بارها و بارها از روحانيون مسلمان و آخوندهاى شيعه شنيده ايد كه محمد براي سران كشورها نامه ميفرستاد و انها را با مهربانى و عطوفت به دين اسلام دعوت ميكرد .
حال با نگاهى به تاريخ نويسان بزرگ مسلمان مفاد بعضي از نامه هاي محمد را ميخوانيم تا ببينيم ايشان چگونه سران كشورها را به اسلام دعوت ميكرده و به انها چه وعده هايي ميداده.
دو نمونه از نامه هاى پيامبر به فرمانروايان :
۱- گويند، پيامبر براى بنى جنبه كه يهوديان مقيم مَقنا هستند و براى مردم مَقنا كه نزديك ايله است دستور فرمود چنين نويسند:
فرستادگان شما پيش من آمدند و اكنون نزد شما برمى گردند، چون اين نامه به دست شما رسيد، شما در أمان خواهيد بود و در ذمه خدا و رسول خدا خواهيد بود، رسول خدا شما را در پناه خود خواهد داشت و همچنان كه از خويشتن دفاع مى كند از شما دفاع خواهد كرد. اكنون پارچه ها و بردگان و سلاح و اسبهاى شما متعلق به رسول خداست مگر آنچه كه رسول خدا يا نماينده او آن را معاف دارد و پس از اين بر عهده شماست كه يك چهارم از محصول خرماى خود و يك چهارم از درآمد صيد ماهى و يك چهارم از هرچه زنها مى بافند بپردازيد و از هرگونه ماليات ديگرى معاف هستيد.
اگر اين مطالب را شنيديد و اطاعت كرديد برعهده رسول خدا خواهد بود كه نيكوكاران شما را گرامى دارد و از گناه گناهكاران شما درگذرد و بر عهده مسلمانان و مؤمنان است كه بدانند اگر نسبت به مردم بد كنند به خود بد كرده اند. و براى شما امير و فرمانده تعيين نمى شود مگر از خود شما يا از خاندان رسول خدا، والسلام.(١)
۲- گويند پيامبر براى يحنه بن روبه و مردم ايله و ساكنان كوهپايه هاى آن چنين مرقوم فرمود:
“به سلامت باشيد، من براى شما خداوندى را كه غير از او نيست مى ستايم، من با شما جنگ نكردم تا آنكه براى شما نامه بنويسم اكنون مسلمان شويد يا جزيه بپردازيد و از خداى و رسولش و فرستادگان رسول پيروى و فرمانبردارى كنيد. فرستادگان مرا گرامى دار و جامه هاى نيكو غير از جامه جنگى به ايشان بده و زيد را هم جامه يى نيكو بپوشان تا هنگامى كه فرستادگان من از شما راضى باشند، من هم راضى خواهم بود.
ميزان جزيه هم معلوم است. اگر مى خواهيد كه زمين و دريا در أمان باشد از خدا و رسول خدا اطاعت كنيد و در اينصورت محفوظ خواهيد بود و لازم نيست هيچ ماليات ديگرى غير از آنچه حق خدا و رسول است به عرب و عجم بپردازيد و اگر فرستادگان مرا نپذيرى و آنان را راضى نگردانى هيچ عذر و بهانه اى از شما نخواهم پذيرفت و با شما جنگ خواهم كرد و در آن صورت كودكان را اسير و مردان را خواهم كشت و من به حق فرستاده و رسول خدايم،
به خداوند و كتابها و رسولان او ايمان دارم و به مسيح بن مريم ايمان دارم و معتقدم كه او كلمه خداست و او را رسول خدا مى دانم و پيش از آنكه بدبختى شما را فرو گيرد، تسليم شويد و من به فرستادگان خود درباره شما سفارش كرده ام، به حرمله سه خروار جو بده كه او براى شما شفاعت كرد و اگر به خاطر خدا و اين موضوع نبود من با شما مكاتبه نمى كردم تا آنكه ناگاه خود را در مقابل سپاه ببينى،….(٢)
خوب با توجه به مفاد اين نامه شما عطوفت و مهرباني ديديد؟؟
ايا ايشان رو دعوت كرده بود يا تهديد و ارعاب ؟؟؟
منابع :
۱- طبقات، واقدى، جلد اول،ص ٢٦٣
۲- طبقات، واقدى، جلد اول،ص ٢٦٤
درود
همانطور که پیش از این آوردیم، روایات واقدی اصلا قابل اسناد نیست و در این جا به واقدی استناد شده است.
همواره تکیه مخالفان اسلام بر محمد بن عمر واقدی بوده است، و او همانی است که طبری برای نوشتن کتاب تاریخ از وی بهره ها برد. وی چون اصل زندگانی اش را در قرن دوم هجری به سر برد، از این رو منبعی شد برای برخی تاریخ نویسانی (که البته تواریخ معتبری ننوشتند مانند طبری، و بسیاری دیگر).
حال ازآن جا که نویسنده محترم و بسیاری دیگر از مخالفین اسلام به او در کتاب المغازی استناد می کنند، جالب است حال و هوایش را در نظر علمای اهل سنت بدانیم، شیعه که او را به خاطر گفتارهای جعلی اش اصلا نمی پذیرد و جالب آن که بدانیم که علمای اهل سنت نیز پیرامون او چه گفته اند.
رجال شناسان در مورد او نيز سخنان بسيارى گفته اند:
احمد بن حنبل گويد: او بسيار دروغگو است و احاديث را دگرگون مى سازد.
بُخارى و ابو حاتِم در مورد او گويند: محمّد بن عمر فرد متروكى است.
همچنين ابو حاتِم و نَسايى گفته اند: او حديث وضع مى كرد.
ابن راهْوَيْه گويد: به نظر من او از كسانى است كه حديث وضع مى كنند.
ابن مَعين گويد: او فرد موثّق و مورد اطمينانى نيست.
دارقُطْنى گويد: در او، از نظر نقل حديث، ضعفى است.
ابن عَدى گويد: احاديث او محفوظ و منضبط نيستند و بلا و گرفتارى از آن هاست.
سمعانى گويد: سخن درباره او بسيار است.
ابن خَلّكان گويد: رجال شناسان او را در نقل روايت تضعيف كرده اند و در مورد او سخنانى گفته اند.
يافعى گويد: پيشوايان حديث او را تضعيف كرده اند.
ذهبى گويد: بر ترك روايات او اتّفاق نظر هست.
نگاه كنيد به: ميزان الإعتدال: ۶ / ۲۷۳، المغنى فى الضعفاء: ۲ / ۳۵۴، الكاشف: ۳ / ۶۵ ، مرآة الجنان: ۲ / ۳۶، در حوادث سال ۲۰۷، الأنساب: ۵ / ۵۶۷ ، تقريب التهذيب: ۲ / ۱۱۷ و طبقات الحفّاظ: ۱۴۹ و منابع ديگر.
نکته مهم تر این که تقریبا اکثر مورخین قائل هستند که نامه های پیامبر از میان رفته و تنها محتوای آن در برخی روایات نقل شده، از محتوایی هم که در بسیاری از تواریخ برمیآید، نه بحث عطوفت بوده و نه بحث ارعاب. بلکه نامه ها صرفاً جنبه تبلیغ داشته چون نشانه های پیامبر در امت های پیشین بوده، به همین خاطر امپراتور روم به نامه احترام گذارد، زیرا نشانه پیامبر را در کتاب مقدس خود دیده بود.
از کی تا حالا منبع اسناد شما شیعیان محدثین سنی مذهب هستند ؟؟؟؟
مگر همین شما نبودید که فرمودید احادیث بخاری و دیگران را قبول ندارد ؟؟؟؟
شما لطف میکنید تکلیفتان را با خودتان روشن کنید ؟؟
درود
بله بنده شیعه هستم و کتب اهل سنت برای مذهب بنده دارای اعتبار نیست، هر جند دارای احترام هست.
اگر دقت کرده باشید بنده دو جواب به مطلب شما دادم، اولاً با یک مطالعه مختصر به دست می آید که نامه های پیامبر از بین رفته، دقت کنید پیامبر به چند کشور نامه نگاشتند که از جمله مثلا ایران، روم و مصر یقینی است. خسرو پرویز که نامه پیامبر را پاره کرد، رومیان نیز که مدام مغول جنگ بودند، و مصر هم که دور از دسترس بود، با یک صغری کبری بدیهی به دست می آید که احتمال این که مطالب نامه ها به بیرون درز پیدا کرده باشد، بسیار کم است تا چه رسد که خود نامه ها موجود باشد.
بله تنها چیزی که از نامه ها باقی مانده، محتوای آن است که ممکن است توسط اهل بیت ع یا صحابه بیان شده باشد.
باز هم دقت کنید که مسئله تبلیغ دین و بیان نشانه های پیامبری بوده، و نوشتن نامه که بخواهد عصوفت در بر داشته باشد یا نداشته باشد، فارق از مسئله ماست. ولی یقیناً ارعاب هم در آن نبوده، پیامبر فقط رسالت خود را بیان کردند تا آنان با نشانه های پیامبری وفق دهند.
اما واقدی، مطالبی که واقدی به عنوان نقل روایت بیان می کند، بسیار غیر معتبر است، حال بخواهیم او را دارای هر مذهبی معرفی کنیم. مکرراً در کتب مناظرات شیعه و سنی پیرامون واقدی بحث شده و هر دو مذهب، در نقل روایاتش او را متروک گذاشتند. پس جواب بنده، هم پاسخی از جانب شیعه است و هم اهل سنت.
اگر شما منصف باشید و به دنبال حقیقت باشید، همین توضیح بنده شما را کفایت می کند و گرنه باز هم برای توضیح آماده ام.
شما متاسفانه عينك تعصب را به چشمانتان زده ايد و فرياد ميزنيد.
لطف كنيد سفرى به تركيه كنيد و در موز استانبول نامه پيامبرتان را ببينيد.
اگر منابع اهل سنت را قبول نداريد پس لطفا براى اثبات مطلبى از انها مثال نياوريد، چون انموقع مثل همين حالا دچار تناقض گوئى ميشويد.
اينكه خود را عالم بدانيد و ديگران را نادان خودش بزرگترين نشانه نا اگاهى شماست.
ما اینجا تابع اقوال رجالی اهل سنت نیستیم. مسلمانان اهل سنت (و نه شیعه) هستند. ولی خود واقدی از طرف شیعه همیشه مورد احترام بوده و بزرگان شیعه هم همواره از او نقل میکردند در مورد عظمت واقدی میتونید به مقدمه ی جلد اول مغازی الواقدی ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی از صفحه اول تا ۳۶ چاپ مرکز نشر دانشگاهی تهران مراجعه کنید به صورت مفصل هم اشاره شده.
ایشون منبع اصلی تاریخ نویسنان بوده است
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، صفحهٔ ۲۳، خط بیستم
همینطور ایشون کتاب های : مقتل الحسین و مولدالحسن والحسین داشته که نشون میداده تمایل به تشیع هم داشته.
یاقوت که روش تاریخی دارد، نوشته است: در باره تاریخ مردمان و سیره و فقه و دیگر فنون وى به اجماع موثق است!
معجم الادباء، ج ۱۸، ص ۲۷۹
ابن سیدالناس و ابن کثیر، مورخان معروف قرون بعد، با لحنى مدافعانه از وى سخن گفته اند
عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۶ ؛ البدایة و النهایة، ج ۳، ص ۲۲۴
از عالمان شیعه، شیخ مفید او را متمایل به مذهب عثمانى دانسته که در عین حال به امیرالمؤمنین علیه السلام بى علاقه نبوده است
قاموس الرجال، ج ۸، ص ۳۲۵
ابن ندیم [که خود شیعه معتزلی است] او را شیعه دانسته و نوشته است که او تقیه مى کرده و باورش این بوده که على علیه السلام معجزه پیامبر است
الفهرست، ص ۱۱۱ ؛ المغازى الاولى و مؤلفوها، صص ۱۲۴، ۱۲۶
خود واقدی گفته : من به منطقه مُریسیع رفتم و آنجا را دیدم. غزوه ای را نشناختم، جز آن كه به محل آن رفتم تا از نزدیك ببینم
تاریخ بغداد، ج ۳ ص ۲۱۵ (دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۷)
در مورد ایشون هم در سایت های شیعه مقالات بسیاری هست که ایشون رو ستایش کردند و مقام علمی ایشون رو توضیح دادند
http://matquran.com/fa/Book/View/45487/67058
ممکن است که ما نمونه نامه ای موثق از پیامبر اسلام نداشته باشیم ولی نمونه ای موثق از نامه نبی و ملک در قرآن موجود است که متن آن با صلابت و شدت حاکی از قدرت حاکم و تهدید میباشد پس به ظاهر نمیتوان کلا متن مورد نظر را رد نمود
انَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * اَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ} (نمل: ۳۰ـ۳۱)
اين نامه از سليمان و چنين است: «به نام خداوند بخشنده مهربان، توصيه من اين است که نسبت به من برتريجويي نکنيد و به سوي من آييد، در حالي که تسليم حق هستيد»
درود
بله این نامه دارای تهدید است و هیچ شکی در آن نیست. ولی اگر کامنت های پیشین رو بخونید، متوجه می شوید که این کامنت شما هیچ ارتباطی به اصل مطلب نداشت، چون نامه های پیامبر در مقام تبلیغ بودند و اصلا نمی شود که ماهیتی رعب آور داشته باشد چون برای جذب به اسلام است. اما نامه سلیمان، در خود قرآن توضیح داده شده، اگر با دقت بخوانید، پاسخش ساده است.
چون بلقیس و اطرافیاش خود را برتر از همه می دیدند، حاضر به جنگ با هر امت مخالفی بودند (همانطور که مشاوران بلقیس به او پیشنهاد میکنند) اما با تهدید سلیمان، خود بلقیس که تصمیم گیرنده اصلی بود، ترسید و از جنگ صرفنظر کرد.
با تشکر از سرکردان به دنبال حقیقت
امیدوارم که از سرگردانی در این مقوله مهم هم درآیید.
نامه مورد اشاره در زمان حکومت پیامبر برای قبیله های مورد نظر بوده واینکه دلایل آن چه بوده ما ازلاعی نداریم ، اینکه شما نامه های پیامبر را منحصر در نامه های تبلیغی میدانید این مساله ای است که نمیدانم از کجا آورده اید
نامه هایی که در تاریخ بیان شده نامه به کشورهای مختلف است، نه قبایل. قبایل اطراف شبه جزیره عربستان را پیامبر نماینده می فرستادند. اما این نامه، مرتبط به ابتدای پیامبری پیامبر اسلام است که به امپراتوری های بزرگ نوشته شد و از آنان دعوت به اسلام به عمل آمد.
همین مطلب بنده را در عموم کتب تاریخی میتوان یافت.
گويند، پيامبر (ص) براى بنى جنبه كه يهوديان مقيم مَقنا هستند و براى مردم مَقنا كه نزديك ايله است دستور فرمود چنين نويسند:
بهتر است به متن یکبار دیگر توجه فرمایید
مطلبی که شما فرموده اید را همه میدانیم اما صحبت اینجاست دلیلی هم برای رد موضوع مورد اشاره در متن نداریم
درود
نه عزیز، مطلب شما محترم، ولی عرض کردم که از روایاتی که نقل شده، از محتوای نامه ها سخن گفتند. الان بنده از دهنم رفته ولی یادم هست که ناقل نامه پیامبر به برخی از سران، از محتوای نامه ها در روایات سخن گفته است. اگر در کتب روایی بگردید، می یابید.
اگر فیلم الرساله یا همان محمد رسول الله رو دیده باشید که کلیتش مورد تایید علمای شیعه و سنی بود، همان ابتدا از نامه ها سخن گفته است که هیچ حالت ارعاب و تهدید ندارد.
نامه هایی که شما می فرمایید، پس از آمدن اسلام و تمام شدن حجت است و نیاز به بررسی تاریخی دارد، اگر مایل بودید، حاضرم تک تک رو بررسی کنم.
با تشکر از شما
با دلیل قرآنی عرض کردم که این امر محتمل است و دلیلی برای رد این متن نیست ، همین ، خوشحال میشوم که اگر تحقیق نمودید مارا هم از نتیجه زحمات خود بی نصیب نگذارید