در قرآن آيات زيادی وجود دارد كه كسانی را كه در مورد قرآن بحث و نقد میكنند را تهديد به عذاب دنيوی و اخروی میكند. از جمله:
حج ۵۱: و كسانى كه در آيات ما مىكوشند بقصد عاجز كردن(نقد كردن) آنان اهل دوزخند.
مفهوم صريح اين آيه اينست كه شما میتوانيد در قرآن فكر كنيد ولی نتيجه گيری شما هميشه بايد در تأييد قرآن باشد.
خوب اينكه ديگر فكر نيست!
اين روش قرآن همانی است كه ولايتفقيه در ايران و ملامحمدعمر در افغانستان دارند.
ولايتفقيه ايران بارها و بارها گفته است كه شما بايد اهل تفكر و انديشهی سياسی و تدبر و نقد باشيد. اما بشرطی(شرط عملی) كه فقط و فقط به قبول و تأييد و تمجيد نظر ولی فقيه منجر شود. چون اگر نشود زندان و شكنجه و مرگ در انتظار شماست. میبينيد كه اين خفقان هول انگيز ريشه در قرآن دارد.
اين ترس از بحث و نقد، دليل واضحي بر غير الهی بودن قرآن است. چون كسيكه سخن درست و حقی دارد ديگران را دعوت به نقد و ارز يابی میكند و بدينوسيله حقانيت سخنش آشكارتر میشود.
اين روش همان روشی است كه دنيای علم و تمدن را به اوج امروزين رسانده است. امروزه كليهی مقالات تحقيقاتی قبل از چاپ در مجلات معتبر علمی، برای نقد نزد حداقل سه نفر از محققان همان رشته فرستاده میشود تا آنرا نقد كنند و اين روش بسيار مفيدی است كه بطور پيوسته به رشد مستمر علم كمك میكند. طبيعی است كسيكه در كار تحقيقاتیاش تقلب كرده باشد يا به خطا رفته باشد از اين نقادی هراسان میشود و نهايتا زيان میبيند ولی حقيقت و دانش از اين نقادی سود مستمر میبرد.
ترس شديد محمد از بحث در قرآن و تهديد وحشتناك نقادان قرآن نشان میدهد كه محمد به صحت دعاوی خود در قرآن مشكوك بوده و میخواسته راه هر گونه بحث را در قرآن ببندد.
محمد پس از قدرت يافتن در مدينه اين تهديد را عملی كرد بدين نحو كه هر كس قرآن را نقد كند حكمش مرگ است و اين حكم مورد اتفاق فرق مختلف اسلامی است.
از نظر فقه اسلامی كسی كه به قرآن ايراد بگيرد اگر مسلمان بوده، مرتد میشود و حكمش مرگ است و اگر نامسلمان باشد نيز حكمش مرگ است.
ممكن است مطرح شود كه در قرآن بطور مكرر به تفكر در قرآن توصيه شده است. آيا اين نشانهی قبول نقد نيست؟ خير؟
چون تفكر مورد نظر محمد، تفكر واقعی نيست. در يك تفكر واقعی فرد بطور بیطرفانه سعی در يافتن نقاط ضعف و قوت و دلائل يك موضوع میكند.
ولی محمد انتظار دارد كه تفكر در قرآن، فقط موجب تأييد بی چون و چرای آن شود و هرگونه تلاش برای عيب يابی را حواله به شمشير و جهنم میكند. اينكه تفكر نيست اين دعوت به بردگی فكری و تسليم محض و مسدودكردن راه انديشه است. منظور از علم در اسلام، علم دين است و منظور از تعقل و تفكر در اسلام، تنها آن چيزی است كه به قبول بیقيد و شرط اسلام بينجامد.
بنابراين با توجه به كليهی آيات مربوطه، تفكر در قرآن يعنی قبول بیقيد و شرط و بیترديد قرآن و هرگونه نقد قرآن بی عقلی بحساب آمده است.
با توجه به آنچه گفته شد، محمد راه هرگونه تفكر بي طرفانهی واقعی را در قرآن بسته است و هر گونه نقد قرآن را به شمشير و آتش حواله داده است و اين دليل واضحی بر غير الهی بودن قرآن است.
چون اگر قرآن از خدا بود، صد در صد درست بود و خدا ترسی از نقد آن نداشت چون تفكر و نقد و بحث بيشتر، منجر به آشكار شدن بيشتر حقيقت آن میشد.
بسیار بسیار عالی و درست.
با تشکر فراوان
دقيقاً همينطوره،،اگه حرف خدا بود اتفاقاً بايد دستور اكيد ميداد و جزو واجبات ميكرد خوندن وتفكر ونقد قران را،،چون ميدانست حرف خودشه وترس وابايي نداشت چون خدا ميدونست كه بنده هاي اون نميتونن ايرادي ازقران بگيرن،،اما امروزه ماشاهد اين هستيم بسيار ايرادها واشتباهات اساسي درقران وجود داره كه نشاندهنده اين است نوشته خدا نميباشد
پست ها ومقاله هاتون عالی هستن
با تشکر فراون
می خواستم بگم اگه میشه کتاب نقد رفتار محمد اثر دکتر سهارو تو کانال بذارین
قرآن کتابی گردآوری شده توسط یک ذهن بشری است که در دوره ای از تاریخ بشریت در حال در جا زدن است که حتی نتوانسته به خوبی خدای خیالی خود را هم تصور کند.
سوالات زیادی در برابر این خدای خیالی که تنها در قرآن با مخلوقاتش حرف زده و به جای ارتباط مستقیم با بندگانش از واسطه ای به نام پیامبر استفاده کرده و با مردن محمد همین ارتباط پر ممناقشه و سوال برانگیز را هم قطع نموده است وجود دارد. خدایی که حالا با توجه به بلوغ بشریت و سوالات و نیازهای معرفتی بسیار بیشتری که بشر امروزه در مقایسه با بشر اولیه در ۱۴ قرن پیش با آن روبروست نه تنها باید فعالتر از قبل باشد بلکه باید پیامهایی عمیق تر و غنی تر را با توجه به تحول معرفتی و غنای فکری رخداده برای بشر امروزی داشته باشد. این الله با توجه به افزایش ظرفیتهای معرفت شناختی مخلوقات امروزیش باید به ظهور و بروز بیشتری دست بزند و حتی اگر از همان روش منسوخ فرستادن پیامبر استفاده میکند نیازمندی های بسیار پیچیده تر و عمیق تر بشر امروز ر ا به شکلی اساسی و غیر مبهم و غیر قابل انکار با ارسال پیامبران روزآمد قابل راستی آزمایی با دانش امروز بشر پاسخگو باشد.
در عوض الله پا پس کشیده و به جای افزایش ارتباط خود با بندگان روزآمد شده و معرفت محور و پرسشگر امروزیش، ما را به اسناد تاریخی ۱۴۰۰ سال پیش حوالت میدهد.
آگر الله زنده است و توان انجام کاری را دارد که موجود زنده وکیل وصی و واسطه نمی خواهد مستقیم خودش با بندگان ارتباط برقرار کرده و پیام را با توجه به ظرفیت بنده و طراحی یک راه ارتباطی مطمئن به او می رساند به گونه ای که بنده حتی تردیدی نداشته باشد که پیامی که دریافت کرده دقیقا پیام خالقش است.
اما الله به جای پاسخگویی مناسب به نیازمندی بنده امروز تنها ما را به متنی پر چالش و متناقض و پر ابهام حواله میدهد. و اگر یک انسان خردگرا با وجود ضعف و ناهمگونی بسیار در این متون حاضر به پذیرش این لاطائلات نباشد با پرخاشگری و برخورد تند خالق روبرو می شود و خالق در رفتاری متعارض و حق به جانب تردید در متون پر ابهام و پر تناقض و پر اعوجاج را حتی برنمی تابد و معلوم نیست این بنده حقگرا باید به چه دلیل مستحکم و قابل اتکایی تن به این متون پر از اشتباه و تعارض بدهد..
در نگاه الله کسی که امروز در یک خانواده مذهبی به دنیا می آید و کورکورانه تمامی رفتارهای مذهبی را از پدر و مادر و جامعه پیرامون خود می گیرد و عینا تکرار و تایید می کند فردی والا مقام و دارای احترام نزد خداست و کسی که با عقل و درایت سعی در دلالت برای یافتن سخن راست از ناراست دارد و با دیدن تناقضات غیر قابل انکار و فراوان در متون تاریخی و روایات و احادیث حاضر به پذیرش کورکورانه این مهملات نیست فردی شر و پلید و پلشت است.
آیا به راستی قرآن تنها زاییده فکر یک انسان متعلق به ۱۴ قرن پیش نیست؟