نفرت مردم از علی و داستان غدیر خم

Print Friendly, PDF & Email

مهمترين اختلاف شيعيان و اهل سنت مسئله امامت است. شيعيان معتقدند علی‌ابن‌ابيطالب و فرزندانش به وسيله حكم خدا به امامت برگزيده شده‌اند. مهمترين دليل شيعيان مبنی بر امامت علی از جانب خدا واقعه غدير خم است كه در سال دهم هجرت روی داد و پيامبر در محلی به نام غدير خم دست علی را بالا برد و گفت: هر كس من مولای اويم، علی مولای اوست.

اما شرح اين ماجرا بدين شكل است كه:

اولا اين ماجرا به خاطر حوادث قبل از آن رخ داده و پيامبر می‌خواسته به شاكيان از علی بگويد كه بايد علی را دوست داشته باشند و از او شاكی نباشند.
ثانيا اين جمله اصلی كه در غدير بيان شده به هيچ عنوان نص امامت و خلافت محسوب نمی‌شود. براي واضح شدن اين مسئله,  به واقعه غدير خم و اتفاقات قبل از ان را كه, روحانيون شيعه اصولا به ان نمی‌پردازند، می‌پردازيم.

قبل از غدير خم چه اتفاقاتی افتاد؟

در سال دهم هجرت پيامبر اسلام, علی و خالد بن وليد را هر كدام سرپرست سپاهی می‌كند و به يمن می‌فرستد. پيامبر اسلام دستور ميدهد كه هر وقت اين دو سپاه به هم رسيدند علی فرمانده هر دو سپاه باشد. اولين اتفاقی كه می‌افتد چنين است: علی بر خلاف ميل خالد بن وليد كنيزی را از غنائم انتخاب ميكند و با او همبستر می‌شود، خالد يكی از افراد سپاهش را برای شكايت از علی به نزد پيامبر می‌فرستد:

بُرَيده اسلمي, كه يكي از افراد سپاه بود, می‌گويد: در دلم نسبت به حضرت علی مقداری كدورت وجود داشت، اتفاقاً رسول الله نيز علی را به سوی خالد فرستاد تا خُمس اموال را بگيرد. و يك كنيزكی را از سهم خمس برای خود برداشت، و چون مورد سؤال قرار گرفت، توضيح داد كه آن كنيز در قسمت خُمس افتاد و از خمس در سهم اهل بيت پيامبر داخل شد و بعد هم در سهم آل علی قرار گرفت. خبر به خالد رسيد. ايشان از اين موضوع ناراحت شده و نامه‌ای به پيامبر نوشتند كه من حاضر شدم نامه را نزد ايشان ببرم، چنين كردم, وقتي نامه را برای آن حضرت می‌خواندم، در اثنای قرائت دستم را گرفت و از خواندن بازداشت و فرمود: از علی ناراحتی؟  گفتم: بله, فرمود: از اين به بعد نسبت به او بُغض نداشته باش! بلكه سعي كن دوستی‌ات را با او بيشتر كنی. سوگند به ذاتی كه روح محمد در قبضه‌ی قدرت اوست، سهم آل علی در خُمس بيشتر از يك وصيفه است.(۱)

بعد از اين ماجرا دوباره اتفاقات مشابهی تكرار می‌شود، گروهی از علی درخواست می‌كنند تا شتران تازه نفسی كه بدست آمده را در اختيار آنان بگذارد تا سوار شود و علی می‌گويد اين شترها به تمامی مسلمين تعلق دارد و درست نيست شما سوار آنها بشويد. علی در ميانه راه از سپاهيان جدا ميشود تا سريعتر خود را به پيامبر اسلام در حج برساند و كسی را جانشين خود ميكند. يزيد بن طلحه بن يزيد بن ركانه گويد: سپاهيان علی‌بن‌ابيطالب كه با او در يمن بودند، از دست او ناراحت شدند. چون هنگام مراجعت، علی بر آنان مردی گماشت و خود با عجله به سوی رسول الله حركت كرد. آن مرد به هر يك از سربازان لباسی نو داد تا به تن كنند.

وقتی سپاه نزديك شد، علی به سويشان شتافت تا ملاقاتشان كند. ديد كه آنان لباسهای نو به تن دارند. گفت: اين چه كاری است؟  گفتند: فلان كس اينها را داده تا بپوشيم. او را صدا زد و علّت آن كارش را پرسيد. او گفت: افراد را لباس نوپوشاندم تا با ظاهری آراسته در ميان مردم ظاهر شوند. علی گفت: چرا صبر نكردی تا به رسول الله بررسی و آن طوری كه خود می‌خواهد درباره‌ی اين لباسها تصميم بگيرد؟
آنگاه دستور داد همه آن لباسهای نو را از تن به‌در كنند وهمه را به جای قبل برگردانند. افراد سپاه دل آزرده شدند و وقتي ميان مردم رسيدند، از رفتار علی شكايتشان را اظهار كردند و نزد رسول الله نيز در اين مورد از علی گله نمودند.(۲) بعد از ماجرای آن كنيزك اين ماجرا نيز باعث ميشود كه تعداد زيادی از سپاهيان از علی ناراضی و شاكی شوند.

واقدی در المغازی به بهترين شكل اين موضوع را گفته است:
عمر‌بن‌محمد‌بن‌عمر‌بن‌على، از قول پدرش نقل كرد كه: على همه غنايم را جمع كرد و به پنج قسمت تقسيم نمود و قرعه كشى كرد و سهم خمس را كه با قرعه‌‏يى بنام «الله» بيرون آمده بود مشخص ساخت و به هيچيك از مردم هم غنيمتى نداد، حال آنكه پيش از آن فرماندهان به افرادى كه حضور داشتند چيزى از خمس مى‏‌دادند و بعد به رسول خدا گزارش مى‌‏دادند.
على چنين نكرد و از او مطالبه كردند، ايشان نپذيرفت و فرمود: من تمام خمس را پيش رسول خدا میبرم هر طور كه خواست عمل فرمايد، وانگهى رسول خدا هم اكنون عازم شركت در مراسم حج است و ما با او برخورد مىیكنيم و به هر چه خداوند مقدر فرموده باشد حكم خواهد فرمود.
على براى مراجعت حركت كرد و خمس را با هر چه كه قابل حمل بود با خود برد. چون به فتق رسيد خود با عجله پيش افتاد و جلو رفت و ابو رافع را به ‏فرماندهى اصحاب خود و مواظبت از خمس منصوب كرد. ضمن اموال خمس، مقدارى لباسها و پارچه‌‏هاى بهم پيچيده يمنى و شتران و دامهايى بود كه به غنيمت گرفته بودند و هم مقدارى از شتران زكات كه مربوط به زكات اموال يمنى‏‌ها بود.
ابو‌سعيد‌خدرى كه در اين جنگ همراه على بوده مىیگفته است كه: آن حضرت ما را از سوار شدن به شتران صدقه و زكات منع فرموده بود. اصحاب على از ابو‌رافع درخواست كردند كه لباسى به آنها بدهد و ابو‌رافع بهره يك از ايشان دو جامه داد كه پوشيدند، و همينكه به منطقه سدره كه داخل مكه است رسيدند على براى ديدار آنها آمد كه آنها را منزل دهد و به حضور پيامبر  ببرد و متوجه شد كه دوستان ما هر يك دو لباس نو پوشيده‏‌اند.
جامه‌‏ها را شناخت و به ابو‌رافع فرمود: چرا چنين است؟ گفت: اينها صحبت كردند و من از شكايت ايشان ناراحت شدم و پنداشتم كه اين كار بر شما گران نخواهد بود و امراى ديگر هم كه پيش از شما بودند چنين كارى كرده بودند. على فرمود: تو قبلا ديدى كه من اين تقاضاى ايشان را نپذيرفتم و حال آنكه تو تقاضاى ايشان را بر آورده‌‏اى!

گويد: على ايستادگى كرد به طورى كه جامه ‌هاى برخى را در آورد. همينكه آنها به حضور پيامبر آمدند شكايت كردند.(۳)

در چند مرحله سپاهيان از دست علی شاكی ميشوند و از نظر تعداد نيز زياد بوده اند و طبيعی است كه اين نارضايتی ها به گوش پيامبر اسلام نيز رسيده است و در بيشتر رواياتی كه مربوط به قبل از غدير است هم پيامبر اسلام دوستی و محبت به علی را گوشزد كرده است و حتی آن جمله معروف «من كنت مولاه…» را نيز گفته است.
اما چون تعداد شاكيان زياد بوده و اين نارضايتی خيلی عميق و ادامه دار بوده سعی ميكند در غديرخم بعد از نماز ظهر اين موضوع را حل و فصل كند و زمزمه های باقيمانده را نيز خاموش كند. اهل سنت ماجرای غدير را يكی از فضايل علی ميدانند و داشتن دوستی و محبت علی را واجب. در بسياری از كتابهای حديثی اهل سنت بابی برای ذكر فضايل و مناقب علی موجود است و ماجرای غدير هم در آن ذكر شده است و اهل سنت از ذكر اين ماجرا در كتب خود هيچ ابايی ندارد.پس آوردن دلايل و استدلالهايی در مورد اينكه غدير يكی از فضايل علی است دردی را دوا نمی كند. بلكه بايد ثابت كرد غدير انتصاب الهی علی‌بن‌ابيطالب به مقام امامت و خلافت، توسط پيامبر اسلام است.

«مولی» واژه ای كه ۲۷ معنی دارد كه در اينجا بررسي ميكنيم.

ربّ (پروردگار) ۲- عمّ ۳- ابن عم- ۴- ابن (فرزند)- ۵- ابن اخت (خواهر زاده) ۶- معتق (آزاد كننده) ۷- معتق (آزاد كرده شده)- ۸- عبد (برده و مملوك)- ۹- مالك ۱۰- تابع (پيرو)- ۱۱- منعم عليه (مورد احسان قرار گرفته)- ۱۲- شريك- ۱۳- حليف (هم پيمان) ۱۴- صاحب (رفيق)- ۱۵- جار (همسايه)- ۱۶- نزيل (وارد و ساكن)- ۱۷- صهر (داماد)- ۱۸- قريب (نزديك)- ۱۹- منعم (خداوند نعمت)- ۲۰- عقيد (هم عهد و وابسته)- ۲۱- ولىّ- ۲۲- اولى بالشي‏ء- ۲۳- سيّد (سرور و آقا) ۲۴- محبّ (دوستدار)- ۲۵- ناصر (ياور)- ۲۶- متصرف در امر- ۲۷- متولى در امر.(۴)

پيامبر اسلام به راحتی ميتوانست از واژه «خليفة» استفاده كند كه معنی آن روشن بود و در آيه ۲۶ سورۀ ص اين واژه آمده است: يَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْكُم بَينْ‏َ النَّاسِ بِالحَْقّ‏ِ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى‏ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا نَسُواْ يَوْمَ الحِْسَابِ

ترجمه: اى داوود بيگمان ما تو را در زمين خليفه كرديم، پس ميان مردم بحقّ حكم كن و پيروى هواى نفس مكن كه تو را از راه خدا گمراه كند، بيگمان كسانى كه از راه خدا گم شوند، آنان را عذابى است سخت [زيرا] كه روز حساب را فراموش كردند.

معنی «مولی» در قرآن

در بالا ديديم كه علامه امينی در كتابش موفق نشد معنای امير،حاكم و خليفه را از «مولی» استخراج كند. معنای «مولی» بدون قرينه مشخص نميشود چون معانی زيادی دارد. اما بيشترين كاربرد آن در معنای دوستدار و ياور است. واژه «مولی» در آيات مختلف قرآن آمده است:

۱- أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
ترجمه: «پروردگارا تو یاور مایی، پس ما را بر کافران یاری فرما».(بقره / ۲۸۶)

۲- بَلِ اللّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ
ترجمه: «بلکه خداوند یاور شما و او بهترین یاوران است». (آل عمران / ۱۵۰)

۳- يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلىً عَن مَّوْلىً شَيْئاً وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ
ترجمه: «روزی که هیچ یاور و دوستی از دوست خویش کفایت نمیکند و آنان یاری نمیشوند». (دخان / ۴۱)

۴- فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ.
ترجمه: «پس اگر پدرانشان را نشناختید، در این صورت برادران دینی و دوستان و یاوران شمایند». (احزاب /۵)

۵- فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ

ترجمه: «همانا خداوند است که یاور اوست و جبرئیل و مؤمنان نیکوکردار [نیز یاور اویند و علاوه بر این، دیگر] فرشتگان نیز پشتیبان اویند».(تحریم / ۴)

خوب با استناد با اين ايات و نقش كلمه مولی نمیتوان مؤمن را ولیّ و سرپرست پیامبر اسلام دانست! برای اينكه به دست كسی و خصوصا روحانيون شيعه بهانه‌ای نداده باشيم چند مثال ديگر از خود قران می‌آورم .

۶- يَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ
ترجمه: «کسی را [به یاری] میخواند که زیانش از سودش نزدیکتر است، چه بد یاوری و چه بد معاشری است».(حج / ۱۳)

۷- وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
ترجمه: «به پروردگار متوسّل شوید که او دوستدار شماست پس چه نیکو دوستداری و چه نیکو یاوری». (حج / ۷۸)

۸- وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
 ترجمه: «و اگر [کافران] روی گردان شدند پس بدانید که همانا خداوند دوست شماست چه نیکو دوستی و چه نیکو یاوری».(انفال/۴۰)

۹- قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا.
 ترجمه: «بگو جز آنچه خداوند بر ما مقرّر داشته ما را نرسد که او یاور ماست». (توبه/۵۱)

۱۰- ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ
ترجمه: «این بدان سبب است که خداوند یاور مؤمنان است و کافران [در برابر حق] یاوری ندارند».(محمد/۱۱)
برداشت علی بن ابيطالب از واژه مولی

به راستی چرا علی‌بن‌ابيطالب هم از ماجرای غدير خم امامت و خلافت خود را استنتاج نكرد؟ چرا در هيچ جايی از گفته‌ها و نامه‌ها و خطبه‌های خود نامي ازين موضوع نبرد؟ در كتابهای مختلف ماجرای سقيفه آمده است، اما در هيچكدام نيامده كه علی به ماجرای غدير به عنوان حكم الهی امامت و خلافت خود استناد كند.

آيه اكمال دين

آيۀ ديگری كه شيعيان آن را در مورد غدير ميدانند آيه ۳ سوره مائده است . متن آيه و ترجمه آن به شرح زير است:

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَْمُ الخِْنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيرِْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترََدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكلَ‏َ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ ذَالِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَْمَصَةٍ غَيرَْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

ترجمه : مردار و خون و گوشت خوك و آنچه [به هنگام سر بريدنش‏] نام غير خدا بر آن برده شده و [حلال گوشت‏] خفه شده و به ضرب [چوب و سنگ‏] مرده و از بلندى افتاده و به شاخ زدن مرده و آنچه درندگان خورده باشند- مگر آنچه [از موارد اخير پيش گفته‏] كه ذبح [شرعى‏] كرده باشيد- و آنچه براى بتان ذبح شده‏اند و آنكه با تيرهاى فال تعيين قسمت كنيد [همه‏] بر شما حرام شده است. [روى كردن به همه‏] اينها نافرمانى است. امروز كافران از دين شما نااميد شده‏اند، پس از آنان مترسيد و از من بترسيد، امروز دينتان را براى شما كامل كردم و نعمت خويش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان‏] دين براى شما پسنديدم. پس هر كس بى آنكه متمايل به گناه باشد در [حال‏] گرسنگى [به خوردن محرّمات‏] ناچار گردد، بداند كه خداوند آمرزنده مهربان است.

شيعيان ميگويند خداوند بعد از ماجرای غدير آيه بالا را نازل كرده است و گفته امروز دين را (به سبب امامت و خلافت علی ) كامل كردم. آيا حق داريم روحانيون شيعه را در اينجا متهم به مغلطه «نقل قول ناقص» كنيم يا خير؟! بدون نگاه كردن به آيات قبل و بعد از اين آيه كاملا مشخص است كه اين آيه هيچ ربطی به علی‌بن‌ابيطالب ندارد و مشخص است به خاطر چه چيزی دين را كامل كرده است. بايد از روحانيون شيعه پرسيد، آيا خدا امر مهمی چون امامت را اين طور بيان ميكند؟؟

اگر امامت از سوى خدا تفويض شده چرا بايد انرا اينگونه در لفافه و بسيار مبهم بيان كرد؟؟ من كه فكر نميكنم هيچ انسان عاقل و دانايی اينگونه چنين امر مهمی را بيان كند، چه برسد به خداوندى كه خالق كائنات است.

بحث در مورد شان نزول اين آيه زياد ضروری نيست، چون خود آيه شان نزول شيعيان را رد ميكند اما بهتر است ببينيم روايات چه ميگويند: سيوطی در تفسير خود بيش از ۱۲ روايت از كتابهای افراد معتبری چون:
احمد بن حنبل،بخاری، مسلم،بيهقی،ترمذی،نسائی و …استخراج كرده كه همگی ميگويند اين آيه در حجة الوداع و در روز عرفه نازل شده است و در واقع ارتباطی با غدير و امامت علي ندارد.(۵)

منابع: 

  1. صحيح البخاري،البخاري،دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع،طبعة بالأوفست عن طبعة دار الطباعة العامرة بإسطنبول، ۱۴۰۱ – ۱۹۸۱ م.ج ۵،ص ۱۱۰.
  2.  زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام، ابن هشام (م ۲۱۸)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، ۱۳۷۵ش.
  3. مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.ص:۸۲۷ و ۸۲۸.
  4. ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب،علامه امينى ، ترجمه: جمعى از مترجمان ، ناشر بنياد بعثت ، تهران، بى تا. ج‏۲، ص: ۳۲۶.
  5. الدر المنثور فى تفسير المأثور، جلال الدين سيوطى،ناشر: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى‏،قم‏،۱۴۰۴ ق.‏ ج‏۲، ص: ۲۵۷ – ۲۵۹.

 

2 thoughts on “نفرت مردم از علی و داستان غدیر خم

  1. سلام خدای علی برعلی ومحبانش باد…علی.ع.حداقل یکی ازبهترین انسانهای تاریخ است.ارادت به او ارادت به همه خوبیهاوفضایل است.دشمنی بااو دشمنی باهمه خوبان وخوبیهاست..بهشت اجرمحبت به خوبان ودوستی وارادت واطاعت ازخوبان وخوبیهاست…جهنم رفتنیست یعنی باپای خودمیرویم که انجاجای دشمن خداوبندگان خوب اوست…چراعاقل کندکاری که باز ارد پشیمانی.که سودی ندارد…اتش ازدل جهنمی سرچشمه میگیرد….هدایت حقیقی رابخواهیم ازحقتعالی بامحبت حق وعلی.ع. ودوستان او وهمه انبیا وخوبان عالم که الحق مع علی وعلی مع الحق.علی وار باشیم.ابراهیم وارباشیم …بت شکن باشیم.بتهای نفس رابشکنیم که خدای عزیزوعظیم منتظرماست وعلی.ع.منتظرماست که بت شکنی کنیم.جهاد اکبرکنیم.نور خدا برمحب خدا وخوبان حتما میتابد وبه بهشت میکشد….گناهان مانع است. گناهان اعتقادی و اخلاقی مثل حسدوکینه. عارفی شنید که کسی میگویدوجودک ذنب لایقاس به ذنب وغش کرد…خداحاضرست وهدایت بدست اوست ومیداندچه کسی راهدایت کند و راهش راهم نشان داده بتوسط انبیا واولیا وخوبان …وعلی.ع.یکی ازبرترین خوبان است وفرزندان او هم که ۱۲خلیفه اویند.ومهدی ال محمد.عج.نفردوازدهم ازخلفای نبی اکرم واعظم.ص.هستندکه بفرمایش رسول الله.ص.اگریکروزهم به قیامت مانده باشدظهوروقیام خواهدکردقال لله تعالی .قلیل من عبادی الشکور…سعی کنیم همه ما ومن که ازشکوران وهدایت یافتگان شویم که ……اگرهمه عالم بهشتی شوند یاجهنمی شوند فایده وضرری به مانخواهدداشت.چشم دل خودراباز کنیم تادرقیامت کورمحشورنشویم.علی .ع.و همه خوبان عالم رابشناسیم والگو قراردهیم تا……….

  2. استدلال کامل و عالی. این دوست بالایی هم خوب پرچونگی کرده. اگه علی و محمد مرد بودن تو بنی قریظه اونهمه جنایت نمیکردن،تجاوز و قتل و برده گیری و برده داری و… ، از مغول کمتر نبودن ، به زن شوهر دارتجاوز میکنن و میگن امر الله هست. مرده شور این دینو ببرن

Comments are closed.