباط آن با ماه نسيء را نشان ميدهيم.
تقويم يهودي (عبري)
اين تقويم از دوره هاي ۱۹ ساله تشکيل شده است. علت انتخاب عدد ۱۹ آن است که هر دوره نوزده ساله که ۱۲ سال آن سالهاي معمولي و ۷ سال آن کبيسه باشد دقيقا برابر با زمان ۱۹ سال شمسي خواهد بود (دوره نوزده ساله فقط يک ساعت و ۱۰۸۰/۴۸۵ ساعت از مجموع زمان ۱۹ سال شمسي بيشتر خواهد بود که به حساب نميآيد). در نتيجه در اين دوره، ماهها قمري و همه سالها شمسي خواهند بود. اعلام سال کبيسه در ابتدا توسط مجمع عالي روحانيون يهود و به صورت مشورتي انجام ميگرفت. همان گونه که شروع ماههايي که اعياد مهم در آنها قرار داشت، با رويت حلول ماه توسط همين مجمع و ارسال پيک به مناطق يهودي نشين اعلام ميشد. علما و دانشمندان يهود براي تنظيم و تثبيت تقويم عبري تلاش بسيار نمودند و در حدود سال ۴۱۱۰ عبري (۱۶۵۰ سال پيش) شکل نهايي و امروزي تقويم عبري توسط دانشمندي به نام «هيلل دوم» تدوين شد.
با دانستن زمان حلول هر دوره ۱۹ ساله و اضافه کردن زمان ۲ روز و ۱۶ ساعت و ۱۰۸۰/۵۹۵ ميتوان به راحتي و با دقت زمان حلول دوره بعدي ۱۹ ساله را محاسبه نمود.
سالهاي کبيسه (۱۳ماهه) در هر دوره عبارتند از، سال سوم، ششم، هشتم، يازدهم، چهاردهم، هفدهم و نوزدهم.
براي تعيين سالهايي که کبيسه هستند، آن سال را بر عدد ۱۹ تقسيم ميکنيم، اگر عدد باقيمانده يکي از اعداد ۳، ۶، ۸،۱۱،۱۴،۱۷ يا ۱۹ باشد، آن سال کبيسه خواهد بود.
به طور مثال در تقسيم سال ۵۷۶۰ بر عدد ۱۹، عدد ۳ باقي ميماند که جزء سالهاي کبيسه است.
ماههاي عبري در ابتدا نام مشخص نداشتند و در تورات و ساير متون مذهبي و کهن يهود، ماهها با ذکر شماره (ماه اول، ماه دوم و….) نام برده شدهاند. بعدها در اثر حمله بخت النصر به سرزمين مقدس و به اسارت رفتن يهوديان به بابِل، با تاثير گرفتن از فرهنگ بابلي، ماههاي عبري نامهايي مخصوص به خود گرفتند.
ترتيب ماههاي عبري با توجه به ماههاي ايراني به شرح زير هستند (لازم به ذکر است که اين ماهها هر سال در محدوده اي ۲۰ روزه نسبت به ماههاي ايراني در نوسان هستند):
شماره ماه ماه عبري تطابق تقريبي مدت به روز
1 نيسان فروردين ۳۰
2 ايار ارديبهشت ۲۹
3 سيوان خرداد ۳۰
4 تموز تير ۲۹
5 آو مرداد ۳۰
6 اِلول شهريور ۲۹
7 تيشري مهر ۳۰
8 حِشوان آبان * ۳۰-۲۹
9 کيسلِو آذر * ۳۰-۲۹
10 طِوِت دي ۲۹
11 شِواط بهمن ۳۰
12 اَدار (اول) اسفند ** ۳۰-۲۹
13 ادار (دوم) اسفند و فروردين ۲۹
* در برخي سالها، ماه حشوان ۲۹ روز و ماه کيسلو ۳۰ روز در برخي هر دو ۲۹ روز و در برخي ديگر از سالها، هر دو ۳۰ روزه هستند.
** ماه ادار ۲۹ روزه است اما در سالهاي کبيسه، ادار اول ۳۰ روزه خواهد بود.
جهت سهولت در تنظيم تقويم، دانشمندان يهود جداول چند صد ساله يا حتي هزار ساله تقويم عبري را استخراج کرده اند که با اندک تجربه و دقت در قوانين، تقويم هر سال عبري قابل محاسبه است. به طور مثال، هم اکنون جداول تقويم عبري تا سال ۶۰۰۰ عبري (۲۴۰ سال آينده) تنظيم شده و آماده هستند. (منبع: وبگاه انجمن کليميان ايران iranjewish.com)
شواهد ارتباط ماه نسيء با ماه سيزدهم تقويم عبري
اول: تقارن تاريخي
شکل نهايي و امروزي تقويم عبري ۱۶۵۰ سال پيش توسط «هيلل دوم» (Hillel II) تدوين شده است و عربها هم تقويم خود را از همان زمان يعني دو قرن قبل از ظهور اسلام بر مبناي تقويم يهوديان قرار دادند و ماه سيزدهم را که همان ماه نسيء است به تقويم خود اضافه کردند.
پس، اضافه کردن ماه سيزدهم با هدف جابجا کردن ماههاي حرام نبوده است، چون نسيء جزو ماههاي حرام نبوده پس هر وقت سال ۱۳ ماهه ميشد، ميان ماه ذي الحجه (ماه دوازدهم بود) و ماه صفر اول (محرم) يک ماه غير حرام اضافه ميشده است.
دوم: تشابه نامها
در زبان عبري به مجمع عالي روحانيون يهود «سنهدرين» و به رئيس آن «ناسي» ميگويند که به معناي شاهزاده و عاليجناب است. يکي از وظايف ناسي اعلام کبيسه بودن سال در ماه دوازدهم بوده است و «هيلل دوم» که تقويم عبري را به شکل کامل و نهايي آن درآورد مشهورترين ناسي تاريخ است. پس از پراکنده شدن قوم يهود در سراسر دنيا، يهوديان هر شهري براي خودشان مجمع و ناسي مجزايي داشتند که وظيفه رهبري آنها و انجام فرايض مذهبي از جمله اعلام کبيسه بودن سال را برعهده داشتند.(منبع: مدخل Nasi در دانشنامه ويکيپديا) طبق شواهد تاريخي در مراسم حج هم شخصي از قبيله بنيکنانه وظيفه اعلام ماه نسيء و ۱۳ ماهه شدن سال را بر عهده داشته است. اعراب به اين فرد هم ناسي ميگفتند. يکي از شاعران قبيله بنيکنانه در يکي از رجزخوانيهايش سروده:
لنا ناسيء تمشون تحت لوائه يحل اذا شاء الشهور و يحرم
«آن مقام تاخير اندازنده از ماست، که شما در تحت پرچم او حرکت ميکنيد، و هر ماهي را که بخواهد حلال ميکند، و هر ماهي را که بخواهد حرام مينمايد.» (منبع: تفسير آيه نسيء در مجمع البيان)
سوم: تطابق ماهها و فصلها
حدود يک سال پس از ممنوعيت ماه نسيء به واسطه آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه، پيامبر براي آخرين بار به سفر حج ميرود و در آنجا يک بار ديگر بر ممنوع بودن ماه نسيء تأکيد ميکند و اعلام ميکند که ماهها به جاي اصلي خودشان باز گشتهاند:
لا و ان الزمان قد استدار کهيئته يوم خلق الله السموات و الارض، السنة اثنا عشر شهرا منها اربعة حرم، ثلاثة متواليات: ذوالقعدة و ذو الحجة و المحرم و رجب مضر الذي بين جمادي و شعبان.
«آگاه باشيد که اينک زمان در گردش خود به همان هيئت و کيفيتي برگشته است که خداوند در وقت خلقت آسمانها و زمين آن را بدان کيفيت آفريد. سال دوازده ماه است و چهار تا از آنها ماههاي حرام است، سه تا پشتسر هم، ذوالقعدة و ذو الحجة و محرم، و رجب مضر که بين ماه جمادي و ماه شعبان است» .
در اين عبارت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خواسته است بفهماند که ماههاي حرام اينک به مواضع حقيقي و اصلي خود بازگشته است، و انجام مراسم حج به ماه ذوالحجة باز گرديده است، و نسيء و تاخير در اين حج باطل شده است. (منبع: «مجمع البيان» طبع صيدا؛ ج ۳، ص ۲۹)
چون پيامبر حدود دو ماه بعد از خواندن اين خطبه از دنيا ميرود شاهد اين نبود که ماههاي قمري در طول سال (فصلها) شروع به حرکت ميکنند و ديگر در جاي خودشان ثابت نيستند. اما با بررسي تقويمهاي قمري و شمسي ميبينيم که گفته پيامبر در آن سال تقريبا درست بوده و مراسم حج در اول بهار برگزار شده است.
چون سال نهم هجرت مطابق با سال ۴۳۹۱ عبري بوده و اين سال کبيسه نبوده است، پس تقويم عربي کاملا بر تقويم عبري منطبق بوده است. اما سال دهم هجرت مطابق با سال ۴۳۹۲ عبري بوده و اين سال کبيسه است. پس از همين سال اختلاف بين تقويم عربي و تقويم عبري شروع ميشود و ادامه پيدا ميکند.
روز عيد قربان سال نهم هجري (سالي که نسيء تازه ممنوع شده بود) مطابق با دوم فروردين و روز عيد قربان سال دهم هجري (سال برگزاري حجهالوداع) مطابق با بيستم اسفند بوده است. پس، تصور پيامبر اين بوده که ماههاي سال در مکان خود ثابت خواهند ماند و هميشه مراسم حج در فصل بهار برگزار خواهد شد.
بررسي و نتيجهگيري
يکي از توجيهات مفسرين درباره ماه نسيء اين است که ميگويند اين ماه فقط به قصد ايجاد تغيير در ماههاي حرام انجام ميشده و ارتباطي با کبيسهگيري ندارد. اين مورد را به طور کامل بررسي کرديم و ديديم که کاملاً اشتباه است و ارتباط ماه نسيء با شيوه کبيسهگيري يهوديان به وضوح ديده ميشود.
يکي ديگر از توجيهات ممنوعيت ماه نسيء و تغيير مکان ماههاي قمري در فصلهاي مختلف اين است که مفسرين ميگويند به دليل نزديکي به خط استوا آب و هواي عربستان در فصلهاي مختلف تفاوت چنداني ندارد و در شهر مکه کشاورزي انجام نميشده است پس نيازي به ثابت بودن ماهها در فصلهاي مشخص نيست. اشتباه بودن اين ادعا هم کاملاً روشن است و واضح است که در عربستان و مکه هم فصلهاي مختلف سال به وضوح مشخص هستند. زمان برداشت خرما هميشه در تابستان است و در فصل زمستان در عربستان باران ميبارد و گاهي حتي خانه کعبه را نيز سيل ويران ميکرده است.
يکي ديگر از توجيهات مفسران اين است که زمان واقعي ماههاي قمري که مورد نظر خدا هستند همين زمانهاي فعلي است و ماهها بايد گردش داشته باشند و فوايد مختلفي براي گردش ماهها در فصلهاي مختلف سال ذکر ميکنند. اين حرف هم چيزي جز سفسطه نيست زيرا هدف از ابداع تقويم مشخص کردن زمان انجام کارها است و هدف اين است که هر کاري در زمان درستش انجام شود. تقويمي که نميتواند زمان برداشت خرما (تابستان) و فصل جفتگيري و زايش شترها (زمستان) را در زمان مشخص و ثابتي نگه دارد به چه کار مردم عربستان ميآيد؟ آيا چنين تقويمي که حتي با فصلهاي سال هماهنگ نيست ميتواند با سرشت و فطرت انسان هماهنگ باشد و براي انجام کارهاي مذهبي و روحاني استفاده شود؟
با توجه به موارد گفته شده درباره آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه ميتوان نتيجه گرفت که دانش قرآن حتي از مردم زمان خودش هم دو قرن عقبماندهتر بوده و ضرورت کبيسهگيري را درک نميکرده است. شايد اگر پيامبر در ابتداي سال يازدهم هجرت (حدود يک سال پس از آمدن اين آيات) از دنيا نميرفت، آيهاي براي منسوخ کردن اين آيات يا جايگزين کردن يک شيوه کبيسهگيري ارائه ميکرد.
همانگونه که کوپرنيک و گاليله اشتباه نجومي وعلمي مسيحيت را نشان دادند، در اينجا هم يک اشتباه واضح نجومي قرآن مورد بررسي قرار گرفت. شايد اين مطلب دريچهاي باشد براي روشن شدن واقعيت دين اسلام و منشاء انساني و زميني قرآن.
منابع:
– ترجمه سوره توبه آيات ۳۶ و ۳۷ مکارم شيرازي
– تفسير آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه در تفسير الميزان
– وبگاه انجمن کليميان ايران iranjewish.com
– «مجمع البيان» طبع صيدا؛ ج ۳، ص ۲۹
– مدخل Nasi در دانشنامه ويکيپديا