تفاوتهای شیعه و بهاییت و دلایل دشمنی اخوندها با بهاییت

در مقاله پیش رو, نگارنده قصد هیچ دفاعی از آیین بهاییت ندارد و تنها هدفش نشان دادن دشمنی آخوندهای شیعه با این آیین و تفاوتهای میان این دو جریان دینی است.

ناگفته نماند که بیان ظلمهای حکومت آخوندی حاکم اشغالگر وطنمان بر این هموطنان وظیفه انسانی همه ما ایرانیان است.
من معتقدم که ایران متعلق به تمام ایرانیان میباشد با هر رنگ و نژاد و دین و آیینی.
در میان اقلیت های مذهبی ایران به جرأت می توان گفت که پس از انقلاب ۵۷ بهائیان ایران بیش از همه مورد آزار و اذیت حکومت اسلامی قرار گرفته اند و آخوند های فاسد وجنایتکار تا کنون صد ها تن از آنان را با اتهامات واهی جاسوسی و ارتداد به زندان و شکنجه گاه کشانده و یا تسلیم جوخه های اعدام کرده اند.
دشمنی آخوندهای تبهکار با بهائیان که همانا از نوادگان جنبش اصلاح طلبانه بابیه در ایران می باشند دشمنی دیرینه ای است .
جنبش بابیه درعهد قاجار که با هدف رفورم در دین اسلام و حذف احکام ضد انسانی و عقب مانده و رفع تبعض از زن و اصلاحات ارضی و برچیدن منبر ومحراب آخوندها و غیره به سرعت در جامعه قرون وسطائی آن زمان با اقبال ایرانیان مواجه می گردد ، قدرت شاه و شیخ را به چالش می کشد و آنان را در معرض یک جنبش اجتماعی و دهقانی قرار می دهد تا اینکه با فتوای آخوندهای تبهکار ، ناصر الدین شاه فرمان کشتار بابیان را صادر می نماید که در نتیجه هزاران بابی با خانواده هاشان از صغیر وکبیر قتل عام می شوند و برگ دیگری بر جنایت آخوند تبهکار در این سرزمین نفرین شده اضافه می گردد تا برسد به فتنه گری های آخوندها در جریان انقلاب مشروطه وداستان بر دار شدن شیخ فضل الله نوری توسط مشروطه خواهان به جرم فتوای قتل مشروطه خواهان صادر کردن و پول گرفتن از سفارت روس و براه انداختن اراذل و اوباش مشروعه طلب( حزب الله امروز) و کشتن و سر و دست شکستن مشروطه خواهان و تجدد طلبان و تا بعدها که این شجره خبیثه برسد به روح الله خمینی تا این آخوند عوامفریب برا ی تکمیل فرمان ناصرالدین شاه و فتوای آخوندها در مورد ” بابی کُشی ” و احیای مشروعه خواهی شیخ فضل الله نوری قیام نماید و با وعده و وعیدهای توخالی و فریب دادن عوام جاهل به تأسیس حکومت جهل وجنایت اسلامی اقدام نماید و این بار نه تنها بابیان و مشروطه خواهان که هر دگر اندیشی را اعم از زن و مرد ، پیر وجوان ، چپ وراست ، دین دار و بی دین و مسلمان وغیر مسلمان را از دَم تیغ بگذراند .
پس از قتل عام وحشیانه بابیان در عصر قاجار پاره ای از آنان توانستند که جان خود را از مهلکه نجات داده و به سایر مناطق مهاجرت نمایند و در آن میان گروههائی از بهائیان در فلسطین که در آن زمان زیر سلطه امپراطور عثمانی بود رحل اقامت گزیدند . بعدها با شکست و اضمحلال امپراطوری عثمانی و جایگزین شدن استمعار انگلیس در فلسطین ، بهائیان مقیم آنجا اجازه می یابند که بتواند آزادانه مراسم مذهبی خود را انجام دهند و مرکزی برای خود در آنجا تأسیس نمایند که همین مسئله باعث گردید که آخوندهای فاسد و تبهکار دوباره علیه بهائیان وارد میدان شوند و بر سر هر منبر و محرابی برای مشوّش ساختن افکار مردم ناآگاه ، بهائیان را نوکر و عامل استعمار انگلیس معرفی نمایند .

بعدها در سال ۱۹۴۸ میلادی با تأسیس دولت اسرائیل ، آخوندهای مردم فریب بر اتهام قبلی خود علیه بهائیان که آنان را “نوکر وعامل انگلیس” می دانستند ، اتهام جدید “نوکر و عامل صهیونیسم” نیز اضافه کردند .
با به قدرت رسیدن آخوند در ایران و تأسیس حکومت خون وجنون اسلامی بر دو اتهام قبلی علیه بهائیان اتهام سومی نیز از جانب آخوندهای ریاکار به هموطنان بهائی ما زده شد : ” نوکران و عوامل امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین المللی” . لازم به تذکر است که هسته اصلی انقلاب اسلامی را گروهها و انجمن های اسلامی تشکیل می دادند که در رژیم پهلوی و در تحت توجهات “مدرنیسم ” پهلوی سرگرم مبارزه با بهائیان ایران بودند و همین انجمن های اسلامی ، پس از انقلاب ۵۷ سابقه سیاه و ننگین خود در مبارزه با بهائیان ایران را به حساب “مبارزه” با رژیم شاه برای آزادی و استقلال ایران جا زدند و از این طریق سابقه ی مبارزاتی و انقلابی گری برای خود درست کردند .

معروف ترین انجمن های اسلامی ضد بهائی انجمنی بود موسوم به “انجمن حجتیه” (هم اکنون نیز با نام های دیگر فعال است) که آخوندهائی از قبیل مصباح یزدی (پیر و ُمراد احمدی نژاد ) جنتی، خزعلی، مکارم شیرازی ودهها آخوند سرشناس دیگر که پس از انقلاب ۵۷ همه از حجره های تنگ وتاریک قرون وسطائی خود بیرون آمدند و بر شانه های مردم محروم و زحمتکش ایران سوار شدند .
بهائیان ایران جزو نخستین اقلیت های مذهبی و اجتماعی ایران بودند که حتی پیش از تصرف قدرت بطور تام و تمام بوسیله آخوندها و در جریان راه پیمائی ها و تظاهرات ها و به تحریک آخوندها مورد حمله و هجوم دیوانگان افسار گسیخه ی متعصب و خشک اندیش قرا ر گرفتند و زمانی هم که حکومت خون و جنون پا به عرصه وجود گذاشت بهائیان ایران جزو نخستین گروه اجتماعی بودند که چوبه های دار برای اعدامشان بر پا شد .
درگیری این دو دین سابقه‌ای به قدمت تاسیس آن دارد، دینی که پیامبری محمدبن‌عبداله را قبول داشته و آموزه‌های بسیار ساده و عملی دارد، به نوعی مبلغ اسلامی تکامل یافته‌تر با باورهایی جهانی شده و بی‌تبعیض.
البته به‌طور مثال می‌توان تفاوت‌هایی بنیادی را یادآوری کرد، اما این تفاوت‌ها هیچ‌کدام در راستای نقض کلی حریف نبوده بلکه تنها برای آنان که ترجیح می‌دهند زیر چتر حمایتی باوری مذهبی زندگی کنند امتیازی برای دین جدید به هم‌راه دارد:
یکی از اصلی‌ترین تفاوت‌ها در نگرش به دروغ‌گویی و مذمت آن مشاهده می‌شود. در بهاییت دروغ‌گویی به مانند ایرانیان باستان شدیدن مقبوح است. بهاییان بسیاری را می‌بینید که در دانش‌گاه‌ها در مقام پرسش دین و مذهب دروغ نگفته و از دانش‌گاه اخراج شده‌اند و موارد بسیاری که به خاطر باورهای مذهبی‌شان انکار آسان کلامی دین‌شان را نپذیرفته و به همین علت مایملک‌‌شان را از دست داده‌اند.
این نکته دقیقن در تعارض با اصل تقیه در تشیع است که امری عادی محسوب شده و باعث می‌شود تا شخص شیعه مذهب قدرت مانور بسیاری برای دروغ‌گویی‌های غیر‌اخلاقی با روکش شرعی داشته باشد.
تفاوت دیگر آن‌ست که در بهاییت واسطه‌ها برای ارتباط با درگاه الهی برداشته شده و کلمه آخوند و بساط‌های مرتبط تعطیل است و دقیقن به همین علت بهره‌برداری اقتصادی توسط دین اسلام که به نام الله، خمس و زکات و جزیه دریافت می‌کند از بین رقته و مشاغل کاذبی که بار زیان‌دهی دارند مانند آخوندها بی‌معنی شده و هیچ‌ سوددهی در کار نخواهد بود.
دیانت بهایی دشواری زبان آموزی را برای هموطنانش از میان برده و دارای مشکلات عدیده قومی میان اعراب و ایرانیان نیست.
شاید برای این دین بزرگ‌ترین مزیت را باید آرامش نام برد، آسودگی روانی از بایدها و نبایدهای بسیاری که به صورت متداول در حوزه یک دین نباید قرار بگیرد، مشکلی که متاسفانه در دین اسلام بسیار دیده می‌شود.
حقوق مساوی زن و مرد، در ارث، ازدواج و طلاق… و خلاصه هر آن‌چه مزیت مردانه در دین اسلام شمرده می‌شود و در حوصله گفتن هزارباره نمی‌گنجد.
با تمام این تشابهات دیانت بهایی یک دیانت مستقل است که در حدود ۱۵۶ سال پیش در ایران ایجاد شده است‌. این آیین توسط «میرزا حسین علی نوری» ملقب به «بهاالله» پایه‌گزاری شد‌. وی ایجاد وحدت عالم انسانی را هدف دیانت بهایی دانسته و آثار و تعالیم بسیاری را برای رسیدن به این هدف برجای گذاشته است. بهاییان وحدت را در سه حیطه توحید الهی _ وحدت اساس ادیان و پیامبران الهی «به این معنا که همه فرستاده حق و برای هدایت بشر و رشد روحانی انسان‌ها در مراحل مختلف تاریخ بشری هستند» و وحدت عالم انسانی می‌نگرند.
تعالیم دیانت بهایی این‌ست‌: ترک تقلید، تحری و جست‌وجوی حقیقت، ترک تعصبات از هر نوع (مذهبی، جنسی، وطنی، رنگی و نژادی)، تعلیم و تربیت عمومی و اجباری، وحدت لسان و خط، تعدیل معیشت اقتصادی، عالم محتاج روح‌القدس است، تساوی حقوق زن و مرد، صلح عمومی، تشکیل محکمه کبرای بین‌المللی جهت حل اختلافات بین ملل و این‌که دین باید سبب محبت باشد.
اصول اعتقادی دیانت بهایی بر اساس اعتقاد به خدای یگانه و عوالم روحانی پس از مرگ است آن‌ها معتقدند از آن‌جا که بشر مراحل رشد و ترقی بسیار را پشت سر گذارده تا به این مرحله از رشد رسیده، درک بسیار از حقایق برای او آسان‌تر است، بنابراین معاد و عالم پس از مرگ که در همه ادیان الهی به صورت مادی و محسوس و مطابق فهم بشر زمان‌های گذشته ترسیم گشته در دیانت بهایی جنبه‌ای روحانی دارد .
اصل دیگرشان این‌ست که خداوند هیچ‌گاه عالم بشری را از هدایات خویش بی‌بهره نمی‌گذارد و در هر زمان و دوره‌ای مطابق آن عصر تعالیم و راه‌نمایی‌هایی را به واسطه مظاهر ظهورش بر انسان‌ها عطا می‌کند و تمام این مظاهر ظهور برای نجات بشر و رهایی انسان از کردارهای ناشایست و رسیدن به انسانیت حقیقی است.
حکومت شیعی ایران آیین بهاییت را به عنوان انحراف از اسلام و ارتداد می‌داند و بر خلاف ادیان مسیحیت، یهود و زرتشتی آن را به رسمیت نمی‌شناسد. بهایی‌ها در ایران نمی‌توانند آزادانه و بدون مزاحمت اعمال مذهبی خود را در محیط‌های عمومی انجام دهند هم‌چنین حکومت ایران تا سال ۱۳۸۳ داوطلبان کنکور سراسری را موظف می‌کرد تا اعتقادات مذهبی‌شان را اعلام کنند. در فرم مربوط به ثبت نام فقط گزینه‌های اسلام، یهود، مسیحیت وزرتشت قرار داده شده بود در نتیجه افراد بهایی فاقد صلاحیت برای تحصیل در دانش‌گاه‌ها بودند. پس از این‌که این شرط در سال ۱۳۸۳ منتفی شد، دانش‌جویان بهایی توانستند در کنکور شرکت کنند اما آن‌ها در مراحل بعدی پذیرش و ثبت نام رد شدند تا این‌که در سال ۱۳۸۶ بیش از ۲۰۰ دانش‌آموز بهایی اجازه یافتند تا در دانش‌گاه‌های دولتی تحصیل کنند و پس از اعمال فشار دوباره آن‌ها به آموزش و دانش‌گاه‌هایی مجازی روی آورند، این دقیقن به این معناست که عده‌ای از ایرانیان در کشور خودشان به علت تفاوت دیدگاه‌شان در امور مذهبی از داشتن حقوق اولیه شهروندی محروم شده‌اند.

 

2 thoughts on “تفاوتهای شیعه و بهاییت و دلایل دشمنی اخوندها با بهاییت

  1. در اسلام حرف از بندگی است.بندگی الله و منظور از بندگی همان بردگی است و با برده الله بودن و خدمت و نوکری به او تفاوتی با بندگی نیست و هر دو یکی هستند.و این از علل مخاف بودن اسلام و دموکراسی است.

    مرگ بر اسلام

    زنده باد ازادی

    اتئیست های گنابادی

  2. اصولا هر عاملی وهر تفکری که بخواهد دکان کاسبی وعوامفریبی آخوندهای شیعه مسلک را سد نماید ، اخوندها بشدت واکنش نشان داده وبه قصد محو چنان عامل وتفکری ، بطور یکدست ومتحد باهم اقدام میکنند این شکل از دشمنی بعد از انقلاب ۵۷ بطور مشهودی نمایان گشت که آخوندها بهیچوجه برهم زنندگان کاسبی عوامفریبانه شان را تحمل نمی کنند

دیدگاهتان را بنویسید